حلقه وصل: پنجشنبه 27 تیرماه جمعی از طنزپردازان با حضور در دفتر مقام معظم رهبری با ایشان دیداری داشتند.
جلسهای که طنزپردازانی از رسانههای کشور نیز در آن حضورداشته و عدهای هم به شعرخوانی پرداختند، اما آنطور که مطرحشده عمده وقت جلسه به ارائه دیدگاهها و نظرات پیرامون وضعیت کنونی طنز در کشور گذشته است.
حجتالاسلام مهدی پرنیان شاعر طنزپرداز یزدی که در دیدار رمضاینه شاعران با مقام معظم رهبری، شعری طنزی که خوانده بود موردتوجه و استقبال قرار گرفت نیز از مدعوین این جلسه بود.
آنچه در ادامه میآید بخشی از روایاتی است که حجتالاسلام پرنیان اخیراً در صفحه اینستاگرام خود از این دیدار نقل کرده است.
از حوزه هنری تهران تماس میگیرند؛ شما دعوتید به دیدار با مقام معظم رهبری همراه با چند نفر از طنزپردازان.
هنوز مزهی دیدار رمضانیه و شعرخوانی در محضر آقا و اظهار لطف ایشان از خاطرم نرفته که بازهم غافلگیر میشوم. دیدار؟ طنزپردازان؟ چه دیداری؟ چرا؟... ولی مهم این است که من دعوتشدهام.
روز پنجشنبه 27 تیر 98 در اتاقی که مخصوص جلسات نُقلی و جمعوجور است نشستهایم رأس ساعت 18:30 آقا وارد میشوند. با همان لبخند همیشگی و مهربانی و عطوفتی که در چهرهشان موج میزند.
از همان ابتدا باب شوخی را باز میکنند: «بنده از الآن تا اذان در خدمت شما هستم». پرسیدیم: با نماز؟ گفتند: «بله البته اگر شما نماز بخوانید»! بعد خاطرهای تعریف کردند که: «اوایل که آمدیم تهران در محلهی خرابات خانهای اجاره کردیم روز اول هنگام نماز از صاحبخانه جهت قبله را پرسیدیم. او خیلی جدی جواب داد که ما تازه دو سال است که به این محل آمدهایم، جهت قبله را نمیدانم!»
آقا از ناصر فیض میخواهند که افراد را معرفی کنند بیستوشش هفتنفری هستیم یکییکی معرفی میشویم و بعد باب صحبت باز میشود هرکسی نظراتش را میگوید.
یکی از ضرورت تدوین دانشنامهی طنز میگوید که با استقبال و تأیید آقا همراه است. یکی از لزوم ایجاد واحدهای درسی طنزپردازی در دبیرستان و دانشگاه میگوید.
یکی از بیاعتمادی سیاسیون نسبت به طنزپردازان میگوید و اینکه باید فرهنگ به سیاست جهت دهد ولی اکنون ریش ما در دست سیاسیون است که آقا به شوخی میگویند: «البته ریشی که ندارید!» و ادامه میدهند: «بحث بیاعتمادی نیست بلکه بعضی جاها بدخواهی است.»
دیگری از تنگنظری برخی مسئولین میگوید که تحمل مطلب طنز را ندارند و فوری به جرم تشویش اذهان عمومی از طنزپرداز شکایت میکنند.
یکی از فضای مجازی میگوید و رعب و ترسی که این فضا به وجود آورده و مطبوعات را به حاشیه رانده است و اینکه موارد قابل نقد را ما که به انقلاب و ارزشها معتقدیم باید نقد کنیم وگرنه دشمن آنچه که سالم است موردنقد و هجمه قرار میدهد و قابل نقدها را رها میکند که آقا میفرمایند: «الآن هم دارند همین کار را میکنند» و نیز فرمودند: «مطمئن باشید کتاب و مکتوبات برنخواهد افتاد.»
بحث فضای مجازی که شد یکی از طنزپردازان گله کرد که آنچه شما در سخنرانیهایتان در مورد فضای مجازی و اهمیت آن گفتید تابهحال از سوی مسئولین عملی نشده و جبههی فضای مجازی پشتیبانی ضعیفی دارد و نیروهای انقلاب در این فضا خودشان دارند جلو میروند و کشته و زخمی میدهند. آقا فرمودند: «یک نکته گفتید شاید خودتان هم متوجه نشدید که چه گفتید و آن این بود که: دارید جلو میروید. دارید حرکت میکنید این حرکت روبهجلو خیلی مهم است.»
یکی از جوانان طنزپرداز که خود را تنها آستینکوتاه جمع معرفی کرد! از سنگاندازی نهادها و مسئولان گله کرد که ما خیلی باانگیزه کار را شروع میکنیم ولی مانعتراشیها باعث ناامید شدنمان میشود. آقا فرمودند: «توقع اینکه آدم حرکت کند و هیچ مانعی نباشد توقع درستی نیست. شما که کار خودتان را میکنید خیلی خوب است. بعد از انقلاب فضا، فضای حرکت است. قبل از انقلاب اینگونه نبود. شما هنرمندید و هنرمندان ظریفاند و ظرافت شما باعث میشود بیشتر از انسانهای معمولی رنج بکشید ولی مطمئن باشید آینده مال شماست.»
یکی دیگر از جوانان از منزوی کردن نیروهای انقلابی گفت که همه به بهانهی جذب قشر خاکستری، از اصول کوتاه میآیند و خیلی حرفها را نمیزنند. حتی در نهادهایی که از نظام بودجه میگیرند به نیروهای انقلابی میدان داده نمیشود. آقا در جواب فرمودند: «حرف درستی است اما علاجش شکوه کردن نیست، تلاشتان را مضاعف کنید. تلاش جوانانهی مؤمنانه.»
نوبت به من که رسید از عدم شناخت مفهوم واقعی طنز در جامعه گفتم و اینکه عموم مردم طنز را مساوی با لودگی و هزل میدانند؛ و همین طرز تفکر باعث شده که من به خاطر اینکه معمم هستم کمی بااحتیاط وارد عرصهی طنز شوم.
ایشان فرمودند: «اینکه شما فکر میکنید مردم به خاطر معمم بودن شما توقع ندارند که طنزپردازی کنید و این به وجههی شما ضربه میزند نگران نباشید. حضرت امام که مظهر تعمم و تدین بود در جلسات عمومی و خصوصی مطالب طنزآمیز و شیرینی میگفت که همه حضار میخندیدند. جالب اینکه خود ایشان نمیخندید. یا مثلاً آقای راشد یزدی منبرهای خیلی شیرینی دارد نه اینکه بالای منبر لطیفه بگوید نه نحوهی بیانش شیرین است...» گفتم من نگران وجهه خودم نیستم بعضی از هم لباسیها میگویند شئونات طلبگی را زیر سؤال میبری. ایشان به شوخی گفتند: «اینها خودشان نمیتوانند شعر طنز بگویند به شما انتقاد میکنند!»