حلقه وصل: عید غدیر بزرگترین اعیاد اسلامی است و شایسته گرامیداشت همگانی است، حضرت آیتالله خامنهای دربارهی مسئله غدیر میفرمایند: «مسئلهی امامت و مسئلهی ولایت و زنده نگهداشتن غدیر، به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است. مسئله فقط مسئلهی شیعه و معتقدین به ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیست. اگر ما مردم شیعه و مدعی پیروی از امیرالمؤمنین حقیقت غدیر را درست تبیین کنیم، هم خودمان درک کنیم، هم به دیگران معرفی کنیم، خود مسئلهی غدیر میتواند وحدتآفرین باشد.» ۱۳۹۱/۰۸/۱۰
به مناسبت فرارسیدن عید سعید غدیر خم، بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین حامد کاشانی، پژوهشگر تاریخ اسلام، ابعادی از مسئلهی غدیر را مورد بررسی قرار داده است.
* با توجه به این که شناخت صحیح غدیر برای تحلیل این واقعه شرط اساسی است، به عنوان اولین سؤال بفرمایید اجمالاً ماجرای غدیر چه بوده است؟
اصل ماجرای غدیر بر اساس آنچه حضرت آیتالله خامنهای بیان کردهاند، این است که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله ۲۳ سال در مسیری تلاش کردند که همانا مسیر هدایت بود. برای استمرار این مسیر هدایت لازم بود شخص دیگری پس از پیامبر آن را ادامه بدهد. متأسفانه اما این متوقف شد و پروژهی نبوت که بسیار موفق پیش میرفت، دچار یک خلأ اساسی شد و ۲۵ سال یک چالهی عمیق بین رفتار ظاهری نبوت و ولایت پدید آمد.
همان طور که نبوت و نبیّ را کسی جز خدا نمیتواند تعیین کند، آن کسی را هم که بنا بود این مسیر را ادامه بدهد، طبیعتاً مردم نمیتوانستند تعیین کنند و مصداقش را بشناسند؛ باید خداوند او را معرفی کند و پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله از قول خداوند در اتفاق غدیر خُم همین را بیان فرمودند.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند ما قائلیم کسانی که مسیر هدایت نبوت را دچار توقف یا تشتت کردند، عملاً گمراه شدند. البته پرواضح است کسانی که دستشان به حقیقت نرسیده و جزو قاصرین حساب میشوند، از موضوع بحث ما خارجاند، مثل کسانی که فرضاً در یک قارهی دیگری بودند و نبوت رسول خدا به آنها نرسید و طبیعتاً آن موقع مسلمان نشدند. البته اینها در عقاب و ثواب با بقیه متفاوتند و خداوند با آنها به عدالت یا فضل خودش رفتار خواهد کرد و ما در این بحثمان به آنها کاری نداریم.
* یکی از مسائل مورد تأکید حضرت آیتالله خامنهای «تبیین وحدتآفرین از واقعهی غدیر» است. وحدت از نگاه ایشان در موضوع غدیر را چگونه میتوان تفسیر نمود؟
خود مسألهی غدیر خطکش تمایز بین حق و باطل است. هر طرفی که غدیر را قبول داشته باشد، طرفی است که میخواهد نبوت را استمرار بدهد. متقابلاً طرفی که غدیر را قبول نداشته باشد، طرفی است که میخواهد مسیر هدایت را ببُرد و عملاً نبوت را متوقف کند و چون زورش به نبوت نرسیده، سعی کرده ادامه و تالی آن را ببُرد. طبیعتاً تنها یک طرف حق است و یک طرف باطل. شاید واضحترین تعابیر در این باره را حضرت امام هادی علیهالسّلام در زیارت غدیریه دارند که سندش هم کاملاً معتبر است.
حضرت آیتالله خامنهای در روز اول فروردین سال ۹۷ که مصادف با سوم ماه رجب و روز شهادت امام هادی بود، فرمودند از این امام بزرگوار دو زیارت مهم رسیده؛ یکی زیارت جامعهی کبیره و یکی زیارت امیرالمؤمنین در روز غدیر است. شما همین زیارتنامه را که با این تکریم از آن یاد میکنند، اگر جملاتش را بخوانید، تعجب میکنید و پس از دقت و تأمل در تعابیر حضرت امام هادی علیهالسّلام معنی واقعی وحدت را نیز متوجه میشوید.
امام هادی علیهالسّلام در این زیارت خطاب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام میفرمایند: «أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِینِ»(۱) شهادت میدهم ای امیر مؤمنین که شککنندهی در تو، اصلاً به رسول امین ایمان نیاورده است. چرا؟ چون در همین زیارت داریم «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ»، سلام بر تو ای دین قویم پایدار و ای صراط مستقیم آن. «أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ بِقَوْلِ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ «وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً.»» امام هادی علیهالسّلام میفرمایند: شهادت میدهم که این گفته و آیهی خدای عزیز رحیم که «و این صراط من مستقیم است» تو هستی. تو صراط مستقیم هستی و طبیعتاً کسی که در صراط مستقیم شک کند، انگار در نبوت شک کرده و کسی که در شک نسبت به نبیّ و نبوت است، انگار ایمان نیاورده است.
گاهی تندتر از این تعابیر هم دارد. مثلاً «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ». لعنت خدا بر کسانی که تو را با دشمنانت همطراز پنداشتند یا کسانی که دشمنان تو را پیروی کردند. این زیارت تعابیری از این دست فراوان دارد و طبیعتاً خیلی عجیب است که حضرت آیتالله خامنهای در موضع رهبری میتوانستند اسمی از زیارت غدیریه نبرند، چون زیارت مشهوری در بین عموم مردم نیست؛ اگرچه سندش از زیارت جامعه هم مهمتر است. اگر زیارتهای غدیریه را شما ببینید، اغلبشان یک قرائت کاملاً تندِ پررنگ و البته منطقی دارند. خب حالا این محتوای زیارات و تعابیر آن را چطور با مسألهی وحدت جمع کنیم؟
ما این بحث را داریم که شیعه عقایدی دارد که اینها را ما عقاید اصیل اسلامی میدانیم. از جمله همین که اعتقاد هیچ وقت تعطیل و متوقف و ساکت نمیشود و دورهای نیست. اعتقاد همیشگی و دائمی و شبانهروزی است و از بدو تولد تا لحظهی مرگ هست و هیچ وقت هم متوقف نمیشود. اگر کسی «دین الله القویم» را نداشته باشد، اصلاً انگار دینی ندارد و ایمانش ناقص است، اما آیا نتیجهی این حرف این است که ما هر جا که رسیدیم، این را بیان کنیم؟ نه، میگوییم این یک بحث اعتقادی است، اما ابراز آن یک بحث دیگر است. ابراز یعنی من فریاد بزنم «أشهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّه» یا مثلاً «اللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ أمیرِالمُؤمِنین» یا حتی از این هم صریحتر بگوییم.
اعتقاد قلبی اصلاً توقف ندارد و کمرنگ هم نباید بشود و تندروی و افراط هم نیست. اعتقاد قلبی یک اعتقاد جازم است، اما وقتی میخواهم این اعتقاد قلبی را بیان کنم، از ساحت اعتقاد میآید به ساحت عمل و فقه. اعتقاد عقیده و کلام است و «عِقدُ القَلب» است و باید محکم به آن پافشاری کنیم، اما ابراز آن میشود فقه. فقه هم تابع یکی از احکام خمسه است؛ یا واجب است یا حرام است یا مستحب یا مکروه یا مباح. طبیعتاً در جایی که مفسدهای نیست، حکم اولی و عنوان اولی این است که این عقاید را ابراز کنیم؛ هم ولایت امیرالمؤمنین را و هم برائت از دشمنان ایشان را. در عمل به فقه اما گاهی عنوان ثانوی و تزاحم پیش میآید. فرض کنید بحث مصلحت پیش میآید، بحث حفظ دماء و جان مسلمین یا موضوعات کوچکتر مثل تقیهی مداراتی یا بحث تحریک نکردن احساسات دیگران پیش میآید، برای این که ما دشمن یا دوست را الان وسط این هوای گرگ و میش نباید تحریک کنیم. طبیعتاً اینجا تقیّه داریم، سکوت داریم، ردهبندی عقاید داریم و این هم از واضحات تشیّع است.
پس این اشکال که میگویند مگر شیعه نیستید، پس چرا بیان نمیکنید؟ میگوییم تشیع مال اعتقاد است و ابرازهایش در فقه است و این ابراز قطعاً تابع شرایط است. بنابراین قاعدهی کلی این است که ما دو ساحت و زمینه داریم؛ تفکرات شیعه در اعتقاد هیچوقت نباید تعطیل شود، اما در ابراز اعتقادات ردهبندی داریم.
حالا چطور این وحدت رخ میدهد و نظر حضرت آیتالله خامنهای در بحث وحدت چیست؟ من اگر با یک غیر شیعهای برخورد داشته باشم که به غدیر به آن معنایی که من معتقدم معتقد نباشد، اولاً او را قاتل حضرت زهرا سلاماللهعلیها نخواهم دانست. من که شاید بیست سال است در این زمینه کار میکنم، حدس قریب به یقین دارم که بیش از ۹۰ درصد از جامعهی اسلامی غیر شیعی اصلاً این حرفها را نمیدانند. اصلاً نمیدانند و خبر ندارند که بنیامیّه چه بلایی سر اسلام آورده! چه دسیسههایی که در روایات نشده! چه کتمانها که نشده! چه دفنهایی که صورت نگرفته! چه تحریفهایی که رخ نداده! خبر ندارند. بنده با یکی از شارحان صحیح بخاری گفتوگو میکردم، اطلاعات ایشان از من دربارهی صحیح بخاری کمتر بود. خب وای به حال شاگردانش و مردم.
پس اولاً این دشمن من نیست. ثانیاً اگر آن برائت در قلب و عقیدهی من جازم است، آن نسبت به دشمنان است و نه نسبت به این برادرم که خبر ندارد. لذا شما میبینید اگر از کسانی که معاند بودند، میرفتند پیش اهل بیت و احیاناً جسارتی میکردند، حضرات علیهمالسّلام به مقتضای آنان پاسخ میدادند. مثل امام حسن علیهالسّلام که به مُغَیره یکجوری پاسخ دادند، اما آنجایی که یک آدمی از راه رسید که فضای رسانهای او را گول زده بود و آمد و دشنام داد، هم از امام مجتبی علیهالسّلام داریم، هم از امام سجاد علیهالسّلام و هم از امام کاظم علیهالسّلام که خیلی نرم با اینها برخورد میکردند، تحویلشان میگرفتند، طعام به آنها میدادند، چون میدانستند رسانه این را گول زده است و قاصر است. قاصر با مغیره فرق میکند. رفتار ما با مغیره و قُنفذ متفاوت است. اهل بیت دو جور برخورد میکردند و تنوع رفتار داشتند.
آیا ما میتوانیم در جامعهی اسلامی بین همهی فرقههای اسلامی برادرانه رفتار کنیم؟ جواب این است که هم از جهت تئوریک میتوانیم و هم از جهت عمل. گاهی در فضای جامعهی جهانی یک هشتگی داغ میشود، میروند سراغ شیعه و بقیه را فراموش میکنند. اختلافات ازبینرفتنی نیست مادامی که اجتهاد هست و حضور معصوم نیست. امکان ندارد اختلاف پیش نیاید و حتی درون تشیع هم همین است. اگر ما بخواهیم در عمل رفتار برادرانه نداشته باشیم، لابد در جامعهی شیعه هم اخباریون و اصولیون باید همدیگر را تکفیر کنند و فحاشی کنند و لابد بین مکتب تفکیکیها با اهل فلسفه و بین اهل عرفان با اهل حدیث هم اختلاف پیش میآید. پس اگر بخواهیم در رفتار و تعایش ملاک را بر اختلافات بگذاریم، درون شیعه هم منهدم میشود. اگر با این نگاه باشیم، شیعه و شیعه هم با هم نمیتوانند زندگی کنند، چه برسد به شیعه و سنی یا مسلمان و مسیحی.
در حالی که اگر آن وحدت رویه در ذهن باشد، همهی کسانی که به جبههی توحید کمک میکنند، همه در یک جبهه قرار میگیرند؛ بدون این که بخواهیم بیجهت همدیگر را تطهیر کنیم. مثلاً اگر ما الان با روسیه در یک فضایی همراهی داریم، به این معنی نیست که ما از عقایدمان دست بکشیم، بله طبیعتاً در آن نشست و گفتوگویی که داریم، دربارهی تمایزات اعتقادیمان بحث نمیکنیم و راجع به مشترکات بحث میکنیم. به سبب این که در یک جبههی بزرگ توحیدی قرار میگیریم، لزومی ندارد حتماً تمایزاتمان را از بین ببریم و این خطرناک است. ما یک تمایزات فکری با اهل سنت، با مسیحیت، با یهودیت و با دیگر ادیان داریم، اما اگر در یک جبهه قرار گرفتیم، در حکم آیهی شریفهی «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إلاّ اللَّه وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا»(۲) هستیم. وقتی به جبههی توحید کمک میکنیم، از عقایدمان حتی به اندازهی یک ارزن دست نمیکشیم و به قول شهید مطهری از یک مستحب هم کوتاه نمیآییم، اما به این معنی نیست که دیگران را انکار کنیم یا بخواهیم آنها را در جبههی خودمان بیاوریم.
حضرت آیتالله خامنهای وقتی میگویند وحدت داشته باشیم، همهی این ملاحظات را با هم دارند. وقتی رهبر انقلاب در غدیر سال ۸۸ یک سخنرانی(۳) میکنند که شاید مبسوطترین سخنان ایشان در طول دورهی رهبریشان در مورد غدیر و اثبات امامت امیرالمؤمنین و حقانیت ایشان است، شما ممکن است بگویید چه لزومی داشته که در این سال شلوغ و سال فعالیت دشمنان داخلی و نفوذ و فتنه ایشان به غدیر بپردازند؟ به نظر من اتفاقاً رهبر انقلاب میخواهند بفرمایند «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ» برگردید به اصل وحدت؛ به امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین وحدتبخش است و حبلاللّهالمتین است.
یک بحث دیگر که به نظرم خیلی کمک میکند به فهم اندیشهی حضرت آیتالله خامنهای دربارهی وحدتآفرین بودن غدیر، این است که ایشان پنج بار حداقل میگویند کتاب «الغدیر» علامهی امینی کتاب وحدتبخش است، اما چرا این کتاب وحدتبخش است؟
ببینید، ما با توهّم اهل سنت طرفیم. یعنی چه؟ یعنی عموم مردم ما شاید اینطور فکر میکنند که اهل سنت همهشان قاتل حضرت زهرا سلاماللهعلیها را مثلاً دوست دارند، همهشان قاتلان امام حسین و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام را دوست دارند، همهشان موافق سقیفهاند به معنی این که حقی بوده و پایمال شده است، اما اصلاً اینطور نیست. یک کسانی در گذشته یک کارهایی کردند و یک عدهای بعداً آمدند روی پشتههای تحریف و کتمان و دفن قرار گرفتند و اصلاً خبر ندارند قضایا چه بوده است. ما نسبت به آنها توهم داریم، چون فکر میکنیم همه ناصبی و دشمن اهل بیت علیهمالسّلام هستند. از آن طرف آنها هم نسبت به ما میگویند اینها مشرک هستند، اینها اهل تحریفند، اینها اهل غلوند، امیرالمؤمنین را خدا میدانند، امیرالمؤمنین را برتر از پیغمبر میدانند. اهل سنت یک توهّماتی نسبت به شیعیان دارند، جامعهی ما هم توهّماتی نسبت به اهل سنت دارد. حالا «الغدیر» چه کار کرده؟
مرحوم علامهی امینی رحمةاللّهعلیه میخواست یک کتابی دربارهی ادبیات غدیر بنویسد، منتها چون این را در طول چند سال منتشر میکرد، شبیه فصلنامه و سالنامه شده است. کتاب است، ولی مسائل روز را هم در نظر گرفته است. ایشان در مصادر اسلامی میگشت و اشعاری را که شیعه و سنی راجع به غدیر سروده بودند، جمع کرد، چون شعر خیلی مهم است. شعر رسانهی آن زمان بوده است. علامه امینی میخواست بگوید در رسانهی آن زمان، غدیر به معنی امامت بوده است. اشعار را جمع کرد و در کنار این اشعار، چون اینها را سال به سال منتشر میکرد، بعضی مباحث امامت امیرالمؤمنین را هم مطرح میکرد یا بعضی اشکالات به غاصبان سقیفه را مطرح میکرد. یا بعضی شبهات علیه شیعه را پاسخ میگفت.
علامهی امینی سعی کرده با مصادر اهل سنت بیان کند که ببینید، آن چیزی که ما از غدیر معتقدیم، در منابع شما یافت میشود. حتی هنر ما این است که از منابع شما هم میتوانیم مطالبمان را استخراج کنیم. حضرت آیتالله خامنهای اتفاقاً دقیقاً دست روی این میگذارند و میگویند «الغدیر» وحدتبخش است، چون با استفاده از مصادر اهل سنت سعی کرده عقاید شیعه را تبیین کند. یعنی ما را بشناسید و سپس نقد کنید، نه این که توهّمی از ما داشته باشید. از این طرف به ما هم یاد میدهد وقتی میخواهید با آنها مواجه شوید، بدانید همهشان «ابن تیمیه» نیستند. «ابن تیمیه»ها یک طیفند که طیفهای زیادی نیز مخالف و دشمن اینها هستند. اصلاً «ابن تیمیه» در زندان مرده است. ما باید عقاید آنها را بشناسیم، آن وقت راحتتر میتوانیم با هم گفتوگو کنیم تا آنها هم ما را بشناسند.
وحدت مورد نظر حضرت آیتالله خامنهای یعنی باید مباحثهی منصفانهی علمی و دقیق آکادمیک صورت بگیرد. بدون مباحثهی علمی وحدت رخ نمیدهد، چون اگر ما خودمان باشیم، درونگرایی میکنیم و همهی آنها را با یک چوب میزنیم. آنها هم اگر درونگرایی کنند، ما را با یک چوب میزنند و ما درواقع دو توهّم از یکدیگر را نقد میکنیم. بعضیها هم وحدت را کتمان حقایق معنی میکنند که این نگاه با وحدت مورد نظر رهبری مخالفت دارد.
خدماتی را که حضرت آیتالله خامنهای به حفظ حریم و مرزبانی اعتقادی تشیع کردهاند، خیلی جاها نمیشود بیان کرد. مثلاً میزان کتابهایی که ایشان به کتابخانههای مهم شیعه اهدا کردهاند. نزدیک به نوزده هزار جلد کتاب اهدا کردهاند که عمدهاش مباحث اعتقادی است. ایشان به بیان استدلالی حقیقت کمک کردهاند، نه این که برویم دعوا کنیم.
اگر بدنهی جامعهی حزباللهی ما بفهمد وحدتی که حضرت آیتالله خامنهای میگویند لایه دارد، این در تشخیص نوع عمل با مخالفین خیلی اثر دارد. این وحدت یک استراتژی است که امام زمان سلاماللهعلیه هم وقتی تشریف بیاورند و تا حکومت ایشان بر اقطار عالم مستقر بشود، این را خواهند داشت. سیدالساجدین علیهالسّلام در دربار یزید وقتی سر مطهر سیدالشهداء در تشت است و نوامیسش اسیر شدهاند، در بیان عقایدش لایهبندی کردند و همه چیز را نفرمودند. یعنی عقل به ما این را میگوید که به اندازهی شرایط باید صحبت کرد. اهل بیت حتی با شیعیانشان هم به صورت لایهبندیشده صحبت میکردند.
* حضرت آیتالله خامنهای فرمودند «آن کسانى که سعى کردند نگاه سکولار به اسلام داشته باشند، جوابشان مسئلهى غدیر است.»(۴) درواقع ایشان مخالفان غدیر را مخالفان اسلام سیاسی میدادند. این تحلیل از غدیر را توضیح میدهید؟
ما زمان پیغمبر دو حزب داریم؛ یک حزب رهبرش امیرالمؤمنین است و شعارش این که پیامبر اکرم امام عالَم، یعنی امام دنیا و آخرت و دین و دنیاست و ما پیرو محض پیغمبریم و اطاعت محض از رسول خدا داریم و رسول خدا عصمت مطلق دارد و خدا او را فرستاده تا ما را زنده کند: «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ»(۵). یک طرف جریان دیگری است که نمیخواهد بپذیرد که پیامبر اکرم در همهی جهات عصمت دارد و میگوید پیغمبر اگر هم پیغمبر است، فقط مال امور دینی است و برای امور دنیوی نیست. لذا متأسفانه رفتند به این سمت که پیغمبر اعلم در امور دنیا نیست، بلکه چون غرق در عبادت است و اصلاً شأنش اجلّ است، همان آخرت برای پیغمبر و دنیا را هم فاسدها اداره کنند.
این تفکر که ما پیغمبر را اگر هم پیغمبر میدانیم، مال امور آخرتی است، همان سکولاریزم است. حالا اسم سکولاریزم نبوده، اما تفکرش که بوده. در عبادت هر کاری دوست داشتید بکنید، اما جامعه، بانکداری، روابط زن و مرد، تفریح و مناسک اجتماعی به دین مربوط نمیشود.
در دوران معاصر هم همین تفکر هست. ۲۰ سال پیش در کشور خودمان یک بندهخدایی گفت که قرآن برای زندگی قبیلهای خوب است و امروز که جهان مدرن است، باید برویم ببینیم بزرگان مدرنیته چه میگویند. یا مثلاً مقاله نوشتند که غدیر با دموکراسی مخالفت دارد! به این تفکر که دنیا و آخرت را تفکیک کنیم، در قرآن اشاره شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ»(۶) دنبال این هستند که بین خدا و رسول فاصله بیندازند. بین دین و دنیا فاصله بیندازند، چون وقتی نمیتوانند رسول خدا را از بین ببرند و شکستش بدهند، بهتر است پیامبر را فقط به آخرت محدود کنند و بگویند برای آخرت هر کار که خواستید، بکنید، اما بگذارید ما حکومت بکنیم.
روح مخالفت با غدیر این بود که میگفتند ما میخواهیم هر کاری که دلمان خواست بکنیم و نمیشود امیرالمؤمنینی باشد که اصلاً یک واو خلاف پیغمبر عمل نمیکند. عجیب یا جالب این است که وقتی کعبالأحبار میخواهد بگوید که علی به درد حکومت نمیخورد، نمیگوید علی مثلاً ظالم است، جاهل است، بلد نیست یا توان ندارد؛ میگوید متّبع سنّت پیغمبر است و اجتهاد به رأی نمیکند. در بعضی از مصلحتها باید هوای چهار نفر را داشته باشد! اما علی از این کارها نمیکند، پس به درد ما نمیخورد. مسألهی عدم کاردانی، علم، تقوا، حکمت، یا توانایی امیرالمؤمنین نیست، مسأله این است که نفسش را بازی نمیدهد.
* مسألهی دیگر این است که امیرالمؤمنین علیهالسّلام پس از ۲۵ سال دوری از حق خود، چرا حکومت را پذیرفتند؟ و توجه به وحدت جامعه چه ظهوری در آن حکومت داشت؟
حضرت دیدند اگر حکومت را قبول نکنند، معاویه به صورت مشروع به حاکمیت میرسد. درواقع اگر امیرالمؤمنین حکومت را قبول نمیکرد، طلحه حاکم جامعهی اسلامی میشد و معاویه راحت میتوانست طلحه را شکست بدهد و به صورت مشروع ظاهری حاکم جامعهی اسلامی میشد. امیرالمؤمنین فرمود «نمیخواهم این بیاید به حکومت برسد.» یعنی به حکومت مشروع برسد و بگوید بله، دیگر آمدیم و قاتلین خلیفه را کشتیم و حاکم شدیم. حضرت به مصلحت پذیرفتند که حاکم بشوند و در این فرصت هم بسیاری از بدعتها را نمیگذاشتند حضرت اصلاح کند.
با این حال حضرت سعی کردند شعارهایی را ایجاد کنند که ما امروز اگر بخواهیم بدانیم حاکم جامعهی اسلامی چه شعارهایی باید بدهد، بگوییم شعار شمارهی یک عدالت اقتصادی است. حاکمیت جامعهی اسلامی اگر بخواهد از جهت اقتصادی دچار تشکیک بشود، تمام داشتههایش فرومیریزد. لذا امیرالمؤمنین شعاری را میدهد که همهی جامعهی اسلامی اولاً میپذیرند و میفهمند. اصلاً عدالت اقتصادی علت قتل عثمان است. ثانیاً این جزء حقهای اصلی است و همه هم همراهی میکنند و وارد صحنه میشوند، ولی حضرت با بسیاری از بدعتها نمیتوانند مبارزه کنند، چون هنوز همهی جامعه آمادگی ندارد.
از این جهت خیلی مهم است که ما حکومت امیرالمؤمنین را مطالعه کنیم. امیرالمؤمنین که میآید، اول فدک را سر دست نمیگیرد. فدک را امیرالمؤمنین در نامهاش به عثمان بن حنیف میگوید حکمش را به خدا واگذار میکنم و در قیامت دادخواهی خواهم کرد. یعنی من از فدک نگذشتم، اما الان شرایطش نیست که بخواهم بیان کنم. اتفاقاً برمیگردد به همان استراتژی که انقلاب اسلامی ایران دارد. وقتی وارد جبههی حق میشوی، سعی کن معالم حق را مطرح کنی و رهبر جامعهی اسلامی چیزهایی را که دستانداز است، به زبان نیاورد تا باعث دعوا نشود. باید فعلاً طاغوت اصلی را بشکنیم. البته اختلافات را انکار نمیکند و میفرماید: «شَحَّتْ علَیها نفوسُ قومٍ و سَخَتْ عنها نفوسُ آخَرِینَ»(۷) یک عده بخل کردند، یک عده باسخاوت فعلاً گذشتند و «نعم الحَکَمُ اللّهُ»؛ قیامت دادخواهی خواهد شد.
این کار امیرالمؤمنین علیهالسّلام بهشدت وحدتبخش است؛ بدون این که اختلافات را کتمان کند، هر جا فرصت میکند، دربارهی اختلافات صحبت میکند. در خطبهی ۱۴۴ میفرمایند اصلاً غیر از آل محمد و غیر از بنیهاشم کسی حق ندارد حکومت کند، اما اینها جملات مجمل مبهم است، چون در جایگاه رهبری قرار گرفته است.
به نظر من یکی از آن چیزهایی که ضربه میزند این است که من به عنوان منبری و سخنران و دانشگاهی، در فضای آکادمیک حق دارم مباحثهی مؤدبانهی عالمانه داشته باشم، اما اگر من را ببرند به عنوان هیئت سخنگو با فِرق و ادیان صحبت کنم، آنجا به عنوان مسئول هر حرفی را نمیزنم و هر موضوعی را مطرح نمیکنم.
البته این توقع هم غلط است که در جامعهی خودمان حقایق را کتمان کنیم. باید تفکیک قائل شد بین رهبر جامعهی اسلامی، بین رئیسجمهور و رئیس مجلس با سخنرانان دینی. نباید توقع داشت سخنران دینی هم آن ملاحظات شدید رهبری را داشته باشد. البته باید در چهارچوب او صحبت کند، ولی اگر قرار باشد مثل او صحبت کند که کلاً باید در دین را بست و تعطیل کرد.
* عید غدیر عیدالله الاکبر است، یعنی بزرگترین عید خدا. وظیفهی امروز ما نسبت به بزرگداشت عید غدیر چیست؟
کسی که شیعهی امیرالمؤمنین است و تشیع را حقیقت اسلام میداند، باید پیرو اهل بیت باشد و باید دلش بتپد برای این که افراد دیگری را هم به این مکتب اضافه کند. آن روایات امام صادق و امام عسگری سلاماللّهعلیهما را یادمان نمیرود که میفرمودند شما هدایتگر نیستید، با درفش نباید دین را در ذهن مردم القاء کرد، وظیفهی ما تبلیغ است. پیغمبر هر کس را که برای غدیر تبلیغ کند، دعا کرده و هر کس را که بیخیال غدیر و جزو خاذلان باشد، نفرین کرده است. باید حقیقت را بگوییم، ولی مجادله و دعوا نکنیم. ما حرفمان را مستدل میزنیم. «إنّا هَدَیناهُ السَّبیل»؛ دوست داریم اینجوری باشد، «إمّا شاکِراً و إمّا کَفوراً»(۸) یعنی بگیر و ببند نمیکنیم.
اگر ما شیعهی امیرالمؤمنین باشیم، یک کاری کنیم که این حرف به مردم برسد. درصد کمی از مردم اهل شنیدن سخنرانی و کمتری اهل کتابخواندن هستند. اگر دین را فقط در سطح کتاب و سخنرانی در نظر بگیریم، مخاطبش کم خواهد بود.
اهل بیت در یک دورهای بیان علمی دارند تا این فکر تدوین بشود. در دورهی سه امام پایانی اما توسعهی مناسکی داریم و زیارتنامههای بسیاری نقل شده است. آن مباحثی که در زیارت جامعهی کبیره است، اگر کسی بخواهد فقط روایاتش را بخواند، یک درصد جامعه هم حالش را ندارد، ولی وقتی زیارت جامعه میشود، شما در هر جمع مؤمنین بپرسید تا حالا یک دفعه زیارت جامعه را خواندهاید؟ میگویند بله و معمولاً خواندهاند. مباحث علمی ائمه باید به درون خانهها برود، حالا چگونه؟ باید مناسکی را که اهل بیت اجازه دادهاند، ترویج کنیم؛ مثل خواندن زیارتنامه، مثل مجلسگرفتن و جشن گرفتن. البته سطوح آدمها مختلف است، اهل بیت غذا دادن را خیلی ترویج کردند، همین طور ابراز شادی را؛ لبخند به لب داشتن، هدیه دادن، دوستی، ابراز دوستی، مصافحه، تبریک گفتن. کاری کنیم که افراد بیشتری با این مسائل آشنا بشوند.
متأسفانه غدیر در جامعهی ما غریب است. وقتی ما وظیفهمان را نسبت به غدیر انجام دادهایم که غدیر سبک زندگی ما را بسازد. چطور شب یلدا یا عید نوروز وارد سبک زندگی مردم شده است؟ غدیر که عیداللّه الأکبر است هم باید سبک زندگی ما را تغییر بدهد. در روایات داریم اگر میخواهی برای همسرت لباس بخری، روز غدیر بخر و اگر میخواهی عیدی بدهی، روز غدیر بده. تا وقتی این سبک زندگی تغییر نکرده، معلوم است ما غدیر را بین شیعیان ترویج نکردهایم. غدیر که عیداللّه الاکبر است، باید بیش از ایام دیگر بروز کند. اگر بیشتر بروز کرد، معلوم است که ما تازه غدیر را یک قدری بین شیعیان تبلیغ کردهایم.
به نظرم ما زمان این خدمات جهادی و اردوهای جهادی را تغییر بدهیم و زمان اصلی آن را در دههی ولایت بیندازیم. بگوییم ما خدمت میکنیم به عشق امیرالمؤمنین. اگر اطعام میکنیم، به اسم غدیر اطعام کنیم. از حضرت زهرا سلاماللّهعلیها پرسیدند چرا شما اینقدر برای حکومت امیرالمؤمنین حرص میخوری؟ حالا نشود، چه میشود؟ فرمود پدرم فرمودند اگر علی بیاید، اول این که بین دو نفر اختلاف نمیشود و جنگهایتان تمام میشود، دوم این که آسمان برکاتش را نازل میکند و زمین هر چه دارد، بیرون میریزد. یعنی با غدیر خوشبختیم، سعادتمندیم، آرامش داریم و این را مردم ببینند.
مرحلهی سوم وظیفهی ما نسبت به جامعهی اسلامی غیر شیعی است. خدمات میخواهیم بدهیم به روستاهای اهل سنت، بگذاریم روز غدیر. بگذاریم اینها غذای ولایت امیرالمؤمنین را بخورند. ما از بچگی خودمان سر سفرهی روضههای سیدالشهدا غذای هیئت خوردهایم، بگذاریم آنها هم بخورند و این کمک میکند که دلشان نرم بشود و بعضی از ابهاماتی که هزار سال به ما بهتان زدهاند، با این ابراز محبت برگردد. طبیعتاً هم لازم نیست ما وقتی رفتیم در یک روستایی خدمات بدهیم، مثلاً آن روز مباحث اختلافی را مطرح کنیم. همین کافیست که عید غدیری هست و آن روز امامت امیرالمؤمنین است و روز شادی جامعهی اسلامی است.
باید تقویم ما تبدیل بشود به تقویم ولایی. یعنی اگر جامعه و تقویمش را ولایی کنیم، آن وقت شخص میگوید من با همسرم خوب رفتار میکنم، چون محب امیرالمؤمنین است، چون شیعهی امیرالمؤمنین است. اگر میخواهی جامعه حلالخور باشد، باید ولایتش را درست کنی. اگر میخواهی جامعه ظلمستیز باشد، باید ولایت و برائتش را درست کنی. اگر در جامعهی ما ولایت و برائت جا افتاده بود، برائت از دشمنان اهل بیت و ولایت خود اهل بیت علیهمصلواتاللّه و محبان اهل بیت، طبیعتاً آن وقت «مرگ بر اسرائیل» را هم کامل میفهمیدند. چون وقتی طاغوت اعظم را بشناسد، طاغوت ملحق به آن را هم میشناسد و مرگ بر آمریکا را با همهی وجودش میفهمد.
۱) المزار الکبیر، ابن مشهدی، ص۲۶۳؛ مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی، باب سوم زیارات، زیارت روز غدیر.
وَ ذَکَرَ أَنَّهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ فِی السَّنَةِ الَّتِی أَشْخَصَهُ الْمُعْتَصِمُ. تَقِفُ عَلَیْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ تَقُولُ: السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، خَاتَمِ النَّبِیِّینَ، وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ ... ترجمه: از امام هادی علیهالسّلام زیارتى رسیده است که آن را در روز غدیر خواندند، در سالى که معتصم عباسی ایشان را تبعید کرده بود؛ [به این صورت است که] در برار قبر امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه میایستی و میگویی: سلام بر محمّد رسول خدا، خاتم پیامبران، و سرور رسولان، و برگزیدهی پروردگار جهانیان ... [تا آخر].
۲) سوره آل عمران، آیه ۶۴
۳) بیانات در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر ۱۳۸۸/۰۹/۱۵
۴) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت عید غدیر ۱۳۹۳/۷/۲۱
۵) سوره انفال، آیه ۲۴
۶) سوره نساء، آیه ۱۵۰
۷) نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲
۸) سوره انسان، آیه ۳