یک هوادار فوتبال کاری ندارد که تیمش باخته یا برده. کاری ندارد که چند گل خورده یا زده. او تحت هر شرایطی برای رقبا کری میخواند و به هر قیمتی از تیمش دفاع میکند.
اما یک متفکر و فیلسوف واقعی دقیقا نقطه مقابل یک آدم اهل فوتبال است. او شاید هنگام دفاع کردن از افکار خودش، از متعصب ترین هوادار فوتبال نیز بهتر بحث کند و بیشتر مقاومت کند. اما چیزی که برایش مهم و اساسی است، درست بودن عقاید و افکارش است؛ نه حاکم شدن آنها!
فضای سیاسی و فرهنگی یک جامعه نیز وقتی فوتبالی میشود، دیگر مهم نیست چه سیاستها و کدام تفکری درست تر است. بلکه هر کنشگر اهل سیاستی دقیقا تلاش میکند مثل یک هوادار فوتبال از حزبش دفاع کند. حتی اگر مثلا تفکر «سازش و برجام» سالها گل بخورد و همه چیز را ببازد! گاهی این جنس هواداری سیاسی کارش به اصول عقاید و ادیان نیز میرسد. یعنی وقتی می بیند که عقاید دینی و گرایشهای مذهبی به ضرر او و حزب سیاسی اش تمام میشود، بدش نمی آید که گروه هایی مثل آتئیستها و ملحدین فعال تر شوند و اینجا ست که ملاحظه میکنیم اکثر گروه های تلگرامی ضدانقلاب، از سلطنت طلبها گرفته تا جنبش مثلا سبز، پر میشوند از شبهات دینی و مذهبی!
در یک کلمه، اکثر گرایشهای ضد انقلابی به این نتیجه رسیده اند که بدون کنار رفتن دین از جامعه، امکان ندارد بتوان نظام جمهوری اسلامی را ساقط کرد و این همان حماقت بزرگی است که قران کریم در مورد شیطان و کافران اشاره میفرماید. (کید شیطان ضعیف است و ...) همان طور که همین جنبش سبز کذایی نیز بعد از شش ماه اغتشاش و آشوبهای خیابانی و به آتش کشیدن سطلهای زباله و ... به این نتیجه رسید که بدون حمله کردن به هیات های مذهبی و مساجد و غیره، کاری از پیش نخواهد برد و نمی فهمید که همین کار باعث ریشه کنی و نابودی او خواهد شد!
فعالیت گسترده مارکسیستها و کمونیستهای پیش از انقلاب نیز نهایتا به نفع جریانات مذهبی تمام شد. نه به این خاطر که آدمهای مذهبی قوی هستند! بلکه چون مذهب نیرومند است و هر قدر که فضای تضارب افکار و عقاید گسترده تر شود، عقاید درست تر، بیشتر فرصت طرح شدن و غلبه یافتن پیدا میکنند. (زیرا این اراده و وعده خداوند است...)
الغرض، کافی است همین فضای تضارب افکار و عقاید را از حال و هوای فوتبالی، به سمت اتمسفر فکری و منطقی تغییر داد. متفکری که حرفی برای گفتن دارد، از جنجال و غوغا بیزار است. چون هر قدر فضا آرامتر شود، بیشتر و بهتر میتواند حرفش را بگوید. یک متفکر واقعی همان قدر در این فضای آرام بهتر عمل میکند که یک هوادار از جنس فوتبالی در فضای کری خوانی و غوغاسالاری راحت تر است...
مجموعه مناظره های قبلی منجر به شکل گرفتن دو مناظره در مورد ادعای «توهین های قران کریم» شد. اما پیش از آنها بحث مختصر و مفیدی در مورد نبوت و خاتمیت مطرح شد:
** **
کریمی:
اقای نعمت الله، فرار و بر قرار...
ساندیس شون دیر شد، رفتند... رفتند صیغه {ادامه کلمات توهین آمیز به اسلام و مسلمانان}
محمد:
شما حق ندارید به استاد سعیدی توهین کنید. البته من هم مسلمان نیستم. (فقط خدا را قبول دارم و نه هیچ دینی را)
یک نفر هم که درست جواب ما را میدهد، این همه بی ادبی و توهین؟! واقعا شرم میکنم همفکر شما هستم.
کریمی:
کدوم استاد؟! کشک چی پشم چی؟؟؟؟ فکر میکنید ما نمیدانیم شما نفوذی مسلمان هستین؟!! این کارها را ما کهنه کرده ایم...
محمد:
همین دیشب اتفاقا آقای سعیدی در گروه... داشتند بحث سیاسی میکردند. به قول معروف ذوب در ولایت فقیه هم هستند؛ خیلی هم محترمانه. راست میگویید شما هم بروید آنجا با ایشون بحث کنید. واقعا حق دارند که مشکل از خود ماست. نه اتحاد داریم نه لیدر و نه... هیچی!
خیلی ها من را میشناسند و میدانند که چقدر مخالف نظام هستم. شما توهم توطئه دارید. من اصلا نیازی به بحثهای عقیدتی نمیبینم. مشکل ما این رژیم خونخوار آخوندی ست. اما ادمین ها اجازه نمیدهند بحث سیاسی در اینجا داشته باشیم. این اشتباه است.
کوروس:
با شما موافقم. اصلا نوع حرف زدن و استدلال کردن ایشون با تموم مسلمانهای دیگه فرق داره. (من که دیگه نفوذی نیستیم آقای کریمی!) دیشب یک تعداد از دوستان زیاده روی کردند
شیخ حسن ناجوری:
آقای میرزا نظر خودشون رو در باره اسلام گفتند. ندیدی چه شعری براشون فرستاد؟! اگر اسم ایشان را میدانست، حتما با شعر هجوشان هم میکرد. (به اعتراف خودشان!) این آقا از اون مزدورهای حرفه ای رژیم است. مطمئن باشید ...
م.م:
استاد! من خانواده شهیدم. مادرم خواهر شهیده. داییم در جنگ شهید شده. افسر ارتش بوده. این معراج با الاغ را لطفا توضیح بدین!
سعیدی:
سلام. شما تاج سر امثال بنده هستید گرامی. طرف اول ادعا کرده که معراج با الاغ بوده...
و ظاهرا حالا دارد تلاش میکند موضوع اصلی را عوض کند.
با کدام مدرک ادعا کرده معراج نعوذا بالله با الاغ بوده؟!
بحث معراج یک چیز است؛ ادعای معراج با الاغ چیز دیگری. (از نظر لطف تمامی دوستان و ادمین های محترم ممنونم. بنده هر وقت فرصت داشته باشم میآیم و گفتگو میکنم و از مخالفان خودم مطلب یاد میگیرم...)
م.م:
بنده آتئیستم استاد. حالا بعدا مزاحم تان میشم. اجازه هست؟
سعیدی:
اختیار دارید عزیز دل! حتما. چه مزاحمتی. هر سوالی داشتید، بنده دوستان خوبی از بین گروه های اسلامی دارم. نتوانستم جواب بدهم، خواهش میکنم اختصاصی خدمت شما برسند و هر سوالی را جواب بدهند.
اتفاقا حالا که این قدر درگیر مسائل اعتقادی شده اید عالی ست. ایمانی که انسان بعد از این همه شک و تردید به دست بیاورد، یک ایمان واقعی ست. به شرط اینکه خدای ناکرده فقط انسان لجاجت نکند. با بدیهیات و هر حرف درستی که شنید مخالفت نکند... موفق باشید!
ب.ج:
برادر! بنده سواتم به سوخته و بار زدن و عرق انداختن میرسه. بیشترشو نه دیگه. این پوزیتیویسم یعنی چه حاج آقا؟! چون شما فیلسوف هستین پرسیدم
سعیدی:
پس الان ظاهرا شیمی و فیزیکت خوب است. هر دو را با هم بزنی... فیلسوف هم میشوی، غصه نخور! اگر کوکائین هم گیرت بیاد، فروید میشی!
سر فرصت پوزیتیویسم را هم برایت توضیح میدهم که پرفسور شوی برادر...
ب.ج:
الان بگید دیگه. من میخام برم نماز جماعت دیر میشه. بچه های پایگاه منتظرند. شما فقط به خانواده شهدا سرویس دهی دارین؟! {کلی لودگی های دیگر. که ادمینها اعتراضی نمیکنند. این شخص با اکانت برادر بسیجی، وارد گروههای آتئیستی میشود و جوری حرف میزند که همه به او و نظام اهانت کنند! شگردش همین است...}
سعیدی:
خب باشه. فعلا، پوزیتیو یعنی «مثبت». مثلا میروی آزمایش میدهی و تست اعتیاد یا حاملگی ات مثبت میشود. یا آزمایش ایدز میدهی و مثبت میشود. درست؟
پوزیتیویسم یعنی اثبات گرایی تجربی. چطور؟ اختلاف سن عایشه را که یادت هست؟!
هر چه این اختلاف سنی را بیشتر کنی... پوزیتیو تر میشی...
تا الان شش سال بیشتر کسی رکورد نزده!
به غیر از این هر چه شنیدی، میگویی قبول نیست!
گفتند ماست سفید است، میگویی نه. اثبات کن. اثبات کن. اثبات...
این اثبات –اثبات خواستن از زمین و زمان میشود پوزیتیویسم.
البته باطنش «نگاتیویسم» است! یعنی: نه قبول ندارم... نه قبول ندارم... نچ نچ... نچ نچ...
نچیتیویسم هم همین است! از ریشه نچرالیسم. (یعنی: نه! چرا؟ کی گفته؟!) برو حالش رو ببر..
sian :
می تونین اسلام رو برام اثبات کنین؟ اگه وقت دارین و زحمتی نیست براتون.
سعیدی:
بزرگوارید. میتونم نظرم رو خدمت تون عرض کنم. اولین اصل اسلام توحید است. یعنی یگانگی خدا. قبول دارید؟
sian :
بله
سعیدی:
احسنت! اصل همین است. نبوت را چطور؟
sian :
خیر
سعیدی:
خدایی که او را به یگانگی میشناسید، آیا حکیم و مهربان هم هست؟
اگر نعوذبالله نیست، چطور این جهان را آفریده؟ اصلا خود علم از کجا آمده؟ اما اگر آری...
آن وقت شما فرض کن بدترین حالت این است که ما انسانها به پیامبر نیاز نداریم.
از این بیشتر که نیست؟!
همین مطلب را تا خود خداوند به نحوی به ما نگوید... از کجا متوجه شویم؟ چطور بفهمیم که برای چه آفریده شده ایم و خدا از ما چه میخواهد؟
sian:
همان خدا عقل به ما داده. می دونیم باید خوب باشیم و بد نباشیم. آن قدر رو که می تونیم تشخیص بدیم...
سعیدی:
احسنت. بنده هم با همین عقل این سوال را کردم. (اگر عقل نداشتم که نه سوال میکردم، نه نیازی به پیامبر داشتم...)
خدایی که به انسانها عقل داده، آیا نباید راهنمایی اش کند؟ آیا پیامبر بفرستد و آدمها را راهنمایی کند بهتر نیست؟ اگر بهتر است... چطور ممکن است خدایی با آن همه عظمت و حکمت و لطف (نعوذا بالله) ضرورت این مطلب ساده را درک نکرده باشد؟!
R-MAN]:
حالا آقا نعمت! شما میتونی بگی برای چی افریده شدی؟
سعیدی:
یکی از بهترین پرسشهای اهل تفکر همین است. اما متاسفانه ربطی به بحث فعلی نداره. جناب سینا! شما هم فقط هر کدام از مطالب باقی دوستان را که فکر میکنید به بحث مان مربوطه، برای بنده ارجاع بدهید. (چون احتمالا تعداد سوالات و موضوعات ممکن است زیاد شده و بحث مان منحرف شود) باقی دوستان هم اگر محبت کنند و فعلا فقط در مورد نبوت طرح سوال کنند ممنون میشوم. (وگرنه لطفا صبر کنند)
sian]:
اگه قرار به منطق "بهتر نیست" باشد آیا بهتر نیست خدا مدام پیامبر بفرستد برای خلق؟؟؟ آن هم کاملا واضح؟ شما یادم هست که در نقد برهان شر خودتان همین را گفتید...
سعیدی:
قبول دارم. فعلا فرض کنیم همینی که شما میگویید بهتر باشد...
پس حالا قبول کردیم که وجود پیامبرانی از طرف خدا ضروری ست. (و میپرسیم چرا تعدادشان بیشتر نبوده یا تداوم نداشته اند و...) تا دقیقتر برسیم به «ضرورت وجودی نبوت» نه فقط «بهتر» بودنش...
sian]:
نه اصل ضرورت هنوز برام اثبات نشده؟ با همین عقل می فهمم که خدا چرا مارو خلق کرد؟ خلق کرد که خوب باشیم و بد نباشیم.
Setareh]:
جوابی که من برای خودم پیدا کردم برا این سوال این بود. هر کس که خود هدایت شد و به ذات خود رسید میشود الهام بخش دیگران برای رسیدن به ذات خود. دیگران فقط در حد الهام گرفتن نه تقلید در حد یه جرقه بقیه راه مکاشفات شخصی است .
سعیدی:
همین مطلب شما (در صورت درستی) باید از طرف یک پیامبر تایید شود...
و چارچوبهایش هم مشخص شود و خیلی نکات دیگر وگرنه «هیتلر» هم خیال میکرد به خودش رسیده است! (پایه نخست بحث باید فلسفی باشد. سپس عرفانی و معرفتی...)
خب جناب سینا! پس فعلا تداوم و تعداد نبوت را کنار بگذاریم تا تکلیف اصل موضوع روشن شود. برای همین خوب بودن و بد نبودن آیا بهتر نیست خدا پیامبر بفرستد و برنامه بدهد و هدایت کند و...
R-MAN] :
خب شما اول باید اثبات کنی خدا وجود داره و اون خدا انسان را آفریده و همون به انسان عقل داده در اون صورت میتونی مدعی بشی که خدا باید به بشر پیامبری نازل کنه. اونم در صورتی که عقل و شعور بشر برای هدایتش ناکافی باشه !
سعیدی:
ایشان خدا را قبول داشت. عزیزان روند بحث را دقت کنند!
sian]:
همین عقلی که به ما داده یعنی ما رو هدایت کرده دیگه! می تونیم خودمون با همین عقل برنامه برای انسان و جامعه و سیاست و... درست کنیم و قوانین تنظیم کنیم
سعیدی:
خب همین عقل میگه: ممکنه من اشتباه کنم. مثلا از کجا بدونم معاد هست یا نیست. از کجا بدونم خدا از من چی میخاد؟
وگرنه نبوت که نمیخواهد عقل ما را تعطیل کند. (حجیت همیشه با عقل است)
عقل متوجه نیاز به نبوت میشود؛ عقل است که نبی را تایید میکند. عقل است که دستورات و دین نبی را میفهمد. عقل است که ضرورت پیاده شدن آنها را تشخیص میدهد. و ...
نبوت برای کنار زدن عقل نمی آید. بلکه برای هدایت آن میآید.
R-MAN]:
خوب یه عقل کامل برای همین معاد یه دلیل خردپسند میخاد یا نه؟
سعیدی:
حتما میخاد. همین که عقل دریافت که این پیامبر قطعا از طرف خدا ست، میداند که پیامبر خدا نمیتواند دروغگو باشد! پس اولین دلیل عقلی همین معاد هم میشود خود نبوت. (اگر آن پیامبر از معاد خبر داد) ولی فعلا بحث مان معاد هم نیست. پرسیدیم آیا این خدایی که ما قبولش داریم حکیم و مهربان و هدایتگر و... هست یا نیست؟ اگر هست، آیا نباید پیامبر بفرستد و مردم را هدایت کند؟
نبوت همین قدر ساده است. اگر بگوییم نه بهتر نیست... خودمان هم میدانیم که اشتباه است.
اگر بگوییم بهتر است (حتی فعلا حرفی هم از ضرورت نزنیم) چطور ممکن است که این خدای حکیم همین مطلب را نعوذا بالله تشخیص ندهد؟
sian]:
با عقل میشه معاد رو اثبات کرد. خدا از من می خاد که خوب باشم.
سعیدی:
همین نبوت را هم عقل اثبات میکند. برای همین که میفرمایید خوب باشیم... آیا نباید برنامه و دستور العملهایی نیز داشته باشیم؟ اصلا از کجا مطمئن شویم که خوب و بد چیست؟ (علم همیشه نسبت به آینده خود ناقص است. خطاپذیر است. مگر میشود سرنوشت خودمان را فقط به چیزی خطاپذیر گره بزنیم؟! خود عقل این را قبول میکند؟!)
R-MAN]:
خوب بالفرض شما درست میگید. آیا بشر امروز به اون بلوغ فکری رسیده که از پیامبر بی نیاز باشه یا نه؟
سعیدی:
این را باید خالق ما تشخیص بدهد. خاتمیت به یک معنا همین است. (یعنی دوران بلوغ فکری انسانها) اما این به معنای بی نیازی از وحی نیست...
ضمنا بشر امروز از نظر علوم تجربی پیشرفتهای چشمگیری کرده. اما هنوز هم دانشمندان معتقد نیستند که علوم تجربی به بلوغ خودش رسیده. نه! ممکنه کلی مراحل و پیشرفتهای دیگه مقابل ما مونده باشه. در ثانی، مگر قدما بلوغ فکری نداشتند؟ چه بسا خیلی هم از ما عاقل تر بودند! فقط ما از نظر علوم تجربی پیشرفتهای خوبی کردیم که مشکلات زیادی هم داشتیم و... بگذریم.
عرض کردم: فوق آخر بناست بفهمیم دیگر به پیامبر نیاز نداریم...
همین مطلب را یک پیامبر باید به ما اطلاع دهد
sian]:
چون خدا عادل هست پس به همان اندازه که عقل داده به انسان از او بازخواست می کنه. شاید می تونست به انسان برنامه و دستورالعملهای بیشتری هم بده. یا عقلش رو بیشتر کنه ولی به همین اندازه که داده از انسان بازخواست می کنه
سعیدی:
موافقم. بله اصلا همین مطلبی که میفرمایید در قران کریم نیز به صراحت ذکر شده (لا یکلف الله نفسا الا وسعها ...)
اما الان بحث مان این است که آیا: این قدری عقل به ما داده که از او سوال کنیم آیا وجود پیامبر از طرف او (و راهنمایی مردم) ضروری نیست؟ الان عقل ما این را میگه یا نمیگه؟
وگرنه چطور ممکنه خدایی با آن همه عظمت و حکمت و رحمت و لطف و... ما انسانها را آفریده باشد و ما را به حال خودمان رها کند؟ پس برای چه ما را آفریده؟ از ما چه میخواهد؟ و...
R-MAN]:
خوب حالا ایا در شرایط کنونی ما به پیامبری نیاز داریم یا نه؟ ایا ما اونقدر بالغ شدیم که همین ادیان کنونی ما رو کفایت کنند تا نیازمند دین و پیامبری نو نباشیم؟
سعیدی:
یکی از فلسفه های موضوع خاتمیت همین است. بله انسان دیگر به پیامبر جدیدی نیاز ندارد. اما بحثمان فعلا خاتمیت هم نیست. (خاتمیت را خود نبوت اطلاع داده است...)
sian]:
خودتون دارین میگین ما «بفهیم» که به پیامبر نیاز نداریم... بزرگوار! وقتی فهمیدیم یعنی فهمیدیم دیگه. یعنی با همین عقلی که خدا به ما داده فهمیدیم که به پیامبر نیاز نداریم.
سعیدی:
شما اگر پیامبری نگفته بود که خاتم است (و دیگر پیامبری نخواهد آمد) چطور میخواستید این موضوع را بفهمید و مطمئن شوید؟
ضمن اینکه فعلا دقت بفرمایید! بحثمان خاتمیت نیست. بلکه ضرورت وجودی خود نبوت است
Deleted Account]:
چرا خدا در طول تاریخ بشریت خودشو دخالت نداده پس. ولی ۱۴۰۰ سال پیش تو کثیف ترین نقطه کره زمین بین نفهم ترین مردم اومده گفته من هستم.
سعیدی:
فعلا به بحث یک پیامبر خاص، در یک مقطع خاص نرسیده ایم. داریم از خود ضرورت وجودی نبوت بحث میکنیم.
در طول تاریخ بشریت... همین بعثت پیامبران میشود دخالت و لطف خدا...
مگر اینکه توقع داشته باشید یک دست بزرگ از وسط آسمانها بیاید و کهکشانها را جا به جا کند! منظورتان از دخالت خدا این است؟!!
R-MAN]:
خوب پس انسانی که به زعم جنابعالی نابالغ هست و نیاز به پیامبران داره چجور در دنیایی که هر لحظه مشکل و مجهولات و نیازهای جدیدی براش پیش میاد نیاز به پیامبر جدید نداره؟
سعیدی:
چون میتواند مشکلات خودش رو با رجوع به همان پیامبر خاتم حل کند. (فعلا بحثمان خاتمیت نبود. ضرورت وجودی نبوت مشخص شد میشود از خاتمیت هم بحث کرد)
الان مشکلات با وحی و سنت و عقل و اجماع حل میشود...
sian]:
عزیز من! از ما می خواهد خوب باشیم. چند بار بگم؟ ما رو رها نکرده. به ما عقل داده که باهاش می فهمیم درک خوبی ها و بدی ها رو داده. اگر بنا باشد بپرسیم آیا فرستاده ای از طرف او بهتر نیست؟ پس قبلش باید پرسید آیا عقل ما از این بیشتر می بود بهتر نیست؟
سعیدی:
کسی نگفته عقل ما باید بیشتر یا کمتر باشه! نخیر. قاعدتا این خدایی که چنین جهان شگفت انگیز و بزرگی را خلق کرده است و اندازه همه چیز را هم رعایت کرده و... عقل هم به مقدار لازم به بندگانش داده. (که خیلیها از همین مقدار هم استفاده نمیکنند و عقل شان را آکبند میبرند شب اول قبر. مردم عادی همیشه از خدا پول میخواهند، نه عقل اضافی!)
اما الان همین عقل دارد میپرسد که آیا وجود پیامبر هم لازم است یا نیست؟
(و از اینجا شروع کردیم که آیا بودن پیامبر از نبودنش بهتر نیست؟)
وقتی عقل ما خوبیها و بدیها را درک میکند، وجود پیامبر از طرف خالق خوب نیست؟ عقل چه میگوید؟
R-MAN]:
مثلا پیامبر خاتم برای همجنسگرایی و یا شبیه سازی یا پیوند اعضا و... چه سفارش و توصیه ای داره
سعیدی:
بله. آفرین! الان اگر ما بخواهیم با سلولهای بنیادی مثلا آدم درست کنیم، آیا مجازیم؟ آیا نیاز به قوانینی داریم؟ اینها سوالاتی ست که فقه دینی (با کمک از وحی و سنت و عقل و اجماع) در پی پاسخ آنهاست. حتی ممکن است در آینده فقها مجبور شوند فیزیکدان و زیست شناس هم بشوند... بگذریم.
اما بحث مان فعلا هیچکدام از اینها نیست. اگر به ضرورت نبوت رسیدیم و... آن وقت این پرسشها را نیز میشود مطرح کرد. (که برخی را مستقیما دستورالعمل داده و برخی دیگر با همان قواعد کلی باید به پاسخ برسیم. یعنی کتاب و سنت و عقل و اجماع )
Deleted Account]:
بله وجود پیامبر لازمه. چون خدا یادش رفته بوده مردان رو طوری خلق کنه که به ختنه احتیاج نداشته باشن پیامبر رو آورد که به مردم بگه این قضیه رو ...
سعیدی:
اگر مشکل عقلی تان بیشتر از این نیست که ختنه خوب است یا نیست... به پیامبر نیاز ندارید شما. همان ارولوژی برایتان کافی ست.
sian:
سوال (آیا عقل ما می توانست بیشتر از این باشد یا خیر؟) آیا خدا می توانست فهم و درک بیشتری به ما بده یا نه؟
سعیدی:
خب آن وقت همین عقلی که بیشتر شده، آیا قویتر پی به ضرورت وجودی نبوت نمی برد؟ آیا نمیخواست بفهمد خدا از او چه میخواهد؟ آیا نمیخواست سعادتمند شود؟ وگرنه ارتباطش را با بحث نبوت متوجه نمیشم. کمی توضیح میدهید منظورتان چیست؟
کسی که دکترا دارد، بیشتر نیاز به راهنمایی استادان فوق دکترا دارد...
R-MAN:
عزیز پس قبول کردید باید نبی نو و جدید برانگیخته بشه یا خدا سرنوشت بشر رو به خود بشر عاقل واگذارد و یا دست به تفسیر بزنیم تا از این تنگنا دربیایم! کدامیک ؟
سعیدی:
بحث خاتمیت از نبوت جداست. (خاتمیت یکی از زیرمجموعه های بحث کلی نبوت است) الان تکلیف خود نبوت مشخص نشده، میخواهید با خاتمیت چه چیزی را اثبات کنید؟ بله پیامبر اسلام پیامبر خاتم هم بوده. اما نه به این معنا که دیگه بشریت به وحی نیاز نداره...
به پیامبر جدید نیاز نداره. نه به خود وحی!
گمان نمیکنم تشخیص تفاوت این دو مطلب خیلی دشوار باشد
R-MAN:
پس شما در واقع موافقید که پیامبر، خاتم النبیین هستند و بعد از ایشون نبی هم نخواهد امد درسته؟
سعیدی:
بله. قطعا.
R-MAN:
خوب پس وحی به کی میخاد نازل بشه؟ به من و شما؟ پس تکلیف مسائل و مشکلات جدید چی میشه که حتی پیامبر کمترین اشاره ایی به اونا نکرده؟
سعیدی:
یعنی الان شما با خاتمیت مشکل دارید نه خود ضرورت نبوت؟ درست است؟ حتی سوال میکنید، الان چرا پیامبر جدیدی نمی آید؟ (یعنی این قدر به ضرورت نبوت پی برده اید؟!)
وگرنه خاتمیت یعنی اینکه بنا نیست دوباره به عنوان نبی به کسی وحی نازل شود. نه من و نه شما و نه هیچ کس دیگه.
تمام مسائل مورد نیاز دینی نیز با همین منابع موجود باید پاسخ بگیرند. یعنی به ترتیب اولویت: مراجعه به کتاب... بعد سنت و احادیث... و تا عقل (ما حکم بالعقل حکم بالشرع) که مثلا در فقه به این مسائل و موارد جدید مسائل مستحدثه گفته میشه و...
R-MAN:
مثلا شبیه سازی رو چه جور میشه با منابعی که گفتی توجیه کرد؟ اصلا خاتمیت در صورتی پذیرفتنی هست که ما قبول کنیم یا بشر به اون بلوغ رسیده که خودش بدون دسترسی به نبی و پیامبر قادر به اداره و رسیدن به هدف و خوشبختی ست. یا نه اینکه قبول کنیم بالغ نیست و همواره به پیامبر و دستوراتش نیازمند هست. یا قبول کنیم که دستورات امده از قبل اون رو کفایت میکنه و با همون دستورات هم قادر به حل مشکلات جدید هست ! کدامیک ؟
سعیدی:
ببینید! این مورد شبیه سازی یا تمام مواردی از این دست به فقه مربوط میشه. (مشکل فقها ست، نه ما! مگر اینکه به درجاتی ما هم فقیه باشیم...) حالا اینکه چه اختلاف نظرهایی اینجا وجود دارد، ربطی به خود بحث نبوت ندارد.
فقط نکته اینجاست که پاسخ همین پرسش هم به ترتیب به کتاب و سنت و عقل و اجماع ... ارجاع داده میشه. و ما به همان میزانی که میتونیم درست و غلط را در چنین مواردی تشخیص یدهیم تکلیف داریم.
اما الان موضوع اصلی این است که یک پیامبر مبعوث شده و همین خاتمیت را به بندگان ابلاغ کرده وگرنه ما که خودمون نمیدونستیم آیا باز هم پیامبرانی خواهند آمد یا نه.
الان هم که به پیامبر جدید نیاز نداریم... به این معنا نیست که به خود وحی و نبوت نیاز نداریم. این مطلب اخیر روشنه؟
ربکا:
درود. بزرگوار چرا باید محمد بن عبدالله خاتم الانبیا باشه؟ چرا خامنه ای و زیردستاش مدعی اند که به خامنه ای وحی میشه؟ تمام منابع اسلام با این مواردی که میگن حل میشد که اسلام اینقدر مشکل نداشت! مسائل مستحدثه رو ازچه منابعی استخراج میکنن که منطبق با عقل و شرع هست.
چرا این پیامبر خاتم شما این همه زن گرفته؟
سعیدی:
درود بر خودتان. فقط سوال اول شما به بحث نبوت ارتباط دارد، در صورت تداومش! یعنی اگر از ضرورت وجودی نبوت عبور کنیم، آن وقت به شرایط خود نبوت میرسیم و اعجاز و... بحث خاتمیت.
ادعای بی اساس و کذب وحی شدن(!!) به امام خامنه ای نیز بی ربط است. فعلا ضرورت وحی را بحث میکنیم و با مصداقش کاری نداریم.
مشکلات مسلمین نیز ربطی به اسلام ندارد. مگر همان قدر که مشکلات فیزیک دانان به جهان هستی ربط داشته باشد!
مسائل مستحدثه نیز نیازی به پیامبر جدید ندارد و آنها را از همان چهار منبع وحی و سنت و عقل و اجماع اسنخراج میکنند –اگر فقیه باشند!
و سوال آخر: یا در راستای پیشبرد اهداف امت اسلامی بوده، یا دل مبارک شان خواسته...
sian:
میخام بگم اصل سوال شما، که «بهتر نیست آیا خدا بیشتر انسان رو هدایت کنه؟» رو من قبول ندارم وگرنه این سوال هم میشه پرسید آیا بهتر نیست خدا به انسان عقل بیشتری میداد؟
سعیدی:
ببینید یک مثال بزنیم.
مثلا برای پختن خورشت قیمه... هم سیب زمینی لازمه هم لپه و غیره.
حالا چون لپه لازمه دیگه سیب زمینی لازم نیست؟! متوجه اید عرضم چیست؟
یا مثلا چون ماشین به موتور نیاز داره، دیگه به فرمون نیاز نداره؟!
فوق آخر شما فرض کن فهمیدیم که انسان به عقل بیشتر هم نیاز دارد.
خب حالا میشود دو تا واجب: یکی ضرورت نبوت... یکی ضرورت عقل بیشتر.
اما فعلا داریم از ضرورت وحی بحث میکنیم وگرنه خدمت تان عرض میکردم که نخیر. انسان به اندازه کافی عقل دارد. اما همین عقلی که میگوییم به اندازه کافی داریم، دارد از ضرورت وحی و نبوت سوال میکند و اصلا اگر عقل نداشتیم، شاید نیازی هم به راهنمایی وحی نداشتیم!
و به فرض اگر عقلمان هم بیشتر بود، بیشتر به هدایت پیامبران از جانب خدا نیاز داشتیم. (نه کمتر!)
پس عقلانیت نه تنها نفی کننده ضرورت نبوت نیست، بلکه مؤید آن است! در درجه اول همین عقل ما نیاز به راهنمایی الهی دارد! همین عقل است که به ضرورت نبوت گواهی میدهد...
اما گفتیم برای ساده شدن مطلب، از بهتر بودن نبوت شروع کنیم. (مثلا ماشین بهتر است فرمان داشته باشد... تا برسیم به اینکه: حتما باید فرمان داشته باشد!) آیا پیامبرانی از طرف خدا مبعوث شوند و ما را هدایت کنند بهتر نیست؟ اگر هست (که هر عقلی میگوید هست) چطور ممکن است خدای یگانه و حکیم به قاعده لطف خود عمل نکرده و ما انسانها را در این دنیا به حال خود رها کند؟؟ (مخصوصا وقتی به ما عقل هم داده و این عقل نیاز به راهنمایی دارد)
یعنی اینجا موضوع «بهتر نیست» فقط یک مقدمه کوتاه برای «ضرورت نبوت» است. پس اگر فهمیدیم بهتر است... اما ضرورت ندارد، حق با شماست. فعلا بهتر هست یا نیست؟!
اصلا آیا ضرورت دارد که یک پیامبر از جانب خداوند بیاید و به همین سوالات جواب بدهد؟ (یعنی نعوذبالله، حتی اگر به نبوت نیازی نداشتیم، باز هم حداقل یک پیامبر باید این مطلب را اعلام میکرد. تا خیال مان راحت شود که بله؛ به پیامبر نیاز نداریم. چرا؟ چون خود خدا توسط یک پیامبر این را ابلاغ کرده...)
R-MAN:
خوب اگه در مورد حلال یا حروم یا... در مورد شبیه سازی ده نفر فقیه ده نظر متفاوت دادند تکلیف چیه؟ ایا خود تفسیر نوعی نقصان بر دین نیست و برای رفع کمبودها ما متوسل به تفسیر نمی شویم؟ خوب در اینجا مشکلی که پیش میاد اینه یا ما باید بپذیریم خودمون کاملیم و نیاز به اومدن پیامبر جدید نیست یا نه، اینکه ما با توجه به مشکلات جدید نیازمند اینیم که پیامبری باشه و آراء و نظرات خدا رو دریافت کنه و به ما بده تا بتونیم زندگی کنیم ! کدوم درسته عزیز ؟
سعیدی:
گذشته از بحث ضرورت امامت (که نمیخواهیم با طرح آن بحث مان پراکنده شود) ما الان نیاز به پیامبر جدید نداریم... چون به ما گفته شده همین وحی قران برای شما کافی ست. حالا اگر بنده و شما خودمان فقیه و کارشناس دین هستیم، بررسی میکنیم و به جوابی میرسیم. هر جوابی بود ما تکلیف بیشتری نداریم که! به همان عمل میکنیم. (همان پاسخی که با رجوع به منابع دینی یعنی کتاب و سنت و... به دست آوردیم)
اگر هم کارشناس نیستیم، به کارشناسان دیگه مراجعه میکنیم و خودمون باید تشخیص بدهیم که کدام کارشناس احتمالا بهتر است. هر حکمی داد... دیگر به خودش مربوط است.
شما وقتی ده پزشک در مورد مشکل شما ده نظر متفاوت داشتند چه میکنید؟ پزشکی را میگذارید کنار و میروید پیش رمال؟! به مکانیک مراجعه میکنید؟! خودکشی میکنید؟! یا خودتان تشخیص میدهید و تصمیم میگیرید که به کدام پزشک اعتماد کنید. در تقلید از مجتهد هم ماجرا همین است. هر چقدر هم که غیرمجتهد باشیم، برای انتخاب مجتهد اعلم نمیتونیم اجنهاد نکنیم. مثل کسی که برای انتخاب پزشک بهتر، مجبور است یک تصمیم از جنس پزشکی بگیرد...
اختلاف نظر فقهی مشکل فقه ست. کسی تکلیفی بیشتر از همان مقداری که میفهمد ندارد...
ربکا:
یعنی با استدلال شما و با وجود ادیان الهی دیروز و امروز مردم هدایت شدن؟
چرا فرستادن این همه پیامبر نتیجه ای نداشته؟!
از دین به عنوان رسول ظاهری و عقل رسول باطنی نام بردند. این خود یعنی دلیلی برادعای کذب ادیان
سعیدی:
همه انسانها ادعای عقلانیت و منطقی بودن دارند. اما چرا این عقلانیت تا حالا جواب نداده؟! پس بگوییم عقلانیت داشتن غلط است؟! بگوییم منطقی بودن نیاز نیست؟! چه ربطی دارد؟!
خدا به قاعده لطف، انسانها را با فرستادن انبیا هدایت کرده است. حالا اینکه یکی هدایت را میپذیرد و دیگری نه و... به خودشان مربوط است.
وظیفه علم پزشکی ریشه کنی بیماریها و جلوگیری از مرگ آدمهاست. آیا با وجود این همه پزشک و دانشکده و کتابهای زیست شناسی و غیره، مردم دیگه مریض نمی شوند؟! دیگر کسی نمی میرد؟! حالا چی؟! چون مردم هنوز هم مریض میشوند، علم پزشکی را باید شکست خورده دانست؟! باید خودکشی کرد؟! نتیجه علم، ساختن کلی بمب اتمی و فاجعه هایی مثل هیروشیما و آلودگی هوای شهرها و سوراخ شدن لایه اوزون و... بوده است. حالا علم مقصر است؟! دینامیت مقصر است که خاصیتش منفجر شدن است؟! بنزین مقصر است که با اکسیژن ترکیب میشود و دی اکسید کربن تولید میکند؟!
R-MAN:
چه جور با مشکلات جدید به پیامبر جدید نیاز نداریم؟ در ثانی اگه مقتضیات زمان و مکان هست دانسته های مردمان زمان محمد از پیامبران پیشین کفایت می کرد و نیازی به آمدن محمد نبود ؟
سعیدی:
فرض کن 1400 سال پیش است و نیاز داریم. پس یا باید پیامبر جدیدی بیاید. یا نیاز نداریم و همان پیامبران قبلی کافی بوده اند. خب که چی؟ نبوت ضرورت دارد یا ندارد؟! شما چرا سعی میکنید با نشان دادن ضرورت بیشتر برای نبوت، ضرورت نبوت را زیر سوال ببرید؟! این یعنی چی؟! اگر ثابت شد این ماه به دستمزد بیشتری نیاز دارید، اثبات میشود که کلا باید مفت و مجانی کار کنید و حقوق نگیرید؟! اگر ثابت شد یک کودک به غذای بیشتری نیاز دارد، ثابت شده که غذا نیاز ندارد؟!
درثانی، اگر پیامبران پیشین چنین ادعایی کرده بودند بله.
اصلا یکی از پرسشهای جدی ما از مسیحیان مثلا همین است. میپرسیم آیا حضرت مسیح ع ادعای خاتمیت داشته؟ اگر نداشته چه تکلیفی را برای بعد از خودش مشخص کرده؟ مگر واجب نبوده که هر پیامبر، پیامبران بعد از خودش را نیز معرفی کند؟
R-MAN:
اگه اکثریت بشر راه و روش و اسلام و ادیان رو کنار بگذارند تکلیف چیه؟
اگه امروز همگان ادیانی چون اسلام و... رو ترک کنند تکلیف چیه؟ ایا خدا انان را به حال خود رها خواهد کرد یا پیامبری مبعوث خواهد کرد؟
سعیدی:
اگر عمدا کنار بگذارند... هیچی! گناهکار و مجرم به شمار میآیند. تشریف میبرند دوزخ. مگر اینکه مستضعف فکری باشند. (به هر دلیلی برایشان اتمام حجت نشده باشد)
R-MAN:
عزیز! اولین کسی که خودش رو خاتم النبیین معرفی کرد و مدعی شد بعد از او پیامبری نمیاد مانی بود!!! در ثانی مگه عیسی مسیح یا موسی مدعی اومدن پیامبری بعد از خودشون هم شدند؟ اگه بنا به فرض مدعی شدند که پیامبری میاد چرا همون ضرورتی که اومدن پیامبر بعد رو ضروری می کرد بعد از محمد ایجاب اومدن پیامبر جدید رو نکنه؟
سعیدی:
مسیحیان معتقدند که حضرت موسی ع خبر آمدن مسیح ع را داده بود.
و یهودیان نیز همچنین. معتقدند قبل از بعثت حضرت موسی ع توسط انبیای دیگر از آمدن او خبر داشته اند و منتظرش بوده اند.
مانی هم فعلا ربطی به اصل بحث ما ندارد. اگر شما ضرورت پیامبر را قبول دارید و به معجزات مانی هم ایمان آورده اید... خب به همان دستورات مانی باید عمل کنید. ضرورت نبوت را پذیرفتید؟
R-MAN:
خوب وحی به کی میخاد نازل بشه در شرایطی که پیامبری وجود نداره؟
سعیدی:
قرار نیست وحی توسط پیامبر جدید نازل بشه. چون خود وحی این را خبر داده.
درثانی، الان مشکل شما تداوم نبوت است؟ یعنی این قدر به ضرورت نبوت پی برده اید؟! یا میخواهید بگویید مثلا اگر لازم بود بعد از آخرین مدرک دانشگاهی نیز مدرک دیگری وجود داشته باشد، ثابت میشود که کلا دانشگاه و مدارس نباید وجود داشته باشند؟!
R-MAN:
موسی هیچ جا از اومدن مسیح نگفته و خود یهودیان باور به این دارند که اشارات موسی بالفرض درست هم باشه خطاب به یوشع بن نون هست که یهودیان رو از رود اردن گذراند بعد از مرگ موسی
سعیدی:
یهودیان معاصر شاید چنین ادعایی داشته باشند (البته برخی از آنها معتقدند هنوز مسیح ع نیامده) اما مسیحیان اعتقاد دارند که خبر آمدن مسیح ع توسط موسی ع و پیامبران بنی اسرائیل بارها ذکر شده و ما به همین قاعده میپرسیم که:
پس تکلیف نبوت بعد از حضرت مسیح ع چه میشود؟ آیا ایشان ادعای خاتمیت کرده اند؟! آیا کسی از مسیحیان چنین ادعای خاتمیتی برای حضرت عیسی ع دارد؟! اگر ندارد، پس پیامبر بعدی که بوده و یا کیست؟ چرا حتی خود مسیحیان نیز منتظر بازگشت حضرت هستند؟ نه بعثت پیامبر جدیدی!
یهودیان نیز خودشان نمیدانند تکلیف نبوت چیست! آیا پیامبر خاتم آمده؟ آیا کسی از پیامبران قبلی چنین ادعایی کرده؟! پس چند هزار سال است که چرا پیامبری نیامده؟!
R-MAN:
مگه وحی بر هر کسی نازل میشه؟ وحی توسط خدا و از طریق جبرییل بر شخص معصوم نازل میشه! ایا این وحی بر من و شما هم نازل میشه؟
سعیدی::
خیر. عرض کردم فعلا بحث مان ضرورت خود وحی و نبوت است.
R-MAN:
مسیحیان میگند... اما یهودیان تکذیب می کنند. همون جور که مسلمین مدعیند که اومدن محمد رو عیسی گفته اما دلیلی هم ندارند. مگر احتجاج به انجیلی که وجود خارجی نداره
سعیدی:
بله. اما ادیان ابراهیمی همگی معتقدند خبر پیامبر بعدی توسط قبلی به مردم داده میشد
R-MAN:
آیا ما به پیامبر نیاز داریم یا نه؟ آیا دستورات ادیان برای بشر کنونی کافی هست یا نه؟ آیا بشر خودش قادر به پیدا کردن راه هست یا نه؟ آیا ما قادر به دریافت وحی هستیم یا نه؟
سعیدی:
به ترتیب: بله... بله... با کمک وحی بله ... خیر.
آن دوست قبلی دیگر پرسشی ندارند؟ (اولویت با ایشان بود)
sian:
به فکر کردن بیشتری نیاز دارم. اما دفعه بعد در مورد معاد مزاحم تون میشم. ممنونم از وقتی که گذاشتین.
سعیدی:
بزرگوارید. ممنونم که شما حقیر را قابل دانستید. متاسفانه فرصت نشد از اعجاز و باقی شرایط نبوت هم بحث کنیم. اما اصل مطالب همین ها بود.
sian:
سوال اصلی ام همین ها بود. باقی اش را مشکل خاصی ندارم. یعنی چرا با وجود عقل و دانش به نبوت نیاز است. که گفتید خود همین عقل اتفاقا نیاز به وحی دارد. فکر میکنم درست است. تشکر.
سعیدی:
باعث افتخار بنده بود که با شما هم کلام شدم. بنده هم ممنونم از سوال های خوبی که مطرح کردید.