به گزارش حلقه وصل، قسمت ششم «ترمیناتور» یک تلاش مجهول و تجاری برای بهرهبری از مالکیت معنوی تولیدات تاریخ مصرف گذشتهای است که به چرخه تکرار در هالیوود با عنوان فرانچایز اضافه میشوند. ششمین قسمت فیلم ترمیناتور مثل مجموعه هالووین با قصهای همواره آشنا و یک خطی، درباره قاتلی ناشناس و زنی بیپناه، ادامه پیدا میکند.
«ترمیناتور : سرنوشت تاریک» (Terminator: Dark Fate) با فرمولی مشابه مجموعه هالووین تلاش میکند، با استفاده از فرمول کلیشهای گسترش بیشتری یابد. مجموعه فیلمهای ترمیناتور با تم نجات زنی که میخواهد رهبر مقاومت آینده را به دنیا بیاورد، همان کاری را میخواهد انجام دهد که «هالووین» برای بازگشت «مایکل مایرز» قاتل سریالی مجموعه هالووین انجام داد. اما برخلاف هالووین کلیشهای که زحمت زیادی برای تکامل روایت جدیدش انجام داد، «سرنوشت تاریک» در محتوا از فیلمنامهای متکی به جلوههای بصری و اکشن رنج میبرد. مشکل اصلی «ترمیناتور : سرنوشت تاریک» این است که برای داستان پردازی آنقدر بروی تغییر آینده متمرکز شده که نمیتواند تطابقی با قسمتهای قبلی داشته باشد. کلیشههای همیشگی رهایی ناپذیرند، همواره یک ربات کشنده و یک ربات محافظ، برای حفظ یک یا چند انسان، تلاش میکنند در نهایت ربات منجی زمینه کشتن «بدرباط» را فراهم میآورد و یک تغییر، در مسیر زمان و تحولات آینده شکل میگیرد.
در طی این سالها اصالت «ترمیناتور: روز داوری» به هیچ نتوانست حفظ شود. در واقع سازندگان این مجموعه سینمایی، دو کار را به درستی نتوانستهاند انجام بدهند، نخست، روند داستانی قسمت دوم را حفظ کنند و نکته قابل توجه این است که سه ترمیناتور ساخته شده پس از نسخه روز داوری آثاری بیهوده بودهاند، و قسمت ششم که با حضور سارا کانر میتوانست شروع امیدبخشی برای این مجموعه باشد، در اقدامی آماتوری، در حالیکه جیمز کامرون تهیه کننده قسمت ششم، «سرنوشت تاریک» است، دست به شگردی ابتدایی میزنند تا مخاطب با پنج قسمت قبلی ترمیناتور خداحافظی کند و داستان سارا و جان کانر، رهبر ارتش مبارز علیه ماشینها و شورش اسکای نت را فراموش کند و وارد جهان داستانی مشابهی شویم.
با این اوصاف خالقان این مجموعه با حضور کامرون، یتیم و سرگردان میشوند. سازندگان مثل نابودگر عمل کردهاند و در نسخه جدید «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» سعی کرده صفحات مربوط به گذشته این مجموعه را نابود کرده و آنرا دوباره از نو متولد کنند. ایده اصلی مولفان فعلی این است که یک دنباله غیرمستقیم از نسخههای اصلی جیمز کامرون بسازنند، اما مگر عناصر اصلی روایت تغییر کرده است؟ دستگاه سفر در زمان، ورود ترمیناتور و منجی بازگشته از آینده به زمان حال، فیلم جدیدی را راهاندازی نمیکند.
پس برخلاف ادعای مولفان میتوان ادعا کرد، عدم اتکا به همان عناصر اولیه داستانی، سبب تغییر مسیر روایت نمیشود، بلکه موقعیت اسطوره اصلی فیلم یعنی سارا کانر را تغییر میدهد. در تمامی این سالها در مجموعه فیلمهای ترمیناتور با تغییر «روز داوری» (قیام ماشینها علیه انسانها) پیشفرضهای اصلی فیلم اول و دوم رسما نادیده گرفته شد و برای مخاطب همچنان تغییر «روز داوری» و سیستمهای جدید در قسمت پنجم و ششم گیج کننده است.
نسخه جدید ترمیناتور با با سارا کانر (لیندا همیلتون) به همراه پسرش، جان (ادوارد فورلانگ) ناجی مقاومت در برابر اسکای نت ( Skynet) در مکانی که آنان تعطیلات گرمسیری خود را سپری میکنند، آغاز میشود. فیلم صورت و شمایل هر دو کاراکتر را دقیقا شبیه به ترمیناتور ۲ باسازی کرده است. یک ضرب المثل اسکاتلندی میگوید: "ضرورت، مادر اختراع است" و ترمیناتور با کشتن جان کانر در ابتدای روایتش ششم فاقد ضرورت است و به همین دلیل در ادامه ما با هیچ خلق و پدیده جدیدی مواجه نیستیم.
در سال ۲۰۱۹، یک نابودگر(Terminator) نیمه انسان نیمه ماشین با نام گریس (گابریل لونا) برای محافظت از کارگر زن مکزیکی به نام دنیلا (ناتالی رئیس) از آینده به امروز میآید و از سوی دیگر یک مدل Rev۹ با جنس فلز مایع با پیوست کالبدی اسکلت- روباتیک سخت، قصد کشتن دنی را دارد. هر دو آنها از ۲۰۴۲ به زمان حال آمدهاند.
گریس شمایلی انسانی دارد، او یک سرباز جنگجوی پرسرعت چابک است و سوخت و ساز بالایش او را مجبور میکند تا با استفاده مکرر آب، سوخت رسانی کند. در این مسیر داستان جدید در جزئیاتی تغییر پیدا کرده، هیچ اسکای نتی (Skynet ) وجود ندارد، فقط یک برنامه سایبری مصنوعی هوشمند به نام لژیون (Legion ) جایگزین اسکای نت شده است که از موقعیتی پساآخرالزمانی ربات rev۹ را از آینده برای نابود کردن «دنیلا» فرستاده است. به اندازه کافی عجیب است، حتی اگر لژیون یک هوش مصنوعی کاملاً متفاوت باشد. "سرنوشت تاریک" نشان می دهد که برنامههای نسلکشی روباتهای قاتل با عنوان «نابودگر» (Terminator) هیچ تفاوتی نکرده و لژیون طبق برنامه مشابهی با اسکای نت سعی میکند تا رهبران شورشی انسانها را با استفاده از سلاح «سفر در زمان» از بین ببرند و به دلایلی در نیمه فیلم متوجه خواهیم شد، دنی قرار است مادر جان کانر جدید باشد. در حین پروسه نجات دنی او از مکزیک به آمریکا میرود و احتمالا رهبر شورشیان علیه ماشینها یعنی همان جان کانر دورگهای آمریکایی – مکزیکی خواهد بود.
مشکل عمده «سرنوشت تاریک» این است که با اثری مواجه هستیم که هیچ لحظه دراماتیک عاطفی در متن آن نیست. کامرون در مقام کارگردان قسمت اول و دوم، با لحظات عاطفی، پیوستی میان دنیای رباتها با تماشاگر و کاراکترهای انسانی ایجاد میکند. به عنوان مثال رابطه عاطفی کایل ریس(مایکل بین) در قسمت نخست و رابطه سارا کانر (لیندا همیلتون) با جان فرزندش و حتی نوع رابطه تدریجی جان کانر با ترمیناتور T۸۰۰ در قسمت دوم فیلم را از حالت ماشینی شدن صرف نجات میداد. در سرنوشت تاریک ما آنتاگونیست و پروتاگونیستی مواجه هستیم که هر دو ماشین هستند و جهان فیلم شبیه دمو یک بازی رایانهای است.
تیم میلر، که مشهورترین اثرش در مقام کارگردان ددپول ( Deadpool ۲۰۱۶) است به کاراکترهای انسانی یا موقعیتهای عاطفی فیلم نزدیک نمیشود. بعد از گذشت چند دقیقه از فیلم «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» به مجموعهای خام از صحنههای اکشن تبدیل میشود که توسط جولیان کلارک (تدوینگر) بیش از حد ویرایش شده است. در حالی که کامرون وقت خود را برای پرداخت شخصیتها صرف میکرد، میلر بیصبرانه منتظر طراحی یک نبرد بین گریس و ترمیناتور Rev ۹ است. با این کار، درخواهید مثل بازیهای رایانهای، فیلمساز چقدر متکی به CGI ارزان برای پیشبرد اثر است. حضور غیرمشخص و ناخوشایند « Rev ۹ » که مانند مرد عنکبوتی جهش میکند و سیستم عامل را با استفاده از قدرتش کنترل میکند، کلیشه ترمیناتور را به سوی صورت تماشاگر پرتاب میکند. در فیلم ترمیناتور لحن ماشینی پربرخورد ابرقهرمانی خلق نمیشود، از طرف دیگر، بیننده از فیزیک ترمیناتور منجی، گریس، هیچ رفتار چشمگیری جز زد و خورد و گاهی ضعف از کم آبی نمیبیند.
نقش شوارتزنگر در کالبد T۸۰۰ در این فیلم زمانی لطمه میبیند که این پرسش را مطرح کنیم، چرا و چگونه یک دستگاه قتل غیرقابل توقف از قرون آینده که فقط برای کشتن برنامهریزی شده، مانند یک مرد زمینی، خانوادهدار و صلحجو شده و حتی در برخی لحظات و مواجهها با سارا کانر تصور میکنیم از کشتن جان پشیمان است و خودش را فدای زندگی دنیلا میکند.
بازگشت آرنولد شواترزنگر و لیندا همیلتون در قسمت ششم ترمیناتور هیچ جذابیتی ندارد و جذابیت آیندهنگرانه فیلم به واسطه روایت ابتدایی یعنی کشته شدن جان کانر توسط ترمیناتور T۸۰۰ از میان میرود. با وجود بازگشت لیندا همیلتون، خالقان نتوانستند ساراکانر بهتری خلق کنند، چون سارا پیر شده و در این فیلم نیز شبیه ترمیناتور است. وجود این زن هم نمیتواند لحظات دراماتیکی در زد و خوردهای مکرر اثر بوجود آورد، زنان در این فیلم همگی اسلحه بدست دارند. تنها تغییری که در روند فرنچایز ترمیناتور رخ داده این است که دانیلا راموس (ناتالیا رئیس) قرار است رهبر آینده مقاومت جان کانر را به دنیا بیاورد.
لیندا همیلتون متولد ۱۹۵۶ میلادی در نقش زنی که سلاحهای سنگین لگد زنندهای بدست گرفته، کمی پیر به نظر میرسد. کارل (آرنولد شوارتزنگر)، T۸۰۰ بسیار شبیه به حضورهای بیکنش اکشنهای استالون در دهه ۸۰ میلادی، اکنون در حال گذراندن روزهای زندگی خود در یک مزارع آرام در نزدیکی مرز ایالات متحده و مکزیک است. همیلتون به نظر میرسد به یک شادی زیادی آرمانخواهانه در مورد شخصیت سارا رسیده است و حتی نتوانسته، مانند قهرمان «هالووین» لوری استروود (جیمی لی کورتیس) زندگی خود را به شکار نابودگرها اختصاص دهد که لحظه ورود سارا به فیلم باورپذیر باشد. حتی سارا کانر با اینکه فرزندش در ابتدای فیلم کشته میشود، به اندازه قسمت دوم تلخ، عصبانی و تنها به نظر نمیرسد. وقتی فیلم را از منظر روانکاوانه بررسی میکنیم، این قهرمان سرگشته مسن با مقادیر فراوانی چین و چروک روی صورتش اعتیاد به چیپس سیب زمینی دارد. اما بزرگترین چالش در مورد "سرنوشت تاریک" در شخصیت جدید، دنیلا است. او قرار است آینده بشریت را بر دوش کشد، اما یک لحظه به یاد ماندنی از او در فیلم خلق نمیشود. او مضحکترین شخصیت فیلم است، چرا که عزم و ارادهای، برای مادر منجی بودن را در او نمیبینیم.
فیلم یک طعم مکزیکی عجیب دارد و گشت مرزی ایالات متحده مهاجران زندانی شده را اسیر نمیکند و به جای عبارت "زندانی" از واژه "بازداشت شده" استفاده میکند و یک دهن کجی آشکار نسبت به رئیس جمهور ضدنژاد آمریکا، چشم اندازی با طراوت و کاملاً متفاوت از لاتینیها ارائه میدهد.
سازندگان ترمیناتور پس از روز داوری نتوانستند ترمیناتور بهتری بسازند، تیم میلر کارگردان «Deadpool»، با حداقل پنج نویسنده (از جمله کامرون)، فقط صحنههای اکشن را نوشتهاند. ترمیناتوری که در حدود ۳۰ سال پیش ارائه شده و در پیشفرضهای نمایشی بنظر می رسد که نابودگرها از آینده فرستاده شدهاند، در دو قسمت نخست بسیار باور پذیر بود و فناوریهای مرتبط با خلق این اثر در سال ۱۹۹۱ به اوج خود رسید. ترمیناتوری که با فلز مایع ساخته شده بود در نسخه «روز داوری» تبدیل به یکی از کلاسیکهای سینما شد، اما در دو نسخه اخیر، ترمیناتورهایی که با فلز مایع ساخته میشوند، بسیار کاریکاتوریاند و هراس انگیز نبودنشان به این دلیل است که دائما در نسخههای متفاوت آزمایش شدهاند. نکته جالب اینجاست اگر ترمیناتور ساخته شده با فلز مایع توسط اسکای نت ساخته شده و به گذشته فرستاده میشود، در قیام ماشینها با یک فقره از این ترمیناتورهای جیوهای، بشر فرصت پیروزی نخواهد داشت. این پیش فرضی که است ماهیت و ساختار کل فیلم ترمیناتور حتی نسخه روز داوری را به دلیل پیشفرضهای آیندهنگرانه فیلم را به چالش میکشد.
در ترمیناتور: سرنوشت تاریک (Terminator: Dark Fate ) برای مخاطبانی که سرمایه گذاری عاطفی و سرنوشتها کاراکترها را در فیلمهای قبلی دنبال کردهاند، یک سرخوردگی بزرگ وجود دارد. هنگامی که در سکانس ابتدایی نابودگر ( Terminators ) فرستاده شده از آینده، موفق به گرفتن جان «جان کانر» میشود، نابودگر (آرنولد شوارتزنگر) جان را میکشد اما سارا را زنده نگاه میدارد. تمایل کامرون برای ادغام مجدد خود در این فرنچایز قابل درک است، وی پس از قسمت اول و دوم نابودگر، هیچ ارتباطی با هیچ یک از پروژههای مرتبط نداشت، اما کشتن شخصیت «جان کانر» سیلی است محکمی است به مخاطبانی که این قصه علمی تخیلی را بر اساس دوگانه نخست دنبال میکنند.
و حتی فصل های دیگر این مجموعه و سریال های تلویزیونی «ترمیناتور:ماجراهای ساراکانر» ( Terminator: The Sarah Connor Chronicles)، یکی از تمهای اصلی این سریال همواره زنده نگاه داشتن جان کانر بوده است. در واقع اسطوره جان کانر مانیفست ۴ ترمیناتور ساخته شده و سریال مورد اشاره بود. در این فیلم تمامی سنگبناهای قبلی فرو میریزد. اسکای نت (Skynet) سقوط کرد اما مثل قسمت پنجم ترمیناتور سیستم هوش مصنوعی دیگری به نام «لژیون» که قادر به تصاحب جهان و کشتن بیشتر انسان هاست را رو میکند، همانطور که در قسمت پنجم «جنسیس» جایگزین ترمیناتور میشود.