به گزارش حلقه وصل: عصر دوشنبه، آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ بود که آتش از آسمان بر مردم خرمشهر که سرشان با زندگیهای خود گرم بود، فرود آمد. بعد از حملات هوایی عراق به ایران، یگانهای زمینی هم حرکت خود را شروع کردند.
همان روز صدام در برابر چشم رسانهها قرارداد الجزایر را پاره کرد تا حمله نظامی به ایران را صورتی رسمی بخشد. گفته بود یک هفتهای تهران را فتح میکند.
با این حال اوضاع فتح ایران از آنچه صدام تصور میکرد کندتر پیش میرفت. حدود یک هفته بعد نیروهای رژیم بعث تازه به دروازههای ورودی خرمشهر رسیدند. ۲ روز بعد نیز برای اولین بار عراق به بندر و گمرک خرمشهر حمله کرد. ۱۷ مهر به پادگان دژ حمله کردند، با این حال نیروهای ایرانی سرسختانه در مقابل سربازان بعثی مقاومت کردند. ۱۹ مهر نیز نیروهای عراق در منطقه مارد پل زدند و از کارون گذشتند و کسانی که از خرمشهر دفاع میکردند را محاصره کردند. ۴ روز بعد تانکهای عراقی پادگان دژ را گرفتند و جاده ماهشهر ـ آبادان را بستند. فردای آن روز، یعنی ۲۴ مهر ماه بود که سقوط خرمشهر قطعی شد و شهر پر از خون کسانی شد که حاضر به ترک شهر نشده بودند؛ اینگونه بود که خرمشهر «خونین شهر» نام گرفت.
با این حال واکنش امام(ره) به شنیدن خبر سقوط خرمشهر جالب است. در جلد اول سری کتابهای «یاران ناب» از زبان محمود بروجردی میخوانیم: «شبی که خرمشهر مورد هجوم قوای بعثی واقع شده بود، برای حقیر و دیگر عزیزانی که در بیت امام(ره) در جریان لحظه به لحظه حملات بودند، فراموش شدنی نیست.
بالاخره زمان که با سنگینی میگذشت، به جایی رسید که خبر از دست رفتن خرمشهر مانند آخرین پتک بر سر همه ما فرود آمد.
دوستان اینجانب را مأمور رساندن این خبر شوم به امام(ره) کردند. بغض گلویم را میفشرد و بیم آن را داشتم که با آن همه ناراحتی نتوانم کلمات را درست ادا کنم.
بالاخره به ناچار به اندرون رفتم. به محض رسیدن به اتاق، سرها با ناراحتی برای پرسش به طرفم برگشت. پرسیدند: «چه خبر شده است؟»
خدا میداند، کمتر زمانی به آن حالت دچار شده بودم. با سختی پاسخ دادم: «هیچ!»
امام بزرگوار که متوجه وضع آشفته من شده بودند، سؤال دیگری نکردند. نزدیک ایشان نشستم و به تلویزیون نگاه میکردم.
بعد از ۴ ـ ۳ دقیقه امام از من پرسیدند: «تازه چی؟»
با ناراحتی جواب دادم: «خرمشهر را گرفتند.»
ایشان یک مرتبه با لحنی عتابآلود فرمودند: «جنگ است، یک وقت ما میبریم، یک وقت آنها!»
همین چند جمله کوتاه امام(ره) مانند آب سردی بود که بر سرم ریختند. چنان از ناراحتی بیرون آمدم گویی اصلا جنگی واقع نشده بود.»
با این حال امام خمینی(ره) مقاومت مردم ایران را در مقابل دشمن بعثی ستود و جمهوری اسلامی ایران را در همه حال پیروز دانست. ۲۷ مهرماه همان سال، در سخنرانی با موضوع «فرمان آماده باش به ملت ایران برای رفع تجاوز دشمن بعثی» خطاب به ملت ایران فرمودند: «شما ای جوانان برومند خوزستان و منطقه غرب و دیگر جبههها! در این میدان شرف پایدار باشید و از وطن اسلامی خود با تمام کوشش و فداکاری دفاع کنید که به خواست خداوند متعال، پیروز خواهید شد و جنود ابلیس را با فضاحت تمام به عقب خواهید راند و شما ای قوای مسلح که در خوزستان و مرزهای جنگزده در مقابل کفار ایستادهاید! بههوش باشید و هماهنگ باشید و به دستورات شورای دفاع عمل کنید و از اختلاف و تفرقه بر حذر باشید که نصرت خدا را انشالله در آغوش گرفته و سربلند و مفتخر از میدان بیرون آیید.»