اگر تماشاگران قرار است به سینما بروند که ۹۰ دقیقه چهره به شدت عبوس، پرخاشگری و خشونت کلامی و فیزیکی حامد بهداد را ببینند و تازه تا آخر فیلم هم دلیل این حجم از عصبیت روشن نشود، اصلا برای چه به سینما می رود؟
سالهاست بخش عمدهای از سینما درگیر فیلمهای آپارتمانی است که داعیه سینمای اجتماعی و انسانی دارند اما «شبی که ماه کامل شد» سالها از این شکل فاصله گرفته و پا به عرصه واقعی سینما گذاشته است.
« سال دوم دانشکده من» داستان دو دوست به نامهای مهتاب و آواست. مهتاب به اصرار آوا همراه با دانشگاه به اردوی اصفهان می رود اما این سفر به جای خوشی و تفریح برای آنها به خاطره ای تلخ تبدیل میشود.
سیمرغ ویژه دبیر جشنواره میتواند به ملاصالح قاری تعلق بگیرد. او در پایان فیلم حضوری واقعی دارد. او خادم بوده اما به او نسبت خیانت دادهاند و همچنان زهر اسارت را در بدن دارد.
حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران در پیامی به سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر بر لزوم افزایش سهم ایران از صنعت جهانی سینما تاکید کرد.
رد خون در مقایسه با ماجرای نیمروز، اثری قابل قبول است و نقاط قوت آن به نقاط ضعفش می چربد. رد خون از بسیاری جهات نتوانسته از ماجرای نیمروز سبقت بگیرد، ولی با این حال از بسیاری از فیلمهای جشنواره به مراتب جلوتر است.
پالتو شتری پیکان انتقادش را به سمت طبقه متوسط شبه روشنفکر گرفته است، طبقه ای که در طول چند دهه گذشته جایگاه خاصی را در رخدادهای فرهنگی و سیاسی جامعه به خود اختصاص داده است.
پوراحمد یک قصهگوی کلاسیک است و بهتر است به جایی بازگردد که در آن استاد است.
در بین فیلم هایی که در پنج روز گذشته از اکران های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در پردیس سینما گالری ملت دیده ایم شاید بهترین و جذاب ترین فیلم، فیلم خانم آبیار بود که چند پله بالاتر از کارهای قبلی بود، «شبی که ماه کامل شد» قصه ی عشقی است در دل نفرت و خشونت که خانم آبیار با توجه به سابقه درخشان در نویسندگی قصه اش را روان و جذاب روایت می کند. شبی که ماه کامل شد بخشی از تاریخ معاصر ایران است در میان یک گروه افراطی و تروریست که آبیار توانسته تصویری واقعی از چهره خبیث و شرور تکفیری ها نمایش دهد.
بخشی از هجمههایی که به سرمایهگذاری «شبی که ماه کامل شد» وارد کردند به تهیهکنندگیام در فیلم «مصادره» برمیگردد.
شهبازی در نشست خبری فیلم طلا با انتقاد از فضای نقد در شرایط فعلی سینما گفت: یک عده بچه مدرسهای بدون اطلاعات کافی دست به نقد از فیلمها میزنند که درست نیست.
بنده جسارت نکردم که مردم ایران گوشت سگ میخورن و نگفتم حکومت گوشت سگ به مردم عرضه میکنه، چرا که فردا روز باید جواب گوی پروردگارم و حضرت صاحب باشم.
سرمایهگذاری توسط موسسه «هفت هنر ماندگار» که برای خودم است، انجام شده. اگر اشخاص دیگری هم بودند که سرمایهگذاری کردند، سهمشان خریداری شده است.
تنها کارکردی که در نگاه اول از این پلان و حرکت از کلوزآپ «کمال» به سمت لانگ شاتی به سمت بالا می توان برداشت کرد، تحقیر شخصیتی است که کارگردان با تلاش خود او را به قهرمان داستان هایش بدل کرده است.
غنی زاده با تجربه ای که دارد، فیلمی را سر و سامان داده که اگر چه در برخی مواقع کشدار و کسل کننده می شود اما نمی توان آن را در سطح علاقمندی های سینمایی یک جوان ۳۸ ساله، تنزل داد.
مهمترین مسئله فیلم "سرخپوست" محوریت عناصر نامعتبر در نقطه عطف داستان است. فضای فیلم که در یک زندان دور افتاده در دهه چهل می گذرد پرداخت شده و باور پذیر است.
"شب آفتابی" نام انیمیشنی سینمایی به کارگردانی علی مدنی است که در سانس اول روز چهارم جشنواره برای معدود خبرنگاران و منتقدان حاضر در پردیس ملت به نمایش درآمد. یک فیلم خوش ریتم و جذاب برای مخاطب کودک که در کنار موفقیت فنی در انیمیت سه بعدی، از شوخیهای عجیب و غریب مثبت هجده برای جذب مخاطب بزرگسال بهره نمیبرد و در همان دنیای پاک کودکانه خود باقی میماند. فیلم سعی میکند مفهوم قهرمان را برای کودک جا بیندازد و انصافا ناموفق هم نیست و اگر بتواند و بگذارند که اکران خوبی هم داشته باشد میتوان به مرچندایزینگ شخصیتهای آن و تولید محصولات جانبی این انیمیشن از جمله نوشت افزار هم امیدوار بود.
حضور تقریبی هجده فیلم در فضای اجتماعی، دو فیلم با محوریت زنان، چهار فیلم به کارگردانی بانوان فیلمساز، حضور مجدد برخی کارگردانان خوش نام کمکار، چندین فیلم در فضای روایی تاریخ معاصر، دو فیلم اقتباسی از کتب پر مخاطب، چندین فیلم با روایات انتزاعی و یک فیلم با فضای دینی و یک فیلم نیز در فضای دفاع مقدس که از این نظر میتوان جشنواره را ضعیفترین جشنواره ممکن در حضور اثار سینمایی ژانری با اصالتی کاملا ایرانی نیز نام برد.
قرار است گروهی از یک خانواده برای قسم خوردن و تایید قصاص یک قاتل راهی شهر مشهد شوند ، این همان کد داستانی و تم اصلی و کوتاه فیلم تنابنده است ، اما چالش تنابنده برای قسم خوردن در یک اتوبوس و به محوریت یک زن پیش می رود. قسم در یک فضای بسته و محدود و به شیوه حضور بر سر صحنه تئاتر و گفتگوهای دو و چند طرفه افراد با یکدیگر روایت می شود و در واقع مهمترین اتفاق تازه ترین ساخته محسن تنابنده در مقام کارگردان پس از داستان قدرتمندی که خلق می کند همین مسئله لوکیشن و میزانسن های محدود است که همچون دادگاهی در مقابل چشمان مخاطب چیده شده است و کلنجارها و گفتگو های میان افراد حاضر در اتوبوس به تدریج پرده از رازی بزرگتر بر می دارد که شخصیت اصلی داستان گر چه این وقایع و راز ها با زندگی شخصی او گره خورده است به نوعی از اغلب آن ها بی اطلاع مانده و این اتفاق قصه جذاب قسم را پیش می برد.
حتی اولاد نامشروع نیز نمیتوانند اینقدر خبیث شوند که جلال (حامد بهداد) در قصر شیرین هست. جناب میرکریمی و فیلمنامهنویسانش، این همه خباثت را از کجا آوردهاند؟!