حلقه وصل:
ورشکستگی و افول هر گفتمان مسلط، امکان بروز و ظهور خردهگفتارهایی که بهنوعی با گفتار مسلط غیریت دارند را محقق میکند. در فضای کنونی کشور و پس از گذشت 6 سال از روی کار آمدن دولتی با مشی نولیبرال و شکست ایده اصلیاش، «توسعه برونزای اقتدارگرا از طریق سیاست خارجه تعاملگرا»، یا همان توسعه از طریق اتصال ایران به کشورهای مرکز اقتصاد جهانی، فضا برای آغاز نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی فراهم شد. جنبشهای اعتراضی نسبت به مسائل بهوجود آمده معیشتی برای اقشار ضعیف جامعه ازجمله مسائل مربوط به کارگران، معلمان، کامیونداران، مشکلات صندوقهای بازنشستگی، مخاطرات محیطزیستی و...، صحنه را برای ظهور خردهگفتارهای بدیل و رقیب گفتمان دولت یازدهم و دوازدهم مهیا کرد. ظهور جنبشهای عدالتخواهی و مبارزه با فساد، پدیده چپ اسلامی، حرکت چپ نو و موارد مشابه دیگر را هم باید درنتیجه وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از افول گفتمان نئولیبرال دانست.
سامان برخی از خردهگفتارهای نوظهور، متکی بر پشتوانه نظری روشنی است، اما برخی از این خردهگفتارها هم بدون اتکا به مشرب نظری مشخصی پا در عرصه عمل یا همان بازسازی، سازماندهی و بازنمایی میگذارند. ازجمله خردهگفتارهای متکی به پشتوانه تئوریک، گفتار موسوم به «چپ نو» است که متکی به مباحث معرفتی شکل گرفته در اروپای پس از جنگ جهانی دوم در نقد نظام سرمایهداری، با تلاشهایی که عمدتا از طریق ترجمه آثار اندیشمندان این حوزه شکل گرفته در ایران بازتولید شده است؛ اندیشمندانی چون آلن بدیو، اسلاوی ژیژک، ژاک لکان، ژیل دلوز، جورجو آگامبن، آنتونیو گرامشی و دیگران.
ترجمه و بسط مباحث این اندیشمندان بهخصوص چهرههای برخاسته از سنت چپ فرانسوی توسط آکادمیسینهای حاضر در برخی دانشگاهها و فعالان و روشنفکران برکنار از فضای رسمی آکادمیک اتفاق میافتد. در این میان «موسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی پرسش» بهعنوان محفلی برای برخی فعالان خارج از دانشگاه، توانسته است پیرو همان سنت فرانسوی، از طریق در اختیار گذاشتن تجربه آموزشی مشابه «کلوژ دوفرانس» در بسط فضای فکری چپ نو موفق عمل کند. این حلقه طیفی از روشنفکران حوزههای فلسفه، هنر و بهخصوص اقتصاد سیاسی را در برمیگیرد. درواقع هر دو طیف چپ اعم از «چپ فرهنگی» و «چپ اقتصاد سیاسی» در این موسسه مشغول به تدریس و برگزاری کورسهای مختلف آموزشی هستند که صالح نجفی، مراد فرهادپور، محمد مالجو، پرویز صداقت، کمال اطهاری، ابراهیم توفیق، عادل مشایخی، مازیار اسلامی و... را میتوان بهعنوان حلقه اصلی آن نام برد. چنانچه از نام موسسه و پیشینه علمی شاخه اصلی آن برمیآید، نقد اقتصاد سیاسی، حوزه اصلی فعالیت موسسه پرسش است.
دانش «اقتصاد سیاسی» این امکان را فراهم میکند تا تحلیل اقتصادی صرفا به آمار، ارقام و بررسی پدیدههایی چون تورم و... محدود نشود. کارل مارکس از طریق «نقد اقتصاد سیاسی» نارساییهای اقتصادی را در مقیاس ساختار نظام سرمایهداری مورد انتقاد قرار میداد و از این منظر تیغ «نقد اقتصاد سیاسی» بیش از آنکه صرفا بحثی اقتصادی در باب معلولات باشد، بهدنبال چرایی و علتیابی نابسامانیهای اقتصادی از طریق «نقد ساختار سیاسی و ایدئولوژی» مولد آن است. از این زاویه «اقتصاد سیاسی» امکان «نقد» کلی و حتی «نفی» ساختار سیاسی را فراهم میآورد: «اقتصاد سیاسی شرافتمندانهترین گفتار کارشناسی در وضعیت ما محسوب میشود، ولی اگر در مقام کارشناسی بماند همواره با خطر اقتصادگرایی دست به گریبان است... اقتصاد سیاسی منتهای طیف واکنش کارشناسی قرار میگیرد، دقیقا چون وجه «سیاسی» آن مهم است. گفتار اقتصاد سیاسی ناظر به مدخلیت و تعیینکنندگی «نیروهای ماورای اقتصاد» است که با تحلیل اقتصادی قابل تبیین نیستند. این نیروها اولا مستلزم مداخله واقعی نیروهای اجتماعیاند و ثانیا بهلحاظ تحلیلی مستلزم «نقد ایدئولوژی » هستند.» (مراد فرهادپور، صالح نجفی–بحرانی شدن بحران–تز یازدهم–فروردین 98)
از منظر حلقه پرسش، واقعیت ساختاری جامعه ایران، «سرمایهداری» است و ایران پس از انقلاب 57 بهسرعت در نظام سرمایهداری جهانی ادغام شده و حتی با وجود برخی تنازعات ایدئولوژیک با غرب، بهعنوان یکی از اقمار نظام سرمایهداری محسوب میشود: «مساله ایران حاکمیت سرمایهداری اقتدارگرا و ساختاری طبقاتی است.» (مراد فرهادپور، صالح نجفی–بحرانی شدن بحران–تز یازدهم– فروردین 98)
رهیافت چپ از اغتشاشات دیماه 96 در تحلیل نهایی این طیف از وضعیت فعلی جامعه ایران بسیار کلیدی است. با وجود تقدم زمانی یک ساله اغتشاشات دی 96 بر اعتراضات جنبش جلیقه زردهای فرانسه بر ضد نظام سرمایهداری، «حلقه پرسش» با تاکید بر گزاره «ادغام ایران در سیستم سرمایهداری جهانی»، اعتراضات دیماه 96 را واکنشی نسبت به این پروسه قلمداد میکند: «بهواسطه یکی از بحرانها -بحران اقتصادی که خود را در قالب وضع معیشتی غیرقابل تحمل بخشهای وسیعی از جمعیت، یعنی کارگران، معلمان، پرستاران و سایر مزد و حقوقبگیران نشان میدهد- برای اولینبار جامعه به واقعیت تاریخی خود، یعنی شکل ادغام خود در سرمایهداری جهانی، واکنش نشان میدهد... اینبار کاملا با حرکت خودانگیخته طبقات اجتماعی روبهرو هستیم که بحثهای گنگ مربوط به جامعه مدنی و جدایی دین از دولت و... را نادیده میگیرد و مستقیما به بحران اقتصادی واکنش نشان میدهد. این بحران از بسیاری جهات فرقی با بحرانی ندارد که در فرانسه مردم را به خیابان میکشاند. اینجاست که تحلیل نظری میتواند براساس یک سنت فکری غنی با تکیه بر مفاهیمی همچون انباشت اولیه، سلب مالکیت، نحوه دخالت دولت درخصوصیسازی و... دوربودن نظریه از واقعیت را جبران کند. از اینرو، نباید نولیبرالیسم را تا حد گفتاری در مجلات، حرفوحدیث آقای الف یا ب، یا طرح گروهی از اقتصاددانان سازمان برنامه تقلیل داد که سیاستگذاری غلط کردهاند. بیتردید واقعیتی که با آن روبهرو هستیم «ادغام پیوسته در سرمایهداری جهانی» است که جامعه ما را با همان مشکلاتی روبهرو میکند که امروزه در همه جای دنیا فوران کرده است، از کسری بودجه تا ورشکستگی تامین اجتماعی، نبود خدمات درمانی، فرسودهشدن ناوگان حملونقل عمومی و... .» (همان)
مساله اساسی که چپ در شرایط کنونی برای انتقال از فاز «تئوریک» به «پراتیک» با آن دست به گریبان است «نبود تجربه سیاسی» و همینطور «تکثر مطالباتی» میان نیروهای کنشگر این طیف است. علاوهبر این با وجود اینکه ادبیات چپ در حوزه نظری و آکادمیک تا حدودی جا افتاده و در دسترس است، اما در حوزه عملی، نیروهای چپ نهتنها از سازماندهی مناسبی برخوردار نیستند، بلکه به اقرار خود اعضای اصلی این طیف، حتی اساسا بهعنوان یک «نیروی سیاسی» آلترناتیو هم به حساب نمیآیند: «چپ داخل کشور در شرایط کنونی چندان یک نیروی سیاسی نیست... ابتدا چپ باید به قامت نیرویی سیاسی درآید. بنابراین مساله اصلی در شرایط کنونی... بازسازی چپ است. چپ برای اجرای موفقیتآمیز پروژه بازسازی باید ابتدا همآهنگسازی نیروهای خودش با یکدیگر را در دستور کار قرار دهد (محمد مالجو – چپ باید در قامت یک نیروی سیاسی درآید – اخبار روز – دیماه ۹۶)
مبدا تحلیل صالح نجفی، یکی دیگر از روشنفکران چپ، مبدا او برای توصیف وضعیت 40 ساله و ارائه راهکاری برای شکلدهی به امر سیاسی بین نیروهای چپ استمداد از «حلقات سهگانه برومهای»، چارچوب تحلیلی ژک لکان، فیلسوف و روانکاو فرانسوی است. نجفی ابتدا تحلیلی از وضعیت 40 ساله اخیر ارائه و سپس با نظر به دو رخداد اعتراضات 88 و اغتشاشات دیماه 96، توصیههایی برای رهایی از «انسداد سیاسی» ارائه میکند.
هستی هر حلقه از حلقات سهگانه در قالب برقراری ربط و نسبت با سایر حلقهها ممکن خواهد بود. بنابراین این حلقات با حلقه سوم تکمیل خواهد شد. از آنجایی که در دو حلقه قبل حوزه «دموکراتیک» و «تیموکراتیک» ساختار سیاسی به چالش کشیده شده است، اکنون نوبت حوزه «تئوکراتیک» است. به عقیده صالح نجفی، «وجوب حجاب» مشخصه اصلی وجه تئوکراتیک ساختار سیاسی است و این تمرکز بر مقابله با آن، حلقه پیونددهنده دو حلقه قبلی خواهد بود: «شک نیست که بارزترین نمود تئوکراسی در ساختار جمهوری اسلامی وجوب حجاب اجباری است. بنابراین مطالبه رفع حجاب اجباری هم خواستهای است که کانون توجهش حلقه دوم ساختار فعلی است و هم میتواند با خواستههای مطرحشده در اعتراضات ۸۸ و ۹۶ پیوند برقرار کند، یا به اصطلاح به دو شکل اعتراضی که یکی عمدتا سیاسی و دیگری اقتصادی است.» (همان)
آنچه در بالا آمد جستی در پستوی نظری تجمع 23 اردیبهشت دانشگاه تهران در مقابله با حجاب اجباری بود که بهواسطه آن ربط و نسبت این کنش میدانی با وضعیت فعلی چپ ایرانی هم روشن شد. چنانچه خود روشنفکران این طیف هم معترفند، چپ ایرانی پس از تجربه حزب توده و سازمان منافقین، بهلحاظ سیاسی و میدانی فاقد هرگونه تجربه سیاسی است. بعد بیش از حد روشنفکری چپ محفلی از متن جامعه، شکاف بین این طبقه با طبقات مستضعف را به مُغاکی تبدیل کرده که امکان هر نوع ارتباط و فهم متقابل را سلب میکند. در این فضا روشنفکر چپ عاجر از پیشبینی یا رهبری توده، به سان یک کاست سیاسی در پس فردای واقعه به کمک صورتبندیهای نظری در سودای مصادره به مطلوب جنبشهای اجتماعی است. علاوهبر این شکاف، فقر چپ بهلحاظ تئوریک هم مزید بر علت است. هر چقدر در بعد سلبی، چپ، چنته پری دارد، اما در موقف ایجاب تقریبا فاقد حرف منسجم و رو به جلویی برای عبور از سد سرمایهداری است. اسلاوی ژیژک در گفتوگویی تلویزیونی با برنامه «جیوگی» شبکه دو در تشریح این وضعیت تراژیک چپ میگوید: «تراژدی این است که ما ایدهای دقیق از چگونگی بیرون آمدن از این نظام [سرمایهداری] نداریم و نمیدانیم با پیامدهای مخرب آن چگونه مواجه شویم. چپ امروز هم پاسخی ندارد. چپ درباره تغییر ماهیت و چگونگی آن حرفی برای گفتن ندارد.»