به گزارش حلقه وصل، ساعت ۱۰:۲۲ صبح روز ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ و فقط ۲۳ دقیقه قبل از رسیدن به مقصد، بهجای فرودگاه دوبی، آبهای نیلگون خلیجفارس میزبان هواپیمای مسافربری ایران شد و تمام ۲۹۰ سرنشین هواپیمای پرواز ۶۵۵ را در آغوش مادرانهاش جای داد. همهچیز به حضور یک مهمان ناخوانده در آبهای خلیجفارس برمیگشت؛ یک ناو آمریکایی که بیدعوت آمدهبود و عاقبت هم اسباب زحمت و مصیبت برای صاحبخانه شد.
وعده خدا اما غم جانکاهترین مصیبتها را هم از دلها میبرد و حتی اگر سی و یک سال هم گذشتهباشد، با تحققش آبی میشود بر آتش دلها. خبر سرنگونی پهپاد فوقپیشرفته آمریکا بر فراز آبهای خلیج همیشه فارس به دست توانمند شیربچههای سپاه، بیش از همه لبخند را بر لب خانواده شهدای فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی نشاند و مرهمی شد بر زخم همیشه تازه قلبشان. در سالگرد این جنایت و به بهانه همزمانی و هممکانیاش با حماسه سپاه در سرنگونی پهپاد آمریکایی، با «جواد نیکی ملکی»، فرزند شهید «حسین نیکی ملکی»، عضو تیم امنیت پرواز هواپیمای مسافربری سرنگونشده ایران در ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ گفتوگو کردهایم.
ژست حمایت از بیگناهان، به آمریکا نمیآید
- بعد از سرنگونی پهپاد آمریکا توسط سپاه، آقای ترامپ ادعا کرد دستور حمله به ۳ نقطه از ایران را بهدلیل احتمال کشتهشدن ۱۵۰ نفر لغو کرده! ظاهراً حافظه ترامپ خیلی ضعیف است چون ۳۱ سال قبل در چنین روزهایی، ناو آمریکایی یک هواپیمای مسافربری ایران را بر فراز آبهای خلیجفارس هدف گرفت و تمام ۲۹۰ سرنشین غیرنظامی آن را که ۶۶ نفر از آنها کودک بودند، به شهادت رساند بیآنکه نگران قربانی شدن بیگناهان باشد. بهنظرمیرسد این شوخی تلخ ترامپ از نگاه خانواده شهدای جنایت ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷، گزندهتر بودهباشد. گفت و گو را از همین جا شروع کنیم. از احساس خود و خانوادهتان نسبت به اقدام اخیر سپاه و ادعای ترامپ بگویید.
* به نظر من اصلاً حافظه ترامپ ضعیف نیست و کاملاً متوجه است چه میگوید. از جنایات آمریکا هم خود ترامپ و افکار عمومی جهان باخبرند. در دوره خود او هم جنایات متعددی اتفاق افتاده است. بنابراین مسئله این نیست که واقعاً ترامپ به موضوعی که مطرح کرده، اعتقاد داشته. موضوع این است که در سال ۱۳۶۷ فاجعهای در خلیجفارس برمبنای زورگویی، نامردی و زیرپاگذاشتن تمام معیارهای انسانی و دینی توسط آمریکا اتقاق افتاد و حالا ۳۱ سال بعد تقریباً در همان محدوده، عکس آن حادثه براساس شجاعت، تدبیر و عقلانیت از طرف سپاه اتفاق افتاده است. همینجا هم باید بگویم دست سپاه درد نکند، دمشان گرم.
خب، با این اتفاق، هیمنه و ژست ابرقدرتی آمریکا دچار خلل جدی شد و باید عکسالعملی نشان میداد. اما ترامپ هیچ گزینهای برای نشان دادن واکنش در دست نداشت. بنابراین آمدند یک شوی تبلیغاتی راهانداختند که بله، ما میخواستیم به ۳ نقطه از ایران حمله کنیم و… اولاً که آمریکا نمیتواند به ایران حمله کند. ثانیاً به فرض محال، اگر هم بخواهد حمله کند، پاسخهایی که خواهد گرفت، شاید ۱۰ برابر خواهد بود در منطقه. شاید در جلساتی که در کاخ سفید و کنگره در این باره داشتهاند، به اعداد مثلاً ۱۵۰ کشته از ایران رسیدهباشند اما آنچه این موضوع را خدشهدار میکند، این است که اگر عدد برای ایران، ۱۰۰ و ۲۰۰ نفر کشته باشد، آن طرف هزار و ۲ هزار نفر تلفات برای آمریکاییها خواهد بود. طبیعتاً به این نقطه نرسیدند و دستور حملهای هم قطعاً صادر نشده. یعنی با عقلانیت و با آن معادلات تاجرمسلکانه ترامپ سازگار نیست. واقعیت این است که نزدیک انتخابات آمریکاست و ترامپ اصلاً دنبال درگیری نیست، آن هم درگیری که ممکن است ضربات چندبرابری برای آمریکا درپی داشتهباشد.
بنابراین اصلاً نیازی نیست برگردیم به جنایت سال ۱۳۶۷ در خلیجفارس یا جنایتشان در هیروشیما و ناکازاکی. همین حالا آمریکاییها در نقاط مختلف دارند جنایت و از جنایتکاران حمایت میکنند. این اتفاق درواقع یک موضع انفعالی بود در حوزه عملیات روانی که اتفاقاً ناموفق هم بود یعنی هیچکس آن را باور نکرد چون آمریکاییها با دستپاچگی این عملیات را طراحی کردند. دلیلش هم این بود که آن سیلی را غیرمنتظره دریافت کردند و البته بچههای سپاه عادت دارند به این سیلیزدنها.
ترامپ هم فهمیده خامنهای، خمینی دیگر است
- اقدام دیگری که نشاندهنده دستپاچگی و استیصال آمریکا بود، تصمیم آنها در تحریم دفتر رهبر معظم انقلاب بود...
* بله. این هم یک اقدام عجولانه بود که نقاط ضعف بزرگی دارد. اولاً تحریمهایشان هیچگونه اثری ندارد و صرفاً بار روانی دارد. ثانیاً در اعلام همین تحریمهای بیاثر هم ترامپ بهقدری دستپاچه بود که نام رهبر معظم انقلاب را «آیتالله خمینی» بیان کرد. بعد از این اتفاق، رفقا شوخی میکردند و میگفتند: ترامپ هم فهمیده «خامنهای، خمینی دیگر است» اما بعضیها در داخل هنوز هم نفهمیدهاند...
از سرنگونی پهپاد آمریکایی بیشتر برای یمنیها خوشحال شدم
- واکنشها در خانواده شما چطور بود؟ این همزمانی و هممکانی تقریبی سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط سپاه با اقدام جنایتکارانه آمریکا در سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران در ۳۱ سال قبل که منجر به شهادت پدرتان شد، خوشحالی و تسکین خانواده شما را درپی داشت؟
* الحمدلله اعضای خانواده ما، همگی بر مدار پدر حرکت میکنیم. یعنی میدانیم اعتباری که نزد خدا داریم، ناشی از خانواده شهید بودن و محبّ اهل بیت (ع) بودنمان است و سعیمان همیشه بر این بوده که فراموش نکنیم منبع اعتبارمان، آن شهید است و تلاش کنیم تا جای ممکن راه شهید را ادامه دهیم. بنابراین الحمدلله خانواده ما همگی انقلابی هستند و و پیگیر موضوعات. درخصوص این اتفاق هم بله، ما بهعنوان یک خانواده ایرانی، مسلمان و خانواده شهید و بهصورت ویژهتر، بهعنوان خانواده شهید فاجعه سال ۱۳۶۷، واقعاً خوشحال شدیم اما در این باره و مبنای این خوشحالی، کمی توضیح میدهم.
ما اعتقاد داریم خوشحالی و ناراحتیمان باید مبنای الهی داشتهباشد نه جنبههای شخصی. آن چیزی که باعث خوشحالی یا ناراحت شدن ما میشود، باید تنظیم باشد با همان چیزی که باعث خشنودی یا غضب خداوند و اهل بیت (ع) میشود. علاوهبراین اگر ما معتقدیم ولیفقیه، نایب اهل بیت (ع) است و در این حوزه ولایت دارد، درستش این است که مبنای خوشحالی یا ناراحتی ما با عوامل خشنودی یا ناراحتی ولیفقیه هم تنظیم باشد. بنابراین ما اگر هم از ماجرای جنایت آمریکا در سال ۶۷ ناراحت باشیم، شایسته این است که ناراحتیمان مبنای شخصی نداشتهباشد. جنبههای احساسی قضیه، سر جایش محفوظ است اما اصل ناراحتی ما چیز دیگری است.
دوستانم هم گاهی میپرسند: «به خاطر پدرت ناراحت هستی؟ به خاطر شهادت پدرت، از آمریکا بغض و کینه داری؟» در جواب میگویم: نه. به خاطر شخص پدرم – فردی که والد من بوده – از آمریکا ناراحت نیستم. اما به خاطر پدر معنویام، امام خمینی (ع)، که فرمودند: «بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگهدارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست»، حتماً بغض و کینه دارم نسبت به آمریکا. به خاطر پدرم، امام خامنهای، حتماً نسبت به آمریکا و آلسعود بغض و کینه دارم. و این بغض و کینه صرفاً احساسی نیست بلکه مبنای عقلایی و دینی و اعتقادی دارد و خاموششدنی هم نیست. هر وقت آمریکا این ماهیتش را کنار گذاشت و ما هم توانستیم انتقام همه مستضعفان – نهفقط مسلمانان و شهدا – را بگیریم، این بغض و کینه ما هم خاموش میشود.
بنابراین من قطعاً از موفقیت سپاه در سرنگونی پهپاد آمریکایی خوشحال شدم اما خدا شاهد است که این خوشحالی به خاطر خودم نبود. در حال حاضر، مصداقی که مرا خوشحال کرده و این ضربه و تودهنی که به آمریکا زدیم، باعث تقویت آن بوده، مسئله «یمن» است. در حال حاضر این مسئله و مسئله فلسطین، بیش از همه برایم پررنگتر است. الان جنگی بین حق و باطل، جاری است و مظلومترینها در جبهه حق، یمنیها و فلسطینیها هستند. وقتی رأس جبهه حق که جمهوری اسلامی ایران است، به رأس جبهه باطل که آمریکاست سیلی میزند، ما خوشحال میشویم برای مظلومانی که دارند از حملات جبهه باطل لطمه میبینند. یعنی این پیروزیها، دلگرمی است برای آنها. ما با بچههای یمن در ارتباط هستیم و میدانیم چقدر از این قضیه خوشحالاند، همانطور که ما خوشحال میشویم وقتی یمنیها علیه عربستان عملیات میکنند.
اساساً حادثه سرنگونی پهپاد «گلوبال هاوک» و خشم و استیصال آمریکا در این زمینه را هم باید در کنار چند اتفاق دیگر که در چند وقت اخیر در منطقه رخ داده، تحلیل کنیم.
- به این معنا، موفقیت اخیر سپاه را حلقه تکمیلکننده زنجیره پیروزیهای جبهه مقاومت در منطقه علیه آمریکا و همپیمانانش میدانید؟
* بله. پیروزیهایی که جبهه مقاومت در سوریه داشته. استیصال رژیم صهیونیستی در پذیرش زودهنگام آتشبس در درگیریهای غزه که دلیلش این بود که تلآویو زیر حملات موشکی قرار گرفته بود و این حملات قابلیت فزایندگی هم داشت. پیشرویهای جدی که انصارالله یمن هم در زمین و هم در نبرد هوایی علیه عربستان سعودی و آمریکا و اسراییل بهعنوان پشتیبانانش داشته و به اعتقاد من شاید موثرترین عامل پیشروی اخیر محور مقاومت در منطقه بوده است. اساساً فصل جدیدی از معادلات نبرد الان در یمن در جزیان است و معادله «فرودگاه در برابر فرودگاه» دارد محقق میشود. همه اینها را در کنار حوادثی بگذاریم که برای نفتکشهای ائتلاف سعودی در خلیجفارس و دریای عمان اتفاق افتاده – فارغ از اینکه عامل آنچه کسی است -، همه اینها نشان داده که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و این موضوع برای چندمین بار اثبات شد. اقدام سپاه در سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا، این زنجیره را تکمیل کرد و باعث شد به هیمنه ابرقدرتی آمریکا خدشه جدی وارد شود.
صدای سیلی سپاه به آمریکا را همه دنیا شنیدند
- حماسهآفرینیها و قدرتنماییهای سپاه در خلیجفارس، سابقهای طولانی و درخشان دارد اما سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک به شکلی متفاوت در جهان سر و صدا بهپا کرده. بهعنوان یک فعال رسانهای، بازتاب موفقیت اخیر نیروی هوافضای سپاه در محافل رسانهای و سیاسی جهان را چطور ارزیابی میکنید؟
* اتفاقی که بچههای سپاه رقم زدند، درواقع تکرار حرکت «نادر مهدوی» ها بود؛ با همان عزتمندی، شجاعت، دلیری و عقلانیت البته با نسخه بهروزشدهاش و در شرایطی که ایران قویتر از ۳۰ سال قبل و آمریکا ضعیفتر از آن روزها شده است.
گلوبال هاوک، نماد تکنولوژی و قدرت آمریکاییها در حوزه نظامی بود. آنها قدرت خودشان را براساس تکنولوژی تعریف میکنند درحالیکه ما قدرت خودمان را براساس ایمان و عقلانیت تعریف میکنیم. البته به تبع آن ایمان، تکنولوژی و دیگر لوازم را هم به کار میگیریم. آمریکاییها احساس میکردند بهراحتی میتوانند به حریم هوایی کشورهای دیگر تجاوز کنند و چون ابرقدرتاند و تکنولوژی دارند، هیچکس نمیتواند با آنها مقابله کند. فکر میکردند با تکیه بر قدرت تکنولوژیشان، نسبت به ایران هم میتوانند این حرکت را انجام دهند، درحالیکه خدا از آمریکاییها قویتر است و خدا با ماست. همانطور که خدا با انصارالله و حزبالله است.
بنابراین آمریکاییها در همان میدانی که در آن احساس ابرقدرتی میکردند، از ایران سیلی خوردند؛ سیلی که برایشان کاملاً غیرمنتظره و البته سنگین بود. و صدای این سیلی را همه کشورها و ملتها و بهویژه قدرتهای منطقهای هم شنیدند. از آن طرف، باتوجه به عقلانیتی که بچههای سپاه داشتند و در حوزه رسانهای هم فوراً وارد شده و فیلم و نقشههای مرتبط با این عملیات را منتشر کردند، کاملاً مشخص شد پهپاد آمریکایی وارد فضای سرزمینی ایران شدهبود و همین مسئله باعث شد نقشه آمریکا که به کمک همپیمانان منطقهایش مخصوصاً عربستان تلاش میکرد این تلقی را ایجاد کند که ایران گلوبال هاوک را در آبهای بینالمللی هدف قرار داده، خنثی شد.
- به نظر میرسد هیچکس انتظار قدرتنمایی ایران در حوزه موشکی را در این سطح نداشته...
* دقیقاً. موضوعی که این شکست و سیلی را بری آمریکاییها سنگینتر کرد، همین بود که ایران با یک فناوری بومی ساخته دست جوانان با ایمان خود توانست یک مقابله جدی با فناوری سطح بالای آمریکا داشتهباشد. این در حالی است که تمام تلاش آمریکا تا به حال این بوده که جلوگیری کند از توسعه پدافندی و موشکی جمهوری اسلامی ایران. همین جا باید یاد کنیم از شهید طهرانیمقدم، افتخار بزرگ ایران در حوزه موشکی، مرد بزرگی که انشاالله آرزویش در نابودی اسراییل بهزودی محقق میشود. بنابراین غلبه فناوری موشکی بومی ایران بر سیستمهای پیشرفته آمریکا در این حوزه، خیلی برایشان سنگین تمام شد. بهویژه آنکه آمریکاییها میخواستند با پروژه گلوبال هاوک، مباحث جنگ الکترونیک و عملیات فریب را هم در حوزه هوافضا و موشکی علیه ما پیاده کنند. اما ما نهتنها فریب نخوردیم، بلکه با این اقدام بهموقع سپاه، غافلگیرشان هم کردیم. آمریکا با مانور روی جنگندههای رادارگریزش، اینطور در ذهن نوچههایش در منطقه جاانداختهبود که در جنگ احتمالی آمریکا علیه ایران، غلبه هوایی با آمریکاست اما این تصور خیالی هم با سرنگونی گلوبال هاوک شکستهشد. نگرانی شدید کشورهای مرتجع منطقه خصوصاً عربستان هم نشان میدهد معادلات ذهنیشان دچار بههمریختگی شده چون هم خودشان در یمن دارند ضربه میخورند و هم تکیهگاهشان در خلیجفارس یعنی آمریکا دارد ضربات پیدرپی متحمل میشود.
از پاسداری در نهاد ریاست جمهوری تا عضویت در تیم امنیت پرواز
- برگردیم به ماجرای ۳۱ سال قبل. پدرتان – شهید حسین نیکی ملکی – عضو تیم امنیت پرواز آن پرواز بیبازگشت در ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۷ بودند. از سیر فعالیتهای ایشان تا رسیدن به این نقطه برایمان بگویید.
* پدرم در ۹ فروردین سال ۱۳۴۲ متولد شدند و تا زمان نوجوانیشان که مقارن اوجگیری مبارزات انقلاب بود، در دامان یک خانواده معتقد پرورش پیدا کردند. پدربزرگم و عموهایم تعزیهخوان بودند و پدرم هم در کودکی و نوجوانی همراه آنها تعزیهخوانی میکرد. در دو سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، پدرم با همراهی عموهایم وارد فعالیتهای انقلابی شدند و این سیر بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه پیدا کرد. ایشان با تلاش بسیار زیاد وارد سپاه شدند و همزمان درسشان را هم ادامه دادند.
در سپاه در حوزههای مختلف خدمت کردند که دو مورد از همه شاخصتر بود؛ یکی «سپاه انصار» که مربوط به فعالیت ایشان در تیم پاسداری از نهاد ریاست جمهوری میشد. این عکس هم مربوط به همان مقطع در سال ۱۳۶۲ است. ایشان در زمان ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، عضو تیم پاسداری از نهاد ریاست جمهوری بودند.
- حتماً قابلیتهای مهمی از خود نشان دادهبودند که برای چنین جایگاه حساسی انتخاب شدهبودند. قاعدتاً زبدهترین و معتمدترین نیروها برای پاسداری از نهاد ریاست جمهوری انتخاب میشوند.
* بله، قابل اعتماد بودن، یکی از مولفههای مهم انتخاب افراد برای این جایگاه است. البته زبدگی هم داشتند چون مدتی بعد و پس از صدور فرمان حضرت امام (ره) مبنیبر تأسیس نیروی امنیت پرواز، ایشان بهعنوان یکی از افراد منتخب برای اولین تیم امنیت پرواز معرفی شد. درواقع سپاه حفاظت هواپیمایی، زبدهترین افراد از نظر توانمندیهای مختلف در نیروهای حفاظتی (حفاظت از اشخاص و اماکن) را برای تیم امنیت پرواز انتخاب کرد که پدرم هم یکی از آنها بود. بهاینترتیب، در پنجم دیماه سال ۱۳۶۳ نیروی امنیت پرواز برای مقابله با تحرکات ضد انقلاب برای ربایش هواپیماهای جمهوری اسلامی تشکیل و حفاظت خطوط هوایی کشور به سپاه واگذار شد. به گواهی آمار و اسناد موجود، بعد از تأسیس نیروی امنیت پرواز تا به امروز، دشمنان نتوانستهاند حتی یک عملیات موفق هم در این زمینه داشتهباشند.
بنابراین بخش دوم فعالیت پدرم در سپاه با حضور در حوزه امنیت پرواز رقم خورد. البته در آن میان و لابهلای این فعالیتها، هر وقت فرصت پیدا میکردند، جبهه هم میرفتند و مجروحیت هم داشتند.
- با توجه به کمسنوسالیتان در زمان شهادت پدر، ایشان را چطور شناختید؟ مهمترین شاخصههای ایشان چه بوده؟
* شهید نیکی ملکی ۲ فرزند داشتند. آقا «حجت»، متولد ۱۷ تیر ماه سال ۱۳۶۳ و فرزند ارشد خانواده است. درواقع، پدر ۵ روز قبل از تولد ۴ سالگی برادرم به شهادت رسیدند. من در آن زمان، ۲ سال و ۸ ماه داشتم و جز تصاویری مبهم، چیز زیادی از آن مقطع به یاد ندارم. پدر را اصلاً یادم نمیآید و ایشان را فقط براساس گفتههای مادر و اقوام و دوستان شناختهام.
درمجموع، شهید حسین نیکی ملکی یکی از مصادیق جوان مؤمن انقلابی بودند. جوان مؤمن انقلابی کسی است که گوشش دائماً به دهان رهبرش است و هر زمان لازم باشد در جایی حضور پیدا کند که اولویت آنجاست، در همانجا حاضر میشود. مسائل انقلاب را به مسائل شخصیاش ترجیح میدهد. حتی رسیدگیاش به خانواده، براساس احساس صرف نیست بلکه برمبنای وظیفه انقلابی است. حضورش در صحنههای اجتماعی – چه جنبه سیاسی پیدا کند، چه جنبه فرهنگی و علمی و … – همیشه برایش اولویت دارد.
علاوهبراین و در کنار ویژگیهای اخلاقی و معرفتی که در همه شهدا مشترک بوده، از دوستان پدرم شنیدهام دو ویژگی در ایشان بسیار پررنگ بوده؛ نظم و خلوص نیت.
آقا فرمودند: برای شهادتتان در جوانی دعا نمیکنم!
- نقل یا خاطرهای وجود دارد که نشان دهد پدرتان قبل از روز واقعه، حس کردهباشند شهادتشان نزدیک است؟
* بله، اتفاقاً این حس را در روزهای آخر به چند نفر منتقل کردهبودند. البته شهادت، آرزوی همه جوانان انقلابی است. خود ما قبلاً بهاشتباه دعا میکردیم که خدایا تا جوان هستیم، شهادت را نصیبمان کن اما حالا براساس صحبتهای آقا، به این نتیجه رسیدهایم که باید دعا کنیم خدایا کمک کن یک عمر خدمت کنیم و آخرش شهید شویم.
یکبار با جمعی از فعالان رسانهای خدمت آقا رسیدهبودیم. یکی از حاضران گفت: آقا! چند نفر از دوستان هم میخواستند بیایند اما امکانپذیر نشد ولی یک خواهش داشتند از شما. آقا فرمودند: چه خواهشی؟ آن دوستمان گفت: گفتند به آقا بگویید دعا کنند ما در همین جوانی زودتر شهید شویم. آقا فرمودند: نه. من این دعا را نمیکنم! همه با تعجب گفتیم: چرا؟ فرمودند: شما باید حالا حالاها کار کنید. یک عمر کامل کار کنید و حالا آخرش شهید شوید و زندگیتان ختم به شهادت شود. خلاصه، ما دوست داشتیم مثل شهید احمدی روشن شویم اما آقا دوست دارند مثل شهید همدانی شویم. انشاالله که بشویم.
پدرم هم این شوق شهادت را داشتند. خب در آن مقطع، برای خیلیها معلوم بود که جنگ روبهاتمام است. در طول جنگ تعداد زیادی از دوستان پدرم شهید شدهبودند. مادرم میگویند هر وقت به مراسم شهدا میرفتند، پدرم خیلی منقلب میشدند. اما آخرین دوستانشان که قبل از ایشان شهید میشوند، احوالات پدر کاملاً دگرگون میشود و این حالات تا روز حادثه ادامه داشته و ایشان بارها موضوع نزدیک بودن شهادتشان را با اعضای خانواده مطرح میکنند. حتی کیفیت شهادتشان را هم به یکی از اقوام اطلاع دادهبودند. گفتهبودند: «ما در آسمان شهید میشویم، روی آسمانِ دریا» و خیلی هم طول نکشید که وعدهشان محقق شد.
شهیدی که از روی کارت شیر خشک فرزندش شناسایی شد...
- شهید نیکی ملکی هم مانند بسیاری از شهدای پرواز ۶۵۵ مزار یادبود دارند. درست است؟
* بله. پیکر ایشان برنگشت و بهعبارتی اِرباً اِربا شد. البته بنابر مکان استقرار مسافران در هواپیما، پیکر تعدادی از آنها برگشت و حتی بعضی از پیکرها هم سالم بود. خوب است اینجا یادی کنم از همرزمان پدرم در آن پرواز؛ شهید «اکبری مقدم»، شهید «شهبازی» و شهید «متولیان». از این میان، پیکر شهید اکبری مقدم با کمترین آسیب برگشت اما پیکر شهید متولیان قابل شناسایی نبود. آن زمان ظاهراً برای شیر خشک نوزادان کارت میدادند. شهید متولیان را از روی کارت شیر خشک فرزندش شناسایی کردند.
از ظرفیت رسانهای و حقوقی برای دفاع از قربانیان پرواز ۶۵۵ استفاده نکردهایم
- آیا تا به حال به محل شهادت پدرتان رفتهاید؟
* بله، بارها. البته در سالهای گذشته در سالروز فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی، از خانوادههای شهدای این حادثه دعوت میکردند و در مراسم بزرگداشت شهدا در محل حادثه شرکت میکردیم اما چند سالی است نمیدانم چه اتفاقی افتاده که تعداد شرکتکنندگان در این مراسم خیلی کاهش پیدا کرده! الان بیشتر خانواده شهدایی که ساکن بندرعباس بودند، در مراسم شرکت میکنند و خانواده شهدایی که از شهرهای دیگر مثل تهران بودند، شرکت نمیکنند. خانوادهها همیشه تمایل داشتهاند در این مراسم حضور داشتهباشند اما شاید تمایل سیاستمردان این نباشد...
این در حالی است که برگزاری چنین مراسمی، هر سال هم میتواند یاد و خاطره شهدای این فاجعه را زنده نگهدارد و هم بهلحاظ پوشش رسانهای، میتواند توجه افکار عمومی جهان را به این جنایت آمریکا جلب کند. بهطور کلی، ظرفیتهای رسانهای و حقوقی پیگیری این جنایت، بسیار بالاست اما ما بهخوبی از این ظرفیت استفاده نکردهایم. انتظار این است که فعالیت رسانهای خیلی جدی در این زمینه انجام شود تا مظلومیت جمهوری اسلامی - که حالا هم مظلوم است و هم مقتدر -، دراین فاجعه کاملاً به تصویر کشیده شود. البته فعالیتهایی انجام شده اما ظرفیت این ماجرا خیلی بیشتر از اینهاست.
- مشکل کجاست؟ جنایت سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران، یکی از حوادثی بود که اجماع جهانی نسبت به محکومیت آمریکا در مورد آن وجود داشت و این خود، بستر مناسبی را برای انجام فعالیتهای رسانهای و حقوقی فراهم میکرد.
* ما یک عده غربگرا در داخل ایران داریم که اگر بر فرض، خود آمریکا هم بخواهد این جنایت را محکوم کند، اینها محکوم نمیکنند! مصاحبههای غیرکارشناسی میکنند و حرفهای غیرمستدل میزنند که نتیجه بگیرند آمریکا در این ماجرا اشتباه و جنایت نکرده. البته گفتم بر فرض، چون اصل ماجرا این بود که آمریکا نهتنها این فاجعه را محکوم نکرد بلکه به کاپیتان آن ناو هم مدال داد و این اوج رذالت آمریکاییها را نشان میدهد.
بهطورکلی، اصلاً کاری نداریم به انقلابی، مذهبی و حتی ایرانی بودن. هر انسانی، این حرکت آمریکا در هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری را محکوم میکند. پس اگر میبینید کسی محکوم نمیکند یا اصطلاحاً در حال مالهکشی روی این جنایت آمریکاست، باید در انسانیتش شک کرد. همچنانکه همین الان جنایاتی که آمریکا و سعودیها دارند در یمن و فلسطین انجام میدهند را هم برخی به خیال خودشان با تحلیل سیاسی توجیه میکنند.
باید باور کنیم الان هم در میدان جنگ هستیم
- دیروز پدرتان در حوزه امنیت پرواز، از امنیت ایران و ایرانی محافظت میکرد و حالا به نظر میرسد شما و برادرتان تلاش میکنید این رسالت را در حوزه رسانه ادامهدهید. با توجه به تجربیاتتان در عرصه رسانه و فضای مجازی، برای حسن ختام این گفتوگو، از تفاوت جنگ امروز و دیروز و مسئولیت جوانان در این حوزه بگویید.
* بله، ما تلاش میکنیم هرچقدر میتوانیم در حوزه جنگ نرم فعالیت کنیم. جنگ امروز، جنگ نرم است. البته نسل جدید جنگهایی که با آن روبهرو هستیم، جنگ هوشمند است و بعد از آن، همان چیزی است که الان دارد علیه کشورمان پیاده میشود؛ یعنی جنگ ترکیبی. خوب است بدانید پژوهشهایی که در این حوزه انجام شده، نشان میدهد الان بهصورت همزمان و همافزا ۸ نوع جنگ دارد علیه ایران پیگیری میشود که کماهمیتترین و کماحتمالترینش، جنگ سخت و نظامی است. وگرنه جنگهای امنیتی، سایبری، دیپلماتیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نسل جدید جنگهای رسانهای و عملیات روانی که بهعنوان جنگ شناختی از آن یاد میشود، علیه ما در جریان است.
خب، ما اولاً باید فهم کنیم فضا، فضای جنگ است و ثانیاً بدانیم نوع، حوزه و معماری و هندسه جنگ، هر زمان به یک شکل خواهد بود. ما باید جبهه حق، جبهه باطل و میدان جنگ را شناسایی کنیم، رهبر جبهه حق را بشناسیم و برمبنای فرماندهی او، جای خودمان را پیدا کنیم. به نظر من اگر شهید نیکی ملکی الان حضور داشتند، تمرکزشان میآمد روی جنگ ترکیبی، همچنانکه تمرکز سپاه هم در حد خوبی روی همین حوزه است و دارد خودش را در این عرصه کاملاً بهروز میکند. این صحنه نبرد حق و باطل، صحنهای است که ما حالا حالاها با آن مواجه هستیم و زمانی میتوانیم بر جبهه باطل غلبه کنیم که بهقدری قوی شدهباشیم که جبهه باطل ذرهای امید برای نفوذ در جبهه حق پیدا نکند و آن زمان با توجه به تحولاتی که دارد اتفاق میافتد، بهنظر میرسد نزدیک است.
هیچکس فکرش را نمیکرد جمهوری اسلامی که در اوایل شکلگیریاش خاکش در مرزهای غربی اشغال شده و در نقاط مختلف کشور گرفتار بحثهای جداییطلبی بود، حالا به برکت نگاه انقلابی و به برکت رهبری امام خامنهای به نقطهای برسد که همزمان یک دستش را به آبهای مدیترانه و دست دیگرش را به آبهای دریای سرخ بزند. هیچکس فکر نمیکرد جنگی که در داخل کشور ما بود، امروز تا دیوارههای فلسطین پیش برود. به مخیله هیچکس خطور نمیکرد آمریکایی که هر زمان هر جا بخواهد عملیات میکند، قبل از اینکه بخواهد دست از پا خطا کند، نماد فناوریاش در آسمان ایران منهدم شود. اینها ناشی از ایمان به خدا و نگاه دقیق به مسئله جنگ و فداکاری همرزمان شهید نیکی ملکی است. آنها هستند که کار را به این نقطه رساندهاند.
بنابراین ما باید فضای جنگ را شناسایی کنیم و آنجایی که لازم است، همان موقعی که لازم است، به همان شکل که لازم است، حضور پیدا کنیم. با این شیوه میتوانیم بگوییم راه شهدا را ادامه دادهایم.
- و صحبت پایانی؟
* شهید حسین نیکی ملکی یک پیغام برای مردم داشتند. پدرم از همه خواستهاند شبهای جمعه ایشان را یاد کنند.