
سرویس تجربیات: به گفتهی حامد منصوری در دوران کودکی که خیلی از دوستان بازی کامپیوتری انجام میداند و مشغول بازی بودند؛ نرمافزاری که ما با آن بازی میکردیم فتوشاپ بود. این بازیها باعث شد که منصوری به این نتیجه برسد علایق و استعدادش بیشتر به سمت هنر و رسانه میچربد و بااینکه دوره کارشناسی در رشته مهندسی مکانیکی دانشگاه شریف واحد گلپایگان میگذراند، همه فکرش ادامهی تحصیل در رشته مرتبط با فضای هنر و رسانه بود.
منصوری از همان ابتدا در فضای محل تحصیل خود در گلپایگان شروع به قبول کارهای مربوط به طراحی کرد؛ و در ادامه بنا به علاقه و نیازهایی موجود جامعه رشته خود را عوض کرد و هماکنون دانشجوی ارشد رشته مدیریت رسانه دانشگاه صداوسیماست. وی دو سه سالی است که به صورت جدیتر کار در حوزهی هنر و رسانه را آغاز کرده و این روزها بهصورت تماموقت با بچههای آتلیه طراحی سه در چهار همکاری و در این مجموعه کارهای برنامهریزی و برگزاری جلسات ایدهپردازی، بایگانی ایدهها و فرآیند ایده تا محصول را در این آتلیه مدیریت میکند. او در پایاننامه خود نیز دنبال پاسخ این سؤال است که «چگونه میتوانیم خلاقیت و نوآوری را مدیریت کنیم تا به یک خروجی خلاق در تولیدات تلویزیونی برسیم؟»
خلاقیت در ذات همه ما هست
آتلیه طراحی سه در چهار بهواسطه هدف و جنس کار خود همواره با ایدهپردازی و خلاقیت درگیر است. شاید بشود گفت که حیات این مجموعه به خلاقیت و ایدهپردازی کارکنان آن بستگی دارد. وقتی به جمع این مجموعه اضافه شدم، دیدم که همه بچههای گروه طراحی، شاخصههای یک فرد خلاق را در یک سطح نسبتاً بالایی دارند و با این نیروی خلاق، طرحها و آثار گرافیکی این مجموعه ازآنچه که هست هم میتواند بهتر باشد. آسیبشناسی کوچکی ما را به این نتیجه رساند که با رعایت چند نکته ظریف در جلسات ایدهپردازی میتوانیم کمیت و کیفیت ایدهها را به سمتی هدایت کنیم که نتیجه بهتری حاصل شود.
وقتی این نتایج امتحان شد، واقعاً جواب داد. با انجام چند کار کوچک، کمیت و کیفیت ایدهها بالاتر رفت و بهتر شد. با مشاهده اثرات مثبت رعایت همین نکتههای کوچک در یک فرایند ایدهپردازی، به این نتیجه رسیدم که شاید در فضای رسانه و تلویزیون ما آدمهای خلاق زیادی باشند که از خلاقیت آنها بهدرستی استفاده نمیشود. همه ما انسانها خلیفهالله هستیم و برای همین خلاقیت در ذات همه ماست. به همین نسبت در حوزه رسانه هم آدم پرورشیافته خلاق بهوفور پیدا میشود، پس چرا خروجی کارهای رسانهای ما آنطور که شایسته است خواهان ندارد و چندان خلاقانه نیست؟
به نظرم رسید شاید یک جاهایی به مدیریت ایده و مدیریت خلاقیت پرداخته نشده است. سؤالاتی برایم به وجود آمد و از آن جمله این بود که چرا در مواردی ما باید روی به کپیبرداری از تولیدات شبکههای خارجی بیاوریم و باعث شویم کار آنها دیده شود؟ درصورتیکه ما میتوانیم ایدهها و خلاقیت منابع انسانی خودمان با دقتتر و بهتر مدیریت کنیم تا به تولیدات تلویزیونی ناب کاملاً ایرانی و اسلامی برسیم.
این عوامل باعث شد که دغدغهای در من شکل بگیرد و آن را بهعنوان موضوع پایاننامه ارشد با اساتید دانشگاه مطرح کنم. ارائه بهتر این موضوع برای جلب نظر اساتید دانشگاه من را مجبور کرد تا به نمونههای تحقیقات خارجی این حوزه مراجعه کنم و به اساتیدم بقبولانم که در دنیا سالهاست چنین کاری را انجام میدهند. با راهنمایی و مشورت اساتید موضوع پایاننامهام ارائهی یک الگو برای مدیریتِ خلاقیت و نوآوری در تولیدات تلویزیونی سیمای جمهوری اسلامی شد.
سؤال اصلی من این است که در تولیدات تلویزیونی خلاقیت، ایده و نوآوری را چگونه میتوانیم مدیریت کنیم که خروجی کار ما یک خروجی ناب و خلاق متناسب با فرهنگ بومی ایرانی و اسلامی باشد؟ جالب است بدانید که شبکههای بزرگ تلویزیونی مثل بیبیسی بیش از 50 سال است که بر موضوع خلاقیت و نوآوری در تولیدات رسانهای و از جمله تولیدات تلویزیونی خود توجه ویژه و جدی دارند و این موضوع جزو اصلیترین وظایف مدیران این شبکه در طی این مدت بوده است.
در واقع دغدغه اصلی مدیران شبکههای بزرگ تلویزیونی تولید محصولات به اصطلاح اورجینال بوده است که این اورجینال بودن به شدت وابسته به نوع مدیریت خلاقیت در همه حوزههای ساختاری و محتوایی یک سازمان رسانه ای یا یک شبکه تلویزیونی است. یک برنامه تلویزیونی باید جذاب باشد و یکی از عناصر مهم برای جذاب بودن، ناب و خلاقانه و اورجینال بودن است. مدیریت خلاقیت و نوآوری در یک سازمان رسانهای در حوزه وسیعی قابلیت تعریف دارد و در واقع به نوعی همه بخشهای یک سازمان را شامل میشود.
خلاقیت باید در کل یک سازمان جاری باشد از ساختارهای اداری گرفته تا اتاق فکر برنامه تلویزیونی و حتی تصویر برداری که ثمره تلاش خلاقانه همه گروه را به تصویر میکشد و بعد هم مبحث پیچیده پخش و توزیع که آن هم باید خلاقانه باشد. البته در برخی از بخشها خلاقیت نقش ویژه و اصلیتر را ایفا میکند. در پژوهشی که انجام میدهم، قصد من تمرکز بیشتر بر مرحله زایش ایده تا تبدیل این ایده به یک محصول خلاقانه است.
البته باید بگویم که این دغدغه، دغدغهای بود که از دل جلسات ایدهپردازی آتلیه طراحی سه در چهار در من شکل گرفت و من را به این نتیجه رساند که اگر ایده، خوب مدیریت شود، اگر نکتههای مربوط به ایدهپردازی صحیح و بهدرستی رعایت شود، اگر یک پژوهش در قالب یک پایاننامه این مسائل را بهصورت علمی بیان کند، اگر از منابع گوناگون، عمیق و بکر محتوایی ایرانی و اسلامی بهصورت قاعدهمند و خلاقانه برای خلق ایده استفاده شود و اگر نیروی خلاق داخلی بهخوبی به کار گرفته شود، شاید خروجی بهتر و خلاقانهتری از رسانهی ملی داشته باشیم.
مدیریت ایده یعنی...
سؤالی که اینجا پیش میآمد این بود که اصلاً زایش ایده، خلاقیت و نوآوری مدیریتپذیر هستند یا نه؟ این چالش از ابتدا به موضوع من مطرح شد و من را وادار به پاسخگویی کرد. با جستجو برای پاسخگویی به این چالش به این نتیجه رسیدم که همه آدمها، سطحی از خلاقیت را دارند و هیچ آدمی نیست که خلاق نباشد، فقط این خلاقیت نیاز به پرورش دارد. افراد خلاق آدمهای خاصی نیستند که از جای دیگری آمده باشند؛ آدمهای خلاق و ایدهپرداز کسانی هستند که به ایدهها و نکات بکر ذهنشان اهمیت میدهند و سعی میکنند آنها را به یک قابلیتی برسانند.
من اصلاً دنبال محدودسازی و کانالکشی نیستم که مثلاً انسانهای خلاق حتماً باید در شرایط خاصی قرار بگیرند و از کانال خاصی حرکت کنند تا به ایده خارقالعاده برسند. ولی اعتقادم این هم نیست که ایدهپردازی، رشد و پرورش ایده، ثبت ایده و رسیدن به یک نتیجه خلاقانه در یک فضای بینظمی کنترل نشده، اتفاق بیفتد. به نظر من ایدهپردازی و شرایط مرتبط با آن نیاز به مدیریت دارد؛ توجه کردن به فضا و شناخت این قواعد باعث میشود تا شرایطی را فراهم کنیم، آدمهایی را انتخاب کنیم و فضایی را در اختیارشان قرار دهیم که به نتیجه بهتری برسند و ایدههای بهتری زاییده شود.
هر ایدهای در هر فضا و هر ساختاری به نتیجه نمیرسد؛ ایجاد بستر مناسب برای تولد ایده و به نتیجه رساندن آن نیاز به مدیریت دارد. خلاقیت و نوآوری هم در خود محصول مطرح است و هم در فرایند تولید آن؛ و هریک بهگونهای باید بهصورت مؤثر و کارا مدیریت شود. همچنین ما باید فضایی را ایجاد کنیم که وقتی آدمهای خلاق در یک جلسه ایدهپردازی مثلاً جلسه طوفان فکری قرار میگیرند بهدرستی نقش خود را ایفا کنند، ایدههای خود را قاعدهمند و بدون محدودیتهای نامتعارف بیان کنند، ایدهها را در بستر مناسب پرورش دهند و این ایدهها غربال شود و بهترین ایده انتخاب گردد. همه این مراحل در قالب یک فرایند باید مدیریت شوند. بهعنوانمثال، قضاوت عجولانه در فرایند ایدهپردازی، مانع بروز ایدههای بکر میشود و فرد خلاق را به سانسور ایدههایش وادار میکند، پس باید از قضاوت عجولانه پرهیز کرد.
فضا باید بهگونهای مدیریت شود که اگر فردی یک ایده نامتعارف دارد، از ترس اینکه شاید ایدهاش خیلی مناسب نباشد و از ترس اینکه احمق به نظر برسد و... ایده و یا خودش را سانسور نکند. باید جلسه ایدهپردازی را بهگونهای مدیریت کرد که افراد پرحرف زیاد به توضیح جزئیات اضافی ایدهشان نپردازند وگرنه همزمان از دست میرود و هم باعث بیحوصلگی دیگر افراد گروه میشود تا آنها از یک جایی به بعد به ایدههای مطرحشده توجه نکنند. اینها فقط بخش کوچکی از فراگرد مدیریت خلاقیت است که در مدیریت جلسه ایدهپردازی خلاصه میشود و تحت تأثیر چگونگی انتخاب افراد، کیفیت برگزاری جلسه، نحوهی ارائه ایدهها و ... است. مدیریت خلاقیت و نوآوری دنیای وسیعی دارد...
نگاه ما رفع تکلیفی است!
متأسفانه باید گفت بعضی از ساختارهای ما، تشکیلات ما، بروکراسی ما و فضاهای ما کلاً خلاقیتکُش هستند. در ایدهپردازی اینکه ما بدانیم در چه محلی ایدهپردازی میکنیم خیلی مهم است. اگر فضای مناسب در اختیار ایدهپردازان قرار بگیرد، نتیجه کار فرق میکند؛ یا مثلاً این اتفاق بارها میافتد که علیرغم ایدهپردازی از سوی افراد، نظر مدیر مجموعه بهعنوان ایده انتخاب میشود.
تکرار این اتفاق انگیزه افراد گروه را کم میکند و خلاقیت را میکشد. شناخت این مشکلات و رفع و چارهجویی آنها و توجه به شرایط فرهنگی و روحیات افراد ما را به نتایج بهتری خواهد رساند؛ شاید اگر ایده یک آمریکایی در یک جلسه ایدهپردازی بهصورت صریح نقد شود، با توجه به نوع فرهنگ آن فرد اصلاً به او برنخورد و اعتمادبهنفسش برای بیان ایدههای بعدی و پختهتر دچار خدشه نشود ولی در نقد ایرانیها باید یک مقدار مواظب بود؛ چون اغلب ما ایرانیها و بهخصوص طراحان و هنرمندان و آدمهای خوشذوق ما انسانهایی هستند با روحیهای حساس و باید جلسات ایدهپردازی ما طوری مدیریت شود که آنها دچار خودسانسوری نشوند و ایدههای خود را آزادانه بیان کنند.
مشکل دیگر این است که پروژههای ما به لحاظ زمانبندی خوب مدیریت نمیشوند و محدودیت زمان ما را از پرداختن به ایدههای خاص با اجراهای سنگین محروم میکند و ما را به سمت استفاده از ایدههایی که کمهزینه هستند و زمان کمتری برای اجرا نیاز دارند سوق میدهند و این موضوع باعث افت کیفیت کارها ازنظر خلاقت میشود. نوع ایدههای هر انسان متناسب با نوع نگاه آن به جهان، شرایط و جنبههای مختلف و سبک زندگیاش متفاوت است. شما اگر شرکتهای بزرگی مثل اپل، گوگل و مایکروسافت و ... که برگ برنده آنها در خلاقیت محصولات و فرایندها است در نظر بگیرید میبیند که اینها در نوع زندگی و امکانات رفاهی ایدهپردازها و افراد اثرگذار مجموعه خود خیلی دقت میکنند و این توجهها باعث میشود که ایدههای خوب داشته باشند و نتیجه بگیرند.
چند سالی است که کشور انگلستان سعیاش بر این است که خود را بهعنوان یک کشور خلاق معرفی کند و آنها برای رسیدن به این مقصود برنامهریزیهای وسیعی انجام دادهاند. آنها بازتعریف جدیدی از صنایع فرهنگی دارند و آن را با عنوان «صنایع خلاق» ارائه میدهند و در قالب یک مدل 13 رشتهای صنایع خلاق را تعریف میکنند. از صنایعدستی گرفته تا سینما و تولیدات تلویزیونی همه در قالب صنایع خلاق میآیند. مؤسسات بزرگی در زمینهی مطالعات در مورد خلاقیت در این کشور فعالیت میکنند و در حال برنامهریزیهای بلندمدت و استراتژیک هستند تا خلاقیتها را در همه شئون جامعهشان پرورش دهند.
باید پرسید چرا انگلستان دنبال چنین کاری است؟ چون میدانند که عصر آینده عصر خلاقیت است، میدانند که با ایدههای بکر و آثار فرهنگی و هنری بکر و خلاقانه، هم درآمد زیادی را به دست خواهند آورد و هم فرهنگ خود را در سایر کشورها انتشار میدهند. امروزه در همه حوزههای فرهنگی و هنری، داشتن یک نگاه تجاری متعارف بسیار راهگشاست. استفاده از عبارت صنایع خلاق برای موضوعاتی چون فیلم و تلویزیون و ... بهنوعی مؤید نگاه تجاری به خلاقیت است. ولی متأسفانه نگاه بیشتر مجموعههای ما به ایدهپردازی و خلق ایدهها یک نگاه رفع تکلیفی است. چون اگر نگاه ما یک نگاه رقابتی در فضای بازار باشد، برای اینکه محصول ما به فروش برسد مجبور میشویم وقت بیشتری به ایدهپردازی اختصاص دهیم. نبود این رقابت کمکم مجموعههای ما را به یک مجموعههای کم خلاقیت و بیخلاقیت تبدیل میکند.
ایدهکُشی!
فعالیتهای خوبی در عرصه کار گروهی شکل گرفته است ولی هنوز در انجام کارهای گروهی ضعف داریم. یکی از شرایط ایدهپردازیهای موفق این است که ایدههای فردی در جمع مطرح و با ایدههای اطرافیان بازسازی شود. هر فرد با یک نقشه ذهنی و مجموعهای از ایدهها وارد جلسه ایدهپردازی میشود. ما در جلسات ایدهپردازیمان مرحلهای داریم که طی یک فرآیند واگرایی هر کس هر ایدهای که دارد را مطرح میکند. بعدازاین که همه ایدهها مطرح شد، نوبت فرآیند همگرایی ایدههاست که مدیر جلسه ایدهپردازی بر اساس روشهایی از بین همه حرفهای گفتهشده و ایدههای ثبتشده آنها را به هم پیوند میدهد. همین همگرایی است که ما را به یک نتیجه مناسب میرساند. نتیجهای که اگر تنها باشیم هیچ موقع به آن نخواهیم رسید.
یکی از آسیبهای وضع موجود عدم توجه جدی به کارکرد جمع در ایدهپردازیهای است. ممکن است یک ایده فردی دیده شود ولی بهاندازه ایده حاصل از خرد جمعی همهجانبه نخواهد بود. گاهی صحبت و ایدههای معمولی افراد گروه، جرقه یک ایده خارقالعاده را در ذهن فرد دیگری میزند. البته گاهی هم نداشتن ایده ناب مشکل اصلی ماست که طبیعتاً جمعی ایدهپردازی کردن این مشکل را بهراحتی حل میکند. یک نکته در مورد خلاقیت در آثار تلویزیونی ما اینکه متأسفانه رسانه ملی ما در برابر رسانههای بیگانه واکنشی عمل میکند و یا اینکه کپیبرداریهای غیرخلاقه انجام میدهیم. البته به اعتقاد من کپی خلاقانه خیلی هم بد نیست. ما میتوانیم برای جذب مخاطب از موفقیتهایی دیگر رسانهها الگوبرداری کنیم ولی متأسفانه اتفاق بدی که در رسانه ما میافتد این است که این الگوها را متناسب با فرهنگ خودمان بومیسازی نمیکنیم و یا بد و ناقص بومیسازی میکنیم و همه ابعاد و جوانب را در نظر نمیگیریم؛ این هم باز برمیگردد به عدم مدیریت یا مدیریت ناقص خلاقیت.
شاید از برنامه «خندوانه» بتوان بهعنوان یک نمونه خوب کپی خلاقانه نام برد. خندوانه برنامه تلویزیونی خوبی است خلاقیتهایی هم در محتوا و فرم دارد ولی این برنامه یک اتفاق است و خلاقیت موجود در آن برخاسته از یک ساختار هدفمندِ ایده سازِ خلاقانهی نوآور سازمانی نیست. این خلاقیت متکی به اشخاص و افراد شناختهشدهای است که نوع تفکر و نگاه خاص خودشان را دارند و در هر قالب رسانهای دیگر هم سطحی از خلاقیت را ارائه دادهاند. حال اینکه چه اندازه این خلاقیت بومی و متناسب با شرایط فرهنگی عام جامعه ایرانی است بماند. سؤال اینجاست آیا رسانه ملی بستری ساختارمند و مدیریتشده برای تولید برنامههای خلاقانه و بروز خلاقیت گروههای برنامهساز فراهم کرده است یا اینکه همچنین باید منتظر اتفاقات نصفه و نیمه خلاقانه مثل خندوانه ماند. مدیریت خلاقیت و خلاقیت مدیریت موضوعات بسیار مهمی است. متأسفانه هنوز در یک جاهایی ساختارهای رسانههای ما هم ایدهکُش و خلاقیتکُش است.