عید غدیر خم عید وحدت و اتحاد در امت اسلامی ست. اما میدانیم که وحدت، به معنای کوتاه آمدن از باورهای خودمان نیست. بلکه چه بسا گاهی مجبوریم در این مورد عقاید خود را کامل توضیح داده و برسیم به اینکه، چگونه میتوانیم با وجود همین اختلاف نظرها با هم متحد باشیم. چه چیزی بیشتر و بهتر از ایمان مشترک به خدایی یگانه و پیامبری از جانب او میتواند دلیل همدلی و وحدت امت اسلامی باشد؟ و از این منظر، مثلا اختلاف نظر در کیفیت وضو و یا حالت دستها در نماز چه اهمیتی دارد؟! وگرنه هیچ کدام از طرفین بنا ندارند مثلا نفاق ورزیده و باورهای اصلی خود را کتمان کنند...
طرح شبهات مختلف عقیدتی و سیاسی چندان دشوار نیست. اما پاسخ دادن به آنها معمولا نیاز به زمان دارد. به قول معروف، گاهی یک دیوانه سنگی را در چاه می اندازد که صد عاقل هم نمیتوانند بیرونش بیاورند! به عنوان مثال، شما خیلی راحت میتوانید با نگاهی انکاری و تمسخر آمیز مثلا قابلیت پرواز هواپیماها را زیر سوال ببرید. و از مخاطب بپرسید، این یک مشت آهن پاره چطور میتواند در آسمان پرواز کند؟! یا ادامه بدهید، ادعا از این مضحکتر هم میشود؟! چرا دست از این خرافات پوچ بر نمیدارید و کمی منطقی نگاه نمیکنید؟! مگر این یک مشت آهن پاره بال و پر دارد که بتواند بپرد؟ اما طرف مقابل برای توضیح اینکه چطور یک هواپیما میتواند پرواز کند، گاهی باید طرز کار یک میلیون قطعه مختلف را توضیح بدهد!
وقتی شک میکنیم در اینکه امریکا شیطان بزرگ است و با همین نسبیگراییهای مهمل، ادعا میکنیم «ما دوست و دشمن ثابت نداریم، بلکه منافع داریم» معلوم است که عاقبت فضای فکری و فرهنگی جامعه به کدام سو میرود! معلوم است هر ننه قمری که حوصله نماز خواندن و عرضه روزه گرفتن را ندارد، حالا ادعا میکند که اتئیست شده! پس چرا امریکا و اروپا که مهد همین نسبیگراییهای مهمل هستند، حاضر نشدند ذرهای تغییر مواضع بدهند؟! ای کاش حداقل برخی از اهل سیاست و روزنامههای ما نیز میدانستند که از کی بیایمان شدهاند!
بهتر است به این فکر کنیم که چطور ممکن است یکی از چهرههای شاخص گفتمانی که سالهاست دم از فمنیسم اسلامی و تجدیدنظر در قانون حجاب و... حتی محکوم کردن تلویحی مواردی چون تعدد زوجین شرعی... میزند، بر علیه یک زن، آن هم زنی که همسر دومش به شمار میآید... هفت تیرکشی کند و به قتلش برساند؟!!
فضای سیاسی و فرهنگی یک جامعه نیز وقتی فوتبالی میشود، دیگر مهم نیست چه سیاستها و کدام تفکری درست تر است. بلکه هر کنشگر اهل سیاستی دقیقا تلاش میکند مثل یک هوادار فوتبال از حزبش دفاع کند. حتی اگر مثلا تفکر «سازش و برجام» سالها گل بخورد و همه چیز را ببازد! گاهی این جنس هواداری سیاسی کارش به اصول عقاید و ادیان نیز میرسد. یعنی وقتی می بیند که عقاید دینی و گرایشهای مذهبی به ضرر او و حزب سیاسی اش تمام میشود، بدش نمی آید که گروه هایی مثل آتئیستها و ملحدین فعال تر شوند و اینجا ست که ملاحظه میکنیم اکثر گروه های تلگرامی ضدانقلاب، از سلطنت طلبها گرفته تا جنبش مثلا سبز، پر میشوند از شبهات دینی و مذهبی!
درست است که گروههای الحادی حرفی برای گفتن ندارند اما این به این معنا نیست که حرف هم نمیزنند! وگرنه شاید شما هم دیده باشید که در اکثر مواقع، اتفاقا کسانی بیشتر حرف میزنند و وراجی میکنند که حرفی برای گفتن ندارند! برای همین اکثر بزرگان و حکما گفتهاند که رابطهای بین میزان سکوت یک فرد و میزان عقلانیت او وجود دارد. گویا هر قدر مغز کسی خالی تر باشد، دهانش پرتر است! و این روزها، مخصوصا فضای مجازی، عرصه جولان همین کسانی ست که مغزشان خالی ست و دهان شان پر و مدام در حال ابراز نظر. (صبح تا شب در این گروه و آن گروه تلگرامی و زیر صفحه اینستاگرامی این و آن مشغول انتشار حرفهای مفت شان هستند!)
به نظر نگارنده، یکی از اصلیترین سیاستهای رسانهای دشمنان نظام ایجاد خشونت و فضای به شدت قطبی و عصبی است. یعنی نباید فراموش کنیم که گاهی ادبیات این گونه رسانهها حتی از محتوای پیامهایی که ارسال میکنند مهمتر است و شاید یکی از اهداف مهم اینها، رواج دادن همین ادبیات است! میدانیم که این همان کاری ست که به عنوان مثال در سالهای منتهی به جنگ داخلی سوریه انجام دادند. به طوری که بسیاری از طیفهای اجتماعی و مخصوصا قومیتهای نژادی و فرقه های مذهبی، به درجهای از خشم و انزجار از دیگران رسیده بودند که فقط یک جرقه کوچک لازم داشتند تا این عصبیت و نفرتها فواران کند و تبدیل به گلوله های تیربار و خمپاره شود...