به گزارش حلقه وصل، محمدرضا سنگری مدیر بخش اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیرامون وقایع کاروان کربلا در روز سوم ماه محرم گفت: روز سوم مصادف است با ورود عمر بن سعد به کربلا درحالی که پیش از این عبیدالله والی عراق، عمربن سعد را به دربار خواند و وعده ملک ری را به وی داده بود اما این ملک را منوط به جنگ با «حسین بن علی (ع)» دانست. عمر بن سعد در ابتدا نپذیرفت و افرادی دیگری را برای سرداری لشکر عبیدالله پیشنهاد داد، اما عبیدالله بن زیاد به وی گفت تو را برای مشورت دعوت نکرده ام بلکه این یک دستور است و بر اجرای آن پافشاری کرد.
وی در همین راستا ادامه داد: عمر بن سعد زمانی را برای فکر کردن از عبیدالله طلب کرد و پس از مشورت با اقوام نزدیک خود و مخالفت آنان، نتوانست در مقابل وسوسههای نفس خویش ایستادگی کند و سرانجام جنگ با «امام حسین (ع)» را پذیرفت. سنگری به تعداد سربازانی که در روز سوم ماه محرم در سرزمین کربلا حاضر شدند اشاره و ابراز کرد: عمر بن سعد سوم ماه محرم با لشکر خود از «نخیله» محلی در نزدیکی کربلا حرکت کرد و صبح روز سوم ماه محرم وارد کربلا شد، با ورود عمر بن سعد به کربلا تعداد نیروهایی که در مقابل «اباعبدالله (ع)» قرار گرفتند به پنج هزار نفر رسید، که می شود چهار هزار نفر نیروهای همراه عمر بن سعد و هزار نفر نیروهای حر بن یزید ریاحی که از قبل وارد زمین کربلا شده بودند. وی به ارسال پیکی از سوی عمربن سعد به جانب «امام حسین(ع) »اشاره و اظهار کرد: عمر بن سعد پس از ورود به کربلا پیکی به نام کثیر بن عبدالله شعبی را برای مذاکره و سؤال در خصوص علت حضور کاروان کربلا در آن منطقه برای «امام حسین(ع)» ارسال کرد. پیک فردی خشن و تروریست بود که در هنگام ترک کردن عمر بن سعد به وی گفت من خبر را خواهم رساند، اما اگر شرایط را مهیا ببینم حتماً «امام حسین (ع)» را به شهادت میرسانم. عمر بن سعد پیک را از این کار منصرف کرد و به سوی کاروان کربلا فرستاد. سنگری وجود یاران وفادار «امام حسین (ع)» در واقعه کربلا را ارزشمند دانست و بیان کرد: هنگامی که پیک به کاروان کربلا رسید یکی از یاران بسیار خوب و با وفای «امام حسین(ع)» متوجه نیت شوم پیک شد و اجازه نزدیک شدن به «امام حسین(ع)» را به وی نداد و خواست تا شمشیرش را همراه خود به نزد امام نبرد، اما پیک نپذیرفت و حتی وقتی به پیک پیشنهاد شد تا در زمان ملاقات و انتقال پیام به «امام حسین(ع)» کسی بین امام و وی قرار بگیرد اما او نپذیرفت لذا کثیر بن عبدالله شعبی خشمگین به سوی لشکر عمر بازگشت و بعد از این واقعه عمر بن سعد پیک دیگری را به سوی «امام حسین(ع)» برای ارسال پیامش انتخاب کرد. وی مهمترین تدبیر «امام حسین(ع)» در واقعه کربلا را روشنگریهای این امام بزرگوار دانست و ابراز کرد: «امام حسین(ع)» تدابیر خاصی را برای مقابله باسیاستهای شوم معاویه در پیش گرفتند، زیرا معاویه با نیرنگهای خود اذهان عمومی را نسبت به «امیرالمؤمنین (ع)» و «ائمه معصومین(ع)» بد بین کرده بود. سیدالشهدا (ع) با روشنگری که در بین مردم ایجاد کردند، توانستند به اهداف بزرگی در مسیر حرکت خود دست یابند. تدبیر ایشان بر این توانایی استوار شده بود که جامعه را به دو گروه تقسیم کنند و با هر گروه به شیوهای متفاوت سخن میگفتند، با سالمندان از احادیث و گفتههای «پیامبر (ص)» و در مواجه با جوانان درباره جنایات بنی امیه صحبت و روشنگری میکردند. وی پیرامون توجه و اهمیت دین اسلام برای «سیدالشهدا (ع)» ابراز کرد: «امام حسین(ع)» در کنار مسائل و موضوعات جانبی و چالشهایی که حاکمیت در قبال ایشان قرار داده بود به وجود حقیقت دین میپرداختند و تلاش داشتند تا چهره اصلی دین «محمد (ص)» را معرفی کنند، در این مسیر با طرح انتظار دین از جامعه و معرفی کردن حقیقت اصلی دین، به بیان حقایق پرداختند، این امام بزرگوار در خصوص ویژگیهای انسانها حقشناس روشنگری میکردند.