به گزارش حلقه وصل: به مناسبت ولادت امام حسین(ع) و همچنین روز پاسدار کتابهایی از انتشارات جمکران، سوره مهر، انتشارات کاظمی و روایت فتح معرفی میشود.
قدم به قدم تا اربعین حسینی
کتاب «تویی که عاشق ترینی» نوشته مریم بصیری از انتشارات جمکران است. این نویسنده در اثر خود به سراغ زندگی امام حسین(ع)، واقعه عاشورا و مصائب و سختیهایی که بر اهل بیت ایشان وارد شده، رفته است. وی در این اثر در ۴۰ پرده با قلمی ادبی و متنی شورانگیز و احساسی با زاویه دید جدید و با روایتی عاشقانه مخاطب را در ۴۰ پرده با خود همراه میکند و او را به منزل آخر که اربعین حسینی است میرساند.
در قسمتی از داستان میخوانیم:
«اولین زائر پیادۀ دنیا پدرمان حضرت آدم است که هزار بار به زیارت خانه خدا رفته است. همانطور که برادرت امام حسن(ع) نیز ۲۵ مرتبه از مدینه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفته است. زیارت با پای پیاده، سنتی حسنه و محبوبترین وسیله تقرب بنده به خداوند است. عشق به تو و عشق به برکات سفر به دیار تو، چنان در دل و جانمان و جد و سرور به راه انداخته است که فقط راه میرویم. هرچندگاه غافل از آن میشویم که چه بزرگانی در همین راه به نزد تو شتافتهاند، تا راه بر ما هموار شده است. علمای بزرگ شیعه بارها و بارها پای پیاده از حرم پدرت به سوی حرم تو گام برداشتهاند.
بارها حاکمان وقت عراق ادعای خدایی کرده؛ علیه شیعیان شوریده؛ با وهابیت یکی شده و جنگهای کوچک و بزرگی در کربلای تو به راه انداختند. به حَرمت حمله و اهانت کرده، تخریبش کرده و اشیای قیمتی حرم را به غارت بردهاند. سربازان، سوار بر مرکب، وارد صحنها و روضۀ منوره شده؛ مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و دهها هزار نفر را کشتهاند.»
من فرشادم! رسیدی کربلا دعایم کن
کتاب «پنجره های تشنه» نوشته مهدی قزلی از انتشارات سوره مهر است. این کتاب روزنوشتهای انتقال ضریح جدید امام حسین (علیه السلام) از قم به کربلا است. قزلی درباره این کتاب آورده است: «پنجرههای تشنه کتابی نیست که فقط خوانده میشود بلکه سفری است معنوی و زیارتی است که باید با کلمات لمسش کرد و اشک ریخت در واقع پنجرههای تشنه دری است به سوی روشنایی.»
در قسمتی از داستان میخوانیم:
«رسیدیم به روستای نهرمیان، مردم یاحسین گویان میدویدند سمت ضریح، انگار که بخواهند تریلی را فتح کنند. چند دقیقه ایستادیم و موقعی که تریلی داشت حرکت میکرد، به مردم میگفتیم لبه حفاظ را ول کنند که یک وقت زمین نخورند، پسر جوانی سماجت میکرد. گفتم: پسرجان ول کن الان زمین میخوری، پسر که فهمید دیر یا زود باید تریلی را رها کند به من گفت: ببین من فرشادم، من را به اسم دعا کن کربلا. بعد تریلی را ول کرد…»
اینجا دری از درهای بهشته
کتاب« احمد» نوشته محمدحسین علی جان زاده از انتشارات شهید کاظمی است. این اثر درباره خاطرات ناگفته و جدید از زوایای زندگی، دوران کودکی تا مبارزات انقلابی حاجاحمد، خاطرات دوران آموزشهای چریکی در سوریه و لبنان، حضور پرماجرا در کردستان، چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ ۸ نجف اشرف، حضور در عملیاتهای مختلف و رشادتهای این شهید بزرگوار است.
در قسمتی از داستان میخوانیم:
«سفارش کرده بود که کنار حسین خرازی دفنش کنند؛ جایی که میگفت: «اینجا دری از درهای بهشته» و این در برایش باز شد. حاج قاسم سلیمانی هم به درون قبر رفت و درون گوش احمد زمزمه کرد. قسمش داد به حضرت زهرا(س) :«تویی که عشق حسین(علیهالسلام) داری! از خدا برای من هم بخواه! احمد! قرارمون که یادت نرفته؟! احمد! مَرده و قولش، منتظر خبرت میمونم. قول میدم راهت رو ادامه بدم و دست فرمانده رو از همیشه پرتر کنم. فقط براتِ شهادت منو هم از آقا امام حسین(ع) بگیر!»
مردم دلسوز می خواهند نه آقا بالاسر!
کتاب«فصل رسیدن» نوشته الهه آخرتی از انتشارات روایت فتح است. این اثر درباره زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم هادی طارمی است. شهید طارمی حدود ۱۶ سال پاسدار بود و سالها در تیم حفاظتی سردار قاسم سلیمانی حضور داشت. این شهید در آستانه ۴۰ سالگی به همراه چند نفر دیگر از جمله سردار قاسم سلیمانی، سردار سرتیپ پاسدار حسین پورجعفری، سرهنگ پاسدار شهرود مظفرینیا، سروان پاسدار وحید زمانینیا و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی و تنی چند از اعضای حشدالشعبی در حمله تروریستی آمریکا به کاروان حشدالشعبی در بغداد در بامداد ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ به شهادت رسید.
در قسمتی از داستان درباره ماجرای حضور حاج قاسم بین مردم سیلزده میخوانیم:
«دغدغهای که در نهایت سردار و به تبع آن تیم حفاظت را در نیمه دوم فروردین سال ۱۳۹۸ به جنوب کشور کشاند. حاج ابومهدی نیز از قافله عقب نماند و خود را رساند تا هم مطابق معمول در کنار حاج قاسم باشد و هم هر کمکی که از دست او یا نیروهای مردمی حشد الشعبی بر میآید در طبق اخلاص بگذارد.
حضور در دل، حادثه با چاشنی توصیههای سفت و سختی که حاج قاسم پیش از سفر در خصوص آنها با همراهانش اتمام حجت کرده بود: «نباید حضورتون مزاحمتی برای مردمی که میخوان با من حرف بزنن داشته باشه یه جوری موضع بگیرید که راه مردم بسته نشه و برای همه ممکن باشه تا اگه خواستن مستقیم حرفشون رو بزنن و دردشون رو بگن. یه جوری اطراف من رو پر نکنین که مردم نتونن بیان جلو. همونی که همیشه میگم. شمام الحمدلله مد نظر دارید این رو هل ندید و اون رو دور نکنید که خطر هست و چه چه. مردم الآن گرفتار شدن و دلسوز و همراه میخوان نه آقا بالاسر.»