به گزارش حلقه وصل: به نقل از فارس، معصومه درخشان: هر چه سعی کردم کارهایم را سریعتر انجام داده و زودتر از خانه بزنم بیرون نشد که نشد. ترافیک عصرگاهی خیابانهای تبریز هم قوزبالاقوز شد تا در نهایت ۴۰ دقیقه دیرتر به پردیس سینما قدس برسم.
وقتی رسیدم از انبوه جمعیتی که در سالن بودند شوکه شدم.
اولین بارم نبود که به مراسم شب خاطره رزمندگان هشت سال دفاع مقدس میآمدم ولی خبری از این همه جمعیت نبود. در جلسات قبلی تعدادی از خانوادههای شهدا و رزمندگان دور هم جمع میشدند و چندنفری هم از عوامل برگزارکننده بودند.
اما حالا با دیدن این جمعیت جوان تمام تصورات قبلی ذهنم به هم ریخت، چهل و چهارمین شب خاطره حوزه هنری مزین شده بود با یاد و نام پدر موشکی ایران شهید حسن طهرانی مقدم.
شهیدی که مقام معظم رهبری او را سردار عالیقدر، دانشمند برجسته و پارسای بیادعا توصیف کردهاند.
در این شب خاطره مهمان بودیم تا شهید حسن طهرانی مقدم از زبان همسر مهربان و فداکار، بانوی نویسنده تبریزی و یکی از همرزمان او روایت شود.
حالا این دیر رسیدن کار دستم داد و باعث شد روایت اول را از دست بدهم. روایتی که همرزم او تعریف کرده بود.
وقتی وارد سالن شدم نه جایی برای نشستن بود و نه جایی برای ایستادن. دورتادور سالن دختران و پسران جوان سرپا ایستاده بودند. مجبور شدم در انتهای سالن نزدیک در خروجی بایستم.
تا به خودم بیایم و ببینم اوضاع از چه قرار است همهمه و صحبتهای دختران جوان کلافهام کرد. صدای آنها را بیشتر و بهتر از صحبتهای آقای دکتر منطقی همرزم شهید طهرانی مقدم میشنیدم.
البته این را هم بگویم صدای میکروفن مهمان برنامه هم خیلی تعریفی نداشت و ضعیف بود و چون صدا به ته سالن نمیرسید دختران جوان هم ترجیح میدادند با همدیگر حرف بزنند.
چشم گرداندم تا از بروبچههای حوزه هنری ببینم و بگویم صدای میکروفن را تقویت کنند که مجری جوان برنامه با سلام و صلواتی از همرزم شهید طهرانی مقدم خداحافظی کرد و من ماندم و صحبتهایی که نشنیدم و ننوشتم.
کلیپی از فعالیتهای موشکی شهید طهرانی مقدم به همراه سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد قدرت دفاعی و موشکی ایران اسلامی پخش شد، پخش این کلیپ تا حد زیادی از سروصدا و همهمه سالن کم کرد.
دختر جوانی کنارم ایستاده و متوجه کلافه بودنم شده با دست به یک صندلی خالی اشاره میکند چند ردیف جلوتر آن خانم را میبینی بچه بغل کرده آنها دارند میروند میتوانی بروی آنجا بشینی.
خوشحال شده و آرامآرام به آنجا میروم، خداخدا میکنم تا رسیدن من فرد دیگری صندلی را اِشغال نکند با عذرخواهیکردن از سهنفری که در آن ردیف نشستهاند به صندلی خالی میرسم حالا حواسجمع مینشینم.
وحید رضازاده مجری جوان برنامه از خانم معصومه سپهری نویسنده کتاب مرد ابدی دعوت میکند تا روی سن در جایگاه مهمان برنامه راوی سردار عالیقدر و پارسای بیادعا شهید حسن طهرانی مقدم باشد.
خانم سپهری نگارش کتاب مرد ابدی را لطف خدا میداند و معتقد است در طی ۱۲ سالی که نوشتن این کتاب طول کشیده است میتوانسته کارهای زیادی انجام دهد ولی هیچکدام از این کارها جای نوشتن، یادگرفتن و حس عجیب اینکه حسن آقا همیشه با اوست را نمیگیرد و تمامشدن کار به منزله دوری و جدایی نیست.
هفت ماه بعد از شهادت این شهید عزیز به زندگی او وارد شدم و هر چه جلوتر رفتم دیدم خیلی بیشتر ایشان را نمیشناسم.
آبروی حسن آقا خرج قدرت موشکی ایران
او با اشاره به اینکه شهید طهرانی مقدم همه زندگی خود را وقف پیشرفت ایران کرده بود ادامه داد: آبروی حسن طهرانی مقدم خرج قدرت موشکی ایران شد، نه فقط فکر، وقت، خانواده و جوانی بلکه تمام وجود او برای پیشرفت موشکی ایران خرج شد. او واقعاً مرد ابدی و تمامنشدنی است.
۱۸۰ روایت
نویسنده کتاب مرد ابدی نگارش این کتاب را روایت ۱۸۰ نفر از همرزمان این شهید ذکر کرد و افزود: سردار موسوی جانشین سردار حاجی زاده وقتی دقت و جدیت مرا برای نوشتن کتاب در بخش جنگ دید همچون پروژه موشکی برای این کتاب وقت گذاشت و گفت حق بچههای موشکی هیچوقت ادا نشده است. کارهای ما به جهت حساسیت موضوع بدون حضور رسانهها انجام میشد و هیچ روایت فتحی از کارهای ما نوشته نشده است.
۲۰ نوبت بازنویسی
خانم سپهری با اشاره به اینکه نگارش این کتاب بهدفعات متعدد بازنویسی شده است ادامه داد: نوشتن کتاب مرد ابدی ۲۰ بار بازنویسی شده و حجم فصلهای بعد از جنگ بهاندازه بخش جنگ طولانی شده است.
راویان، افراد جدیدی را معرفی میکردند و حالا من احساس میکنم اگر فردی بخواهد یک کتاب در مورد هشت سال دفاع مقدس بخواند چه کسی بهتر از شهید حسن طهرانی مقدم.
خانم سپهری ادامه میدهد: نوشتن این کتاب نعمت خیلی بزرگی در زندگی من است. مرور یک زندگی پاک، مجاهدانه، عشق، سختی، تنهایی، رنج و اتصالی که به خدا داشتند.
برخورد مهربانانه
او از مردم عزیز درخواست کرد مهربانانه با این کتاب روبهرو شوند چرا که این کتاب میتواند رزق سالیان افراد را فراهم کند و از خداوند خواست این کتاب را از آسیبها و برخی مسائلی که برای تعدادی از کتابها پیشآمده است در امان و محفوظ نگهدارد.
مادر کتاب
صحبتهای خانم سپهری که به اینجا میرسد آقای مجری اجازه میخواهد تا خانم الهام حیدری همسر شهید طهرانی مقدم را به روی سن و جایگاه مهمان دعوت کند. خانم سپهری، همسر شهید طهرانی مقدم را مادر این کتاب توصیف میکند.
خاطرات تو را دم گذاشتم
تمامی مهمانان خانم حیدری را ایستاده تشویق میکنند و آقای مجری با خواندن این چند بیت خانم حیدری را به روی سن دعوت میکند.
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
شد آخرین لباس تنت، دستمال اشک
این روضه را برای محرّم گذاشتم
تو در رکاب حضرت زینب قدم زدی
من بر رکاب صبر تو، خاتم گذاشتم
این خانه بعد رفتن تو سنگر من است
این گونه پا به خطّ مقدّم گذاشتم
تربیت مردان بزرگ
خانم حیدری در ابتدای صحبتهای خود بانوان ایرانی را بانوان ایثارگر خطاب کرده و میگوید: در ایران اسلامی بانوان ایثارگر در کنار مردان بزرگ زندگی کرده و فرزندان خود را مردان بزرگی همچون باکریها، شفیعزاده ها و تجلایی ها تربیت میکنند و خانم سپهری بهعنوان یکی از بانوان ایثارگر و فرهیخته در زندگی خود ترجیح داده است همسرش از جانبازان سرفراز باشد و تمامی لحظات خود را فدای این مسیر کرده تا الگویی برای بانوان جهان اسلام باشد.
همسر شهید طهرانی مقدم ادامه داد: زندگی با مردان بزرگ سخت است و شرایط خاص خودش را دارد. مردان بزرگ سریعتر حرکت میکنند و هرچه جلوتر میروند میخواهند به هدف بزرگی برسند.
خانم حیدری به جوانانی که خواهان شناخت شهید طهرانی مقدم هستند گفت: تعدادی از دختران و پسران جوان برای شناخت حاج حسن آقا نزد من میآیند به همه آنها میگویم حاج حسن آقا و تمام شهیدانی که شبانهروز در این مسیر زحمت کشیدهاند با چند کلمه نمیتوان توصیف کرد. باید زحمت کشید و تلاش کرد.
خانم حیدری با اشاره به سبک زندگی شهید طهرانی مقدم اظهار داشت: حسن آقا در زندگی نظم خاصی داشت و از همان ابتدای زندگی از من درخواست کرده بود کارهای شخصیاش را خودش انجام دهد به همین علت کمد لباس او منظمتر از کمد لباس همه بود. کفشهایش همیشه واکسزده و لباسهایش تمیز و همرنگ بود.
هدف بزرگ ، نابودی اسرائیل
همسر شهید طهرانی مقدم در پایان صحبتهای خود به نقل از شهید سید حسن نصرالله ادامه داد: در یک برنامهای با شهید سید حسن نصرالله بودیم آنجا فرمود هر زن لبنانی که امنیت را در لبنان میبیند مدیون شهید طهرانی مقدم است.
وجود حسن آقا در زندگی من لطف خداوند است. خدا را شاکرم وقتی میبینم تلاش و زحمتهای شبانهروزی او به ثمر نشسته و تمام مردم ایران امنیت را احساس میکنند.
جوانها یادمان باشد هدف بزرگ نابودی اسرائیل است. شهید طهرانی مقدم میگفت روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند. جوانها یادمان باشد جوانان غزه روزی سنگ به دشمن پرتاب میکردند حالا با موشک با اسرائیل مبارزه میکنند.
جوانها یادمان باشد انسانهای بزرگ مانند حاج حسن و حاجقاسم یکشبه تربیت نمیشوند بلکه باید با مشکلات، سختیها و تنهاییها جنگید و همچون طلای آبدیده شد تا بتوان به هدف بزرگ که نابودی اسرائیل است دستیافت.
سلام شهیدان
در گوشهای از سالن دختران و پسران نوجوان گروه سرود طوبی آماده میشوند برای اجرای سرود؛ گروه سرود طوبی با هم همخوانی میکنند:
سلام شهیدان
منم همون فدائی تون
همون که قدم زده تو سنگرای خاکی تون
سلام شهیدان عزیزترین عالمین
گلهای فاطمه(س) شدین همه فدائی حسین( ع)
روز و شبم شده همه فریاد
چی میشه نبرین مارو از یاد
سربندای یا فاطمه تون عشق و رشادت یادمون داد
تنگه دلم منی که ناقابلم
شهدا سیزه جانم فدا
حضرت زهرا(س) واسه تون همش دعا می کنه
حقیقتاً عشق تون دل طلا می کنه
حتی تربت شما دردُ دوا می کنه
قدرتونُ می دونیم
پای شما می مونیم
با جون و دل هر لحظه
از شوق تون همه جا می خونیم
ای راه تو راه خدا
ای نام تو مشکل گشا
ای جان و ای جانانمیز
ای زینت ایرانمیز
تا وار داماردا قانمیز
سِنماز بیزیم پیمانمیز
از حاج حسن درس بزرگ بودن و بزرگ زیستن بیاموزیم
مراسم رونمایی و اهدا هدایا که تمام میشود از سالن بیرون میآیم پسر جوانی چند نسخه از کتاب سهجلدی مرد ابدی را روی میز چیده و میفروشد بیدرنگ هر سه جلد را میخرم و دوست دارم یادگاری از بانوی نویسنده داشته باشم.
کتاب در دست دوباره به سالن برمیگردم دختران جوان دور بانوی نویسنده و همسر شهید حلقهزده اند. بانوی نویسنده با طمأنینه به ابراز لطف آنها پاسخ میدهد. درخواست میکنم مرا به جمله یادگاری مهمان کند و او با عبارتی زیبا در جلد اول کتاب برایم مینویسد از حاج حسن درس بزرگبودن و بزرگ زیستن بیاموزیم.
و چه خوشروزی بودم من...