به گزارش حلقه وصل، #ماهمه جنازه_ایم، اشتباه نکنید این هشتگی نیست که یک شبکه معاند نظام یا یک روزنامه علیه دین اسلام و جمهوری اسلامی ایران منتشر کرده باشد. این حاصل حمایت مالی، تایید محتوایی و توزیع بلیط رایگان برای یک نمایش تولید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دوازدهم است، محصولی که هر روز که میگذرد در سایه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون هنری اش رخ میدهد.
نمایش «چشم به راه میرغضب» با حمایت مالی بسیار خوب انجمن هنرهای نمایشی و توزیع بلیط رایگان آن برای ترویج مفاهیم ضد اسلامی و انقلابی این روزها در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته است. نمایشی که فروش بلیط آن به 20 نفر هم نمیرسد، اما وزارت ارشاد تاکید دارد که این نمایش باید دیده شود.
نمایش روایت دو مرد محکوم به اعدام است و آنها در استخری منتظر آمدن میرغضب هستند که بیاید سر آنان را از تنشان جدا کند. این پایان ماجرا نیست اتفاقات فرعی در این میان رخ میدهد تا کارگردان نمایش بتواند حرف اصلیاش را بزند. او با یک بازی ساده لوحانه سعی دارد مسئله تمسخر آمیز اصولگرایی و اصلاح طلبی را دغدغه اصلیش بنامد.
کیانی سعی دارد همه را خائن بپندارد و مردم را مردگانی در شهر خیالی اش، البته او یا غافل است یا اینکه خود را به ندانستم میزند که خائن اول خود اوست. هر کارگردانی در ساخت هر اثری هدفی اصلی را دنبال میکند و دیگر اهداف احتمالی آن در حاشیه قرار میگیرد.
کارگردانی، تئاتری را میسازد تا قدرت هنری اش را به رخ بکشد، دیگری سعی میکند تا اثری را بازسازی و دراماتورژی کند و کارگردانی هم میخواهد پیامی را منتقل کند. هدفی که حسین کیانی در « چشم به راه میر غضب » به دنبال آن میگردد بیشتر شبیه به یک عقده گشایی است.
تنها چیزهایی که هنگام مشاهده این اثر نباید به دنبال آن بگردید یک اثر هنری استاندارد و قابل دفاع است. بازی هایی ساده لوحانه با شکلی دم دستی که عدم دغدغه مندی کارگردان در این بخش را نشان میدهد.
اصولا تمام تلاش حسین کیانی در چند اثر اخیری که تولید کرده این است که خود را از چهره های مهم جریان اپوزسیون نشان دهد ولی میتوان گفت که حداقل در نمایش«چشم به راه میرغضب » نتوانسته به دستاورد مهمی در این باب دست پیدا کند، زیرا اساسا تئاتری که مخاطب حقیقی نداشته و تلاش میکند تا صندلی های خود را با بلیط میهمان پر کند توانایی رساندن پیام به جامعه را نخواهد داشت.
تلاش کیانی برای اینکه خود را مقابل نظام نشان دهد در تمامی طول نمایش واضح و مشخص است ولی در این میان تنها چیزی که مشخص نیست دلیل حمایت های بسیار وزارت ارشاد از این اثر است. شخصیتهای داستان هرکدام نماد جریانی از جریانات سیاسی زمان مشروطه خواهی هستند ولی تاریخی انگاشتن این اثر بسیار ساده لوحانه خواهد بود. شخصیتهایی که نشانههایشان ما را به بعضی از جریانات انقلاب خودمان میرساند، جریاناتی که کیانی آنها را یا گرسنه و سیری ناپذیر نشان میدهد و یا به دنبال قضای حاجت.
جوجه مستنطق نمایش « چشم به راه میرغضب » تمام تلاشش را میکند تا از سیاه بازی بیگناه فردی گناهکار بسازد و آن را به شمشیر میرغضب بسپارد تنها برای اینکه مستمری ای مادام العمر دریافت کند. در این میان تنها عضو بیگناه داستان همان سیاه بازیست که گرفتار طمع مستنطق شده است و نهایتا تسلی شده و به گناه نکرده اعتراف میکند.
خلاصه و جان کلام حسین کیانی در مونولوگهای پایانی سیاه باز داستان خلاصه میشود. مونولوگهایی که تلاش میکند تمامی مردمان سرزمین خیالی نمایش را مردگانی نشان دهد که گرفتار خشم میرغضب شده اند. میرغضبی که دیگران معتقدند اگر به او ایمان داشته باشند و به دست او اعدام شوند اجری عظیم در آخرت خواهند داشت.
باید گفت که در این دوران سخت جمهوری اسلامی که کشور دست به گریبان قدرت های خارجی است، این ضربات داخلی که تنها امید و روحیه مردم را نشان میروند جفا در حق این مردم و سربازانی که شبانه روز از مرزها دفاع میکنند به شمار میروند. البته حسین کیانی و نمایشش با این سربازان یک نقطه مشترک دارند؛ هر دو پولشان را از نظام گرفته اند.
این نمایش تنها تداعی کننده رانندهای است که از مبدا تا مقصد غُر میزند که همه چیز خراب است ولی در عین حال شما را با ماشینی خراب که از قضا هوا را هم آلوده میکند به جایی میرساند که حتی شباهتی به مقصد دلخواهتان ندارد.