به گزارش حلقه وصل، 11 مردادماه سالروز شهادت شیخ فضلالله نوری مجتهد اول تهران و از علمای مشروطهخواهی بود که نقش اساسی در پیشبرد نهضت ملت ایران در آن زمان ایفا کرد.
با آغاز نهضت مشروطه در 1284 و پیشگامی شیخ فضلالله و آیات سید عبدالله بهبهانی و سید محمدطباطبایی، شیخ توانست حمایت علمای نجف را برای مشروطه بهدست بیاورد اما پس از صدور فرمان مشروطه در مردادماه 1285 و تدوین قانون اساسی مشروطه، شیخ فضل الله که میدید این قانون برگرفته از قوانین دولتهای اروپایی مانند فرانسه و بلژیک است و عناصر فرقههای ضاله مانند بابیه و ازلیه و فراماسونها در صفوف نهضت رخنه کردهاند، با تحصن در حرم عبدالعظیم(ع)، خواستار مشروطه مشروعه و انطباق قوانین با شرع مقدس اسلام شد.
تحصن شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم، همزمان با به توپ بستن مجلس توسط طرفداران محمدعلی شاه قاجار و دستگیری و اعدام برخی مشروطه خواهان شد و برخی تصور کردند که شیخ فضلالله از حامیان استبداد است در حالیکه قصد وی از این تحصن که همراهی بسیاری از متدینان را بهدنبال داشت، مشروطه مشروعه بود.
در این دوره جنگ بین مشروطهخواهان و مستبدین با فتح تهران توسط قوای بختیاری و مجاهدین گیلانی پایان یافت و محمدعلی شاه از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد بر تخت سلطنت تکیه زد. به شیخ فضلالله پیشنهاد شد تا برای تأمین جانی و مالی به سفارت روس پناهنده شود، اما وی نپذیرفت. شیخ فضلالله را سه روز در کاخ گلستان در بازداشت نگاه داشتند و سرانجام در روز11 مرداد ماه پس از محاکمهای کوتاه توسط شیخ ابراهیم زنجانی در میدان توپخانه اعدام کرده و به شهادت رساندند.
این جملات از کتاب زمزم عرفان، نوشته آیتالله محمد محمدی ریشهری نقل شده بود در حالیکه در این کتاب چنین جملاتی وجود ندارد!
مرحوم آیتالله بهجت از مراجع بزرگ تقلید بودند که اردیبهشتماه سال 88 دار فانی را وداع گفت. وی متولد 1295 در شهر فومن گیلان بود و در نجف اشرف، از محضر آیات عظام سید علی قاضی، مرتضی طالقانی، سید ابوالحسن اصفهانی، غروی اصفهانی و سید محمود شاهرودی کسب فیض کرد.
نزدیکی تاریخ تولد آیتالله بهجت به حوادث مشروطه و همچنین کسب فیض از محضر کسانی که آن ایام را درک کرده بودند، موجب شده تا مطالب و تحلیلهای دقیقی از نهضت مشروطه داشته باشند.
در ذیل به برخی مطالب نقل شده از زبان آیتالله بهجت درباره نهضت مشروطه و شیخ فضلالله نوری اشاره میکنیم. آنچه از این بیانات برمیآید، تجلیل آیتالله بهجت از شخصیت شیخ فضلالله و همچنین نفوذ افراد لامذهب و وابسته به انگلیس در صف نهضت است که در ادامه میخوانید:
رؤسای مشروطه حتی روحانیون بانفوذ را یکی پس از دیگری کشتند، همانهایی را که توسط آنها دیگران را کشته بودند! حتی سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را بدتر از شیخ فضلالله نوری رحمهالله کشتند، و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند، بهحدی که بعد از قضیه شهادت شیخ فضلالله نوری رحمهالله هرکس از علما که مخالفت میکرد میکشتند، بلکه قبل از قضیه مرحوم شیخ فضلالله هم چنین بود. در محضر بهجت، ج1، ص 325.
علمای مشروطهخواه به اسم تقلیل ظلم قاجار به میدان آمدند و مشروطه را تأیید و امضا کردند، اما چه تقلیلی، که سرانجام حاضر نشدند بگویند ما با مشروطه موافق شرع و دین (مشروطه مشروعه) موافقیم و سرانجام کار به جایی رسید که موافقت قوانین مجلس با نظر طراز اول فقها را که به همین وسیله مردم و علمای اسلام و نجف را اغفال کرده بودند، اسقاط کردند و آن شخصی که موافق مشروطه بود گفت: مگر میشود قانون با مذهب موافقت کند، آن هم مذهب شیعه؟! و وکلای مجلس در تطابق قانون با دین توقف و تردید داشتند، از اطراف تلگراف آمد که از این بهتر نمیشود. در محضر بهجت، ج2، ص381.
امضای تأیید مشروطیت را زمانی از آخوند رحمهالله گرفتند که ایشان کاملاً مشغول به فکر و در حال آمادهسازی و ترتیب مطالب درس بود، هنگامی که آخوند رحمهالله از پلههای اطاق مطالعه شخصی به پایین میآمد تا به مجلس درس برود که تمام فکرش در جمعآوری درس بود و برای فکر کردن در امر دیگر وقت نداشت، اساسنامه و مرامنامه مشروطیت را به ایشان نشان دادند تا امضا کند. ایشان هم دید قانون اساسی و مجلس قانونگذاری و وکلا و نمایندگان مورد وثوق و منتخب مردم و… همه موافق اسلام و دین است و همه احکام و قوانین جاری مملکت بر طبق قرآن و اسلام و زیر نظر شش نفر از فقهای طراز اول است، بیدرنگ در همانجا امضا کرد! ما این قضایا را میبینیم و میشنویم، ولی باز هم مثل این است که ندیده و نشنیدهایم. یک امضا از روی غفلت و اشتباه و یا در اثر فریبخوردن که از انسان صادر میشود، خدا میداند که چقدر آثار زیانبار بر او مترتب میشود. نباید به خود تکیه کنیم، باید در هر حال به خدا پناه ببریم. در محضر بهجت، ج2، ص373.
دلیل مشروطهخواهان این بود که دولت قاجار ظالم و مستبد است و دفع ظلم قاجار با مشروطه امکانپذیر است؛ بنابراین، برای دفع ظلم قاجار، مشروطه واجب است. غافل از اینکه ظلم را چگونه باید رفع و برطرف کرد. هیچکس با ظلم و استبداد موافق نیست، ولی آیا میشود ظلم را با اشد ظُلماً (با ظلم بیشتر) برطرف نمود و آنگاه اسم آن را رفع ظلم گذاشت؟!
مرحوم آقا ضیا عراقی میفرمود: تعجب از اینکه باید مردان و زنان ایرانی در لباس شبیه انگلیسیها بشوند، چرا آنها در لباس سنتی شبیه ایرانیها نمیشوند؟!
لذا آقایی که معتقد به مشروطه بود و برای نمایندهشدن در مجلس هم تلاش میکرد، گفت: بعد از بیست سال فهمیدیم که به سود انگلیس تلاش میکردیم! آری، ما مسلمانها در گولخوردن و آنها (کفار و ابرقدرتها) در گولزدن و فریبدادن مهارت داریم. به خدا پناه میبریم. در محضر بهجت، ج2، ص374.
کشتهشدن مرحوم شیخ فضلالله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد، و علیه مرحوم آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود، ریاست مطلقه و مرجعیت عامه مانند میرزای شیرازی بزرگ رحمهالله به ایشان میرسید. لذا وقتی بعد از قتل مرحوم نوری نزد مرحوم آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا میخواهید آخرتم را هم از بین ببرید؟! در محضر بهجت، ج2، ص 620.
مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطیت است، همچنین مشروطه مقدمه جلوگیری و مبارزه با روحانیون است. ولی طرفداران مشروطه میگفتند: آیا میشود مجلس شورا و مشروطه را که خود آخوندها تأسیس کردهاند، آخوندها را از بین ببرد؟!
ولی چنان شد که مرحوم شیخ فضلالله نوری میفرمود، یعنی بعد از مدتی دستور دادند که نمایندگان مجلس، حتی مرحوم بهبهانی باید عمامهها را از سرها بردارند. در محضر بهجت، ج2، ص 261.
مرحوم شیخ فضلالله نوری که از مخالفین مشروطه بود، از پیش خبر میداد که کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم میدید که مقررات مشروطه به ظاهر اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بیدین (سفارت انگلیس) سرچشمه میگیرد و تأیید میشود. لذا به مشروطهخواهان گفته بود: مرا میکشند، شما را هم میکشند. در نهایت نیز چنین شد، آقا سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را که طرفدار مشروطه بود، بدتر از مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری از بین بردند و تیر باران کردند! در محضر بهجت، ج2، ص189.
رؤسای مشروطه حتی روحانیون بانفوذ را یکی پس از دیگری کشتند، همانهایی را که توسط آنها دیگران را کشته بودند! حتی سید عبدالله بهبهانی رحمهالله را بدتر از شیخ فضلالله نوری رحمهالله کشتند، و همچنین بقیه روحانیون و امثال مرحوم مدرس را بعد از آن کشتند، بهحدی که بعد از قضیه شهادت شیخ فضلالله نوری رحمهالله هرکس از علما که مخالفت میکرد میکشتند، بلکه قبل از قضیه مرحوم شیخ فضلالله هم چنین بود. در محضر بهجت، ج1، ص 325.