به گزارش حلقه وصل، «محمدسعید احدیان» در یادداشت روزنامه خراسان نوشت:
نه فقط به این دلیل که سران قوا تصمیم گرفتهاند بلکه براساس دلایلی روشن کمتر کسی است که اصل ضرورت اصلاح قیمت بنزین را تایید نکند گرچه درباره زمان اجرا یا مدل های آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی دلایل ضروری بودن اصلاح قیمت بنزین عبارت اند از:
رشد بی رویه مصرف بنزین به گونه ای بود که اگر این مصرف کنترل نمی شد، تامین داخلی آن ناممکن می شد و چون به دلیل تحریم ها امکان واردات آن نیز وجود ندارد ، با گذشت زمان امکان تامین بنزین مورد نیاز مردم وجود نداشت بنابراین جلوگیری از رشد مصرف بنزین امری محتوم و غیرقابل چشم پوشی بود.
پایین آمدن ارزش ریال باعث شده است که قاچاق بنزین به شدت افزایش یابد و این یعنی به حراج رفتن منابع ارزشمند کشورمان.
بنزین کالایی است که قشری که توانایی مالی بیشتری دارند ، بیشتر آن را مصرف می کنند و غیر از افرادی که خودرو به عنوان ابزار شغل شان محسوب می شود(که بخش زیادی از آن ها هم خودروی گازسوز دارند) طبقه پایین کمتر از آن استفاده می کنند بنابراین ارزان فروختن بنزین به معنی دادن یارانه پنهان چند ده هزار میلیاردی به بخش مرفه تر جامعه است.
کشور در شرایط تحریمی قرار دارد و باید برای درآمدزایی، خود را از فروش نفت خام بی نیاز کند. یکی از موثرترین راه ها فروش بنزین است که در نتیجه صرفه جویی ناشی از مصرف بنزین این امکان میسر می شود که اگر تمام درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین نیز به حساب مردم واریز شود، صادرات بنزین صرفه جویی شده طبق محاسبات معادل سالانه ۱۸ هزار میلیارد تومان است که عدد قابل توجهی محسوب می شود.
نگرانیهای بنزینی و ضرورت برنامهریزی برای کاهش آنها
در نقطه مقابل این دلایل که اصلاح قیمت بنزین را تبدیل به امری اجتناب ناپذیر می کند ، نگرانی های جدی وجود دارد که مهم ترین آن ها اول گرانی دیگر کالاها و دوم مشکلات ایجاد شده برای افرادی است که خودرو وسیله شغل شان محسوب می شود. در طرح های اصلاح قیمت برای کم کردن این نگرانی ها راه هایی دیده شده است که اول، درآمدهای به دست آمده از افزایش قیمت به مردم بازگردد تا گرانی های ایجاد شده را به نحوی جبران کند و دوم، سهمیه به افرادی تعلق گیرد که خودرو نیاز کاری شان است و سوم برخورد جدی و برنامه ریزی شده با گرانی های بی دلیلی است که افزایش قیمت بنزین در آن ها تاثیری ندارد و در طرح تصویب شده نیز چنین مواردی در نظر گرفته شده است، گرچه توضیح خواهیم داد که به طور مشخص درباره اجرایی شدن بند سوم نگرانی ها کاملا جدی است.
استاندارد دوگانه نداشته باشیم
به نظر می رسد عده ای از منتقدان از دایره انصاف خارج شده اند و با این که در زمان دولت آقای احمدی نژاد- که دقیقا شبیه همین تصمیم گرفته شد- با آن موافقت کردند اما مردم پسند بودن به گونه ای برایشان مهم شده است که امروز آن را غیرکارشناسی می دانند. ما به عنوان روزنامه خراسان هیچ گاه تلاش نکردیم «مصلحت مردم» را فدای «خوشامد مردم» کنیم بنابراین همان گونه که در زمان دولت قبل مدافع اصل طرح هدفمندی یارانه ها بودیم، امروز هم مدافع اصل طرح هستیم بدون داشتن استانداردهای دوگانه.
نمره مردودی برای اجرا
واقعیت بسیار مهمی را نمی توان نادیده گرفت و آن شیوه اجرای طرح است. واقعیت این است که طرح به قدری ناقص و پراشتباه اجرا شد که عصبانیت مردم از دولت امری طبیعی است و برای دولتی که استفاده از افراد با تجربه را بر نیروی جوانی ترجیح داده است و نام دولت تدبیر را بر خود گذاشته است، جای هیچ توجیهی باقی نمی گذارد زیرا این اقدام که همه بر حساسیت آن واقف بودند، باغیرمدبرانه ترین و رعایت کمترین تمهیدات و پیش بینی های لازم اجرایی شد.
برای اثبات این ادعا یادآوری نکاتی اجرایی از طرح هدفمندی یارانه ها در دولت پیشین و مقایسه با آن می تواند به صورت عینی اشکالات را بنمایاند. با ذکر این نکته که همه به یاد دارند حقیر یکی از منتقدان و می شود گفت مخالفان قدیمی آقای احمدی نژاد و مدافع برخی اقدامات موفق دولت وی بوده ام، بر هر منصفی روشن است که از اقدامات موفق آن دولت اجرای مناسب هدفمندی یارانه ها بود به گونه ای که به رغم این که آن زمان فقط بنزین گران نشد و دیگر حامل های انرژی مثل گازوئیل و برق نیز گران شد، آن طرح با کمترین تبعات اجتماعی اجرایی و حتی در چند ماه ابتدایی گرانی کالاها نیز تا حد زیادی کنترل شد در حالی که بخشی از گرانی به دلیل افزایش قیمت دیگر حامل های انرژی مانند گازوئیل و برق طبیعی بود.
چرا از تجربه پیشین استفاده نشد؟
چرا با آن که آن تجربه با نقاط قوت و ضعف اش پیش چشم مدیران اجرایی بود، دولت نتوانست نقاط قوت اش را تقویت و اشکالاتش را برطرف کند.
در یک بررسی اجمالی می توان مهم ترین تفاوت در اجرای این دو طرح را توجه جدی به اقناع عمومی ناشی از اجماع نخبگانی و نیز داشتن یک بسته رسانه ای قوی برشمرد.
آن زمان هم مثل این بار رهبری معظم اصرار بر اجماع بین قوا داشتند که این امر حاصل شده بود اما با یک تفاوت مهم؛ این که اصل تصمیم توسط مسئولان نظام آن هم با انتخاب نام حساب شده «هدفمندی یارانه ها» (نه اصلاح قیمت بنزین) اعلام شد اما زمان اجرایی شدن آن به دلیل احتمال ایجادحواشی و امنیتی شدن فضا تا ساعت های آخر حتی میان مسئولان نیز مشخص نشد در حالی که این بار به دلیل نگرانی های امنیتی کل طرح تا روزهای آخر اعلام عمومی نشد.
در اجرایی کردن طرح قبل چون اصل تصمیم اعلام شد، فرصت بسیار کافی وجود داشت که مسئولان و رسانه ها، مردم و نخبگان را درباره منافع آن اقناع و بخش مهمی از نگرانی های بی دلیل مردم را رفع کنند همچنین متناسب با بازخوردهای گرفته شده، برای نگرانی های درست مردم نیز تدبیر اندیشیده شد.
علاوه بر آن، این امکان مهیا شد که مدیران اجرایی در استان ها و شهرستان ها که نقش بسیار مهمی در اجرایی شدن طرح به ویژه برای مقابله با گرانی دارند، بتوانند خود را مهیا و آماده عملیات کنند.اعلام جزئیات طرح به ویژه تاکید بر هدف اصلی آن که هدفمند کردن یارانه ها بود، باعث شد مردم دقیقا بدانند قرار است در قبال این افزایش قیمت مبلغ نقدی را دریافت کنند به گونه ای که حتی درباره این که با پول واریز شده از افزایش قیمت چه می توانند بکنند با هم صحبت و برنامه ریزی می کردند یا این که مثلا چگونه مصرف انرژی را کاهش دهند. متولیان مبارزه با گرانی، ساعت ها برنامه تلویزیونی و رسانه ای تولید کردند که چرا نباید کالاها بی دلیل گران شود و شخص رئیس جمهور چند بار ضرب الاجل های سنگین به گران فروشان داد و همه این ها باعث شد این آمادگی در مردم ایجاد شود که حاضر نباشند جنس گران بخرند و فروشنده ها نتوانند بی دلیل گران فروشی کنند. (گرچه با گذر زمان و اصرار غیرمنطقی بر افزایش نیافتن قیمت ها حتی به اندازه ای که هزینه های واقعی تولیدکننده ها افزایش یافته بود ،این تدبیر ابتر ماند.) با انتخاب اسم مناسب برای طرح (طرح هدفمندی یارانه ها) نه شبیه این بار اصلاح قیمت بنزین، جامعه نسبت به منافع طرح بیشتر هدایت شد تا نسبت به مشکلات آن.
به جای محرمانه نگه داشتن طرح، زمان اجرا باید محرمانه میبود
همه این تجربه های موفق بی دلیل کنار گذاشته شد و به جای این که فقط زمان طرح تا لحظه آخر محرمانه بماند، کل طرح محرمانه پیش رفت و امکان حاصل شدن فواید بالا به طور کلی منتفی شد به گونه ای که حتی استانداران نیز تا یکی دو روز آخر اطلاع دقیقی از طرح و وظایفی که باید به عهده بگیرند نداشتند. جالب این که وزیر نفت چند روز قبل از اجرایی شدن طرح به صراحت آن را رد کرد و همه این موارد باعث شد به جای این که جامعه نخبگانی و مردم ضرورت آن را پذیرفته باشند، از منافع اجتماعی و شخصی اش مطلع باشند و در مجموع خود را برای روبه رو شدن با آن مهیا کنند، با شوکی سنگین روبه رو شوند که این شوک نه تنها اجازه نداد منافع و ضرورت های طرح برای مردم جا بیفتد بلکه بر نگرانی های طبیعی مردم نیز چندین برابر افزوده شد.
همچنین مسئولان نتوانستند خود را برای آن مهیا کنند به گونه ای که به عنوان مثال ما امروز شاهدیم سودجویان بدون نگرانی از کنترل و نظارت ، بی دلیل گرانی کالاها را کلید زده اند و زمانی که گرانی فراگیر شود مقابله با آن ناممکن و سخت می شود و باید از ابتدا فضای عمومی را برای گران فروشی پرهزینه کرد.
همه این موارد در حالی است که کشور در شرایطی قرار دارد که دشمن خود را برای آشوب و امنیت آماده کرده بود. نخبگان، نمایندگان مجلس و گروه های مرجع نیز به دلیل توجیه نبودن تحت تاثیر فضای نارضایتی مردم به جای آرام کردن فضا بر طبل مخالفت کوبیدند و در نتیجه اعتراض های طبیعی مردم با سوءاستفاده دشمنان به سمت ناامنی و اغتشاش سوق پیدا کرد و مظلوم مردمی که به دلیل داشتن دشمنان قسم خورده حتی نمی توانند اعتراضی ساده داشته باشند و مطالبات به حق شان در جهت منافع بیگانگان مصادره می شود.
نمایندگانی که به فکر رای هستند تا مردم
اغتشاش و تخریب صورت گرفته در این مقطع نسبت به دی ماه 96 در حالی که فراگیری کمتری داشت اما از تخریب بیشتری برخوردار بود که این موضوع دلایل مختلفی داشت و مهم ترین اش برنامه ریزی از پیش و بیشتر دشمن بود اما نباید از نقش برخی گروه های مرجع به ویژه نمایندگان مجلس در ریختن بنزین روی آتش ایجاد شده غافل شد.
نمایندگان مجلس که با نارضایتی عمومی روبه رو شده بودند و چند ماه دیگر خود را در برابر مردم برای گرفتن رای پاسخ گو می دیدند، از غیرقانونی بودن این تصمیم سخن گفتند و حرف از طرح های سه فوریتی و دو فوریتی برای بازگرداندن طرح به قیمت قبل زدند. برای کسانی که کمترین اطلاعات و تحلیل سیاسی را دارند و تجربه های دیگر کشورها را فقط کمی عمیق تر رصد می کنند ، روشن است که عقب نشینی از تصمیم تحت فشار تجمعات خیابانی و اغتشاش پایان تنش نیست بلکه آغاز دومینوی مطالبات جدید و بزرگ تر، با جدیت و گاه خشونت بیشتر است، اگر حتی توقع نداشته باشیم که آقایان نماینده ماجراهای اوکراین و گرجستان را به یاد داشته باشند، می توانیم توقع داشته باشیم به عنوان یک نماینده مجلس، حداقل وقایع عراق و لبنان را که اکنون جاری است دنبال کرده باشند که مثلا در لبنان اعتراض با مالیات برای واتس اپ آغاز شد اما تا امروز منجر به حذف دولت شده است و معلوم نیست به کجا ختم خواهد شد. حرف زدن از عقب نشینی توسط نمایندگان مجلس به اندازه کافی در تزریق امید موفقیت به اغتشاشگران و شعله ورتر کردن آتش اغتشاشات موثر بود و اگر رهبری انقلاب در جهت حفظ امنیت مردم، بی توجه به این که چه هزینه اجتماعی برای خودشان ایجاد می شود به صورت علنی و قبل از اقدام نمایندگان مجلس از تصمیمی که دیگران(یعنی روسای قوا) گرفته بودند، حمایت نمی کردند، این نمایندگان در هر دو جریان سیاسی، رای بر ابطال طرح اصلاح قیمت بنزین می دادند و در این صورت بی تردید ما شاهد اغتشاشات بسیار گسترده تر و شاید غیرقابل مهار یا حداقل با هزینه بسیار بیشتر می بودیم.
اشکال مهم تر نمایندگان مجلس این بود که آن ها در طول این سال ها متاسفانه بازهم به دلیل نگاه به رای ، اجازه نداده بودند بنزین به طور طبیعی و سالانه درصدی گران شود که در آن صورت شاید این افزایش قیمت ناگهانی و این همه هزینه، اصلا لزومی نداشت.
هوشمندی و اخلاص امنیت آفرین
علاقه ندارم بعد از فعل رهبری از آن تعریف کنم چرا که ممکن است تلقی به مجیز گویی شود اما اشاره نکردن به این که اگر رهبری هوشمندانه و مخلصانه وارد عمل نمی شدند و از خود برای حفظ امنیت مردم هزینه نمی کردند و اجماعی را که دولت و دیگران وظیفه داشتند، ایجاد کنند را ایجاد نمی کردند و به طور مشخص جلوی مصوبه مجلس را نمی گرفتند، معلوم نبود ما اکنون با چه بحرانی روبه رو بودیم یا اگر با همت مسئولان و نیروهای انتظامی و امنیتی از آن نگذشته بودیم، چه هزینه سنگینی پرداخت کرده بودیم. در این میان برخی که ایشان را در چارچوب نگاه های سلیقه ای خودشان تحلیل می کنند، این موضع حمایتی را غیرمنتظره دانستند و نتوانستند آن را درک کنند که به نظر می رسد تجربه خوبی است تا به ایشان جور دیگر نگاه کنند و به مبانی فکری ایشان نزدیک تر شوند.
آقایان گرانی شروع شده است، به خود بیایید
واقعیت این است که به دلیل اطلاع دیرهنگام مسئولان مربوط و تمرکز مسئولان اصلی کشور به بازگرداندن امنیت به چند منطقه آشوب زده، وضعیت بازارها رهاست و فرصت سودجویی برای گران فروشان فراوان است. تجربه عینی ما و همچنین نگاهی به برنامه های خبر صدا و سیما نشان می دهد، دغدغه اصلی مردم از گرانی بنزین که همان گرانی های بی دلیل و بی منطق است، در دستور کار جدی مسئولان نیست. گرچه با پیشنهاد و پیگیری خراسان در شهر مشهد فعالیت های مبارزه با گرانی آغاز شده است اما آن چه ما می بینیم این است که دولت احساس نمی کند بازار در شرایط حساسی قرار دارد و باید با قدرت، جدیت و فوریت فضای گران فروشی بی دلیل را برای سودجویان ناامن کند و در این شرایط طبیعی است مردم هم که مثل گذشته، پناهی برای پیگیری نمی بینند، به ناچار با «خریدن» و فقط غرولند کردن با این فضا همراهی می کنند. فقط دستگاه قضایی از سامانه مردمی برای مقابله با گران فروشی سخن گفته است که نشان می دهد در این زمینه دغدغه دارد اما این که چقدر این مسیر اجرایی می شود نیزبا گذشت زمان معلوم می شود.
سخن پایانی که حرف امروز همه مردم است، این است؛ حال که دولت در چگونگی اجرا خطای پرهزینه ای داشته، ضروری است در ادامه کمی به خود بیاید و حرکت و جنب و جوشی مشهود در مقابله با گرانی از خود نشان دهد و الا گرانی لجام گسیخته می شود و این پرداخت های نقدی نمی تواند گرانی های ایجاد شده را جبران کند و باید بپذیریم این فشار مضاعف بعد از گرانی های ناشی از افزایش نرخ ارز حق این مردم نجیب نیست.