حلقه وصل: 44 سال است پیکان نیزه شیطان به سمت جمهوری اسلامی است و در لباس نفاق، فتنه، تحریم، تروریسم، تحمیل جنگ و... سعی در برانداختن شجرهای را دارد که روزی به همت مردم آزادیخواه و مسلمان ایران، نهالش کاشته شد و امروز سایه شاخههای تنومندش لرزهای بر تن پدرخوانده شرارت، یعنی رژیم صهیونیستی و حامیان اهل تظاهر آن انداخته است. در ادامه سخنان حکیمِ انقلاب را درباره اهمیت حفظ این نظام میخوانیم.
جمهوری اسلامی یعنی اعطای هویت به مسلمانها
مسأله جمهوری اسلامی، مسأله بازتولید معارف والای اسلامی است، تا مسلمانها احساس هویت کنند، احساس شخصیت اسلامی کنند، با تعالیم اسلام که نجاتبخش بشریت است، آشنا شوند؛ بدانند این معنایش چیست که خداوند متعال میفرماید: پیغمبر را فرستادیم «و یضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتی کانت علیهم» این غلها و زنجیرهایی که در محیط شرکآلود به پای انسانها بسته است و اسلام میخواهد اینها را بگشاید، چیست؟ امت اسلامی بر اثر غفلت، مدتهای طولانی این حقایق را از یاد برده بود. امت اسلامی میتواند آزاد باشد، پیشرفته باشد، عالم باشد، عزیز باشد، مقتدر باشد؛ اینها به برکت تعالیم اسلامی بهدستآمدنی است. استکبار و دستگاههای استعماری در طول دویست سال سعی کردند این مفاهیم را از یاد مسلمانها ببرند؛ آنها را از هویت خودشان غافل کنند تا بتوانند دست تجاوز را به محیط سیاسی آنها، به محیط اقتصادی آنها، به فرهنگ بومی آنها دراز کنند و تطاول کنند. انقلاب اینها را به یاد امت اسلامی آورد.(۱۳۸۹/۰۸/۰۳)
حقیقت جمهوری اسلامی از مردم است
جمهوری اسلامی هویتی غیر از هویت مردم و ایمان مردم و عزم مردم که ندارد. امروز هم همین جور است. ما کسی نیستیم، ما چیزی نیستیم؛ خدای متعال به وسیله این مردم و این دلهاست که این نظام را حمایت میکند؛ «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» خداوند متعال به پیغمبرش میفرماید که پروردگار، تو را به وسیله مؤمنین یاری کرد. جمهوری اسلامی امروز هم همین جور است، آن روز هم همین جور بود. ما وسیله دیگری نداریم؛ وسیله، همین ایمانهای مردم است که از هر سلاحی کارآمدتر است، از هر وسیلهای مؤثرتر است. آن روز هم همین جور بود. مردم آمدند این توطئهها را جارو کردند.
خودِ مردم فتنهها و توطئهها را جارو می کنند
البته یک توطئه که جارو شد، معنایش این نیست که توطئه تمام شد؛ خوب، دشمن بیدار است؛ یک بازی دیگری، یک توطئه دیگری، یک ماجرای دیگری. مردم که بیدار بودند، فرقی نمیکند؛ صد تا توطئه هم که بیاورند، مردم در مقابلش میایستند و حرکتشان را هم ادامه میدهند. حرکت عظیم ملت ایران متوقف نمیشود؛ هم پیش میروند، هم در عین حال با معارضهها، با دشمنیها و با مزاحمتها مقابله میکنند. این وضعی بوده است که در این سی سال وجود داشته است.(۱۳۸۸/۱۱/۰۶)
وقتی نهضت مشروطیت مصادره شد
[یک نکته در باب شناخت] تاریخچه پرماجرای انقلاب ما این است که توجه کنیم که کشور ما بعد از اینکه سالهای متمادی دچار استبداد سلطنتی بود تا دوره مشروطه، مشروطیت یک فرصتی بود برای تنفس؛ یعنی انتظار این بود که حادثه نهضت مشروطیت یک مجال تنفسی برای این ملت به وجود بیاورد، به آنها آزادی بدهد؛ اما اینجور نشد. مشروطیت از همان اول به وسیله بیگانگان، به وسیله قدرت مسلط آن روزِ دنیا یا یکی از قدرتهای مسلط آن روزِ دنیا که دولت انگلیس بود، مصادره شد.
از چاه در آمدیم افتادیم در چاله
بعد از هرج و مرجی که در اوائل مشروطه به وجود آمد، به فاصله چند سال، همان دولت بیگانه سلطهگر خارجی یعنی انگلیس یک دیکتاتور خشن و بیرحم و بسیار خطرناکتر از سلاطین قبل از مشروطه یعنی مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه را بر سر کار آورد که او رضا خان بود. دیکتاتوریِ رضا خان بهمراتب از دیکتاتوری ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه برای کشور و ملت ما بدتر و خشنتر بود که انگلیسها او را سر کار آوردند. در واقع ما از دوران استبداد، وارد دوران آزادی نشدیم، بلکه وارد دوران استبداد دیگری همراه با وابستگی شدیم؛ یعنی ملت طعم آزادی را نچشید.
میگفتند مگر میشود با سلطنت درافتاد؟
لذا وقتی نهضت اسلامی در ایران شروع شد و امام هدف از این نهضت را ریشهکن کردنِ حکومت استبدادی و حکومت سلطه و قطع نفوذ بیگانگان اعلام کرد، خیلی از مبارزین قدیمی و افرادی که دستشان تو کار مبارزه بود، زیاد باورشان نمیآمد؛ نمیتوانستند درست تصور کنند که چطور ممکن است چنین چیزی! سلطنت را در این کشور انسان از بین ببرد؟! من یادم است در همان سالهای آخر مبارزه که امام بحثهای اساسی مربوط به حکومت را کرده بودند و این بحثها در بین مردم پخش شده بود و ایشان اعلام کرده بودند که شاه خائن است و شاه باید برود، بعضی از عناصر مبارز، فعال و خوب که بعد هم در انقلاب فعالیتهای زیادی داشتند حتّی آنها، میگفتند: مگر ممکن است؟! چطور امام مسأله سلطنت را مطرح میکند؟ مگر میشود با سلطنت درافتاد؟! باورشان نمیآمد. علت این بود که دوران طولانی اختناق و استبداد در این کشور همراه شده بود با نفوذ بیگانه، سلطه بیگانه و حمایت بیگانگان از نظام سلطنت. ولی این اتفاق افتاد.
نه چپیها نه راستیها، فقط جریان اسلامی توانست سلطنت را از بین ببرد
یقیناً هیچ جریان مبارز دیگری نمیتوانست در کشور ما نظام سلطنتی را از بین ببرد جوانهای عزیز! این را بدانید و مطمئن باشید، جز جریان اسلامی و دینی که پیش آمد، هیچ جریان دیگری، هیچ حزبی، هیچ مجموعه مبارزی امکان نداشت بتواند نظام استبدادی وابسته به قدرت آمریکا را در این کشور سرنگون کند؛ کمااینکه جریانهای مبارز قدیمی در این کشور، همه از کار افتاده بودند؛ چه جریانهای چپ، چه جریانهای راست، چه گروههای مسلح. در سالهای ۵۴ و ۵۵ همه این گروهها به وسیله آن دستگاه قلع و قمع شده بودند.
تنها چیزی که میتوانست آن رژیم باطل را ساقط کند، موج عظیم ملی بود؛ حضور یکپارچه مردم، که این هم جز با انگیزه دین و با پیشوائی روحانیت مبارز و مرجعی مثل امام بزرگوار امکانپذیر نبود. بعد هم که آن رژیم فاسد سرنگون شد، هر نظام دیگری غیر از نظام جمهوری اسلامی چه نظام چپ، چه نظام راست اگر سر کار میآمد، امکان نداشت بتواند در مقابل نفوذ دشمن، در مقابل دخالتهای گوناگون دشمن مقاومت کند.
ما دیدیم که چطور انقلابهایی که سر کار آمدند، چند سالی هم بودند؛ چه از نوع چپ، چه از نوع میانه، اما نفوذ و دخالت آمریکا دخالت سیاسیاش، دخالت نظامیاش، محاصره اقتصادیاش اینها را نابود کرد؛ از بین برد. شما امروز نگاه کنید به اروپای شرقی که یک مرکز عمده حکومتهای سوسیالیستی و چپ بود و ببینید که کارشان به آنجا رسیده که پایگاههای نظامی و موشکی آمریکا در همان کشورهای چپِ سابقِ اروپای شرقی گذاشته میشود و آمریکاییها آنجا حضور پیدا میکنند! بنابراین، هیچ نظامی جز جمهوری اسلامی نمیتوانست در مقابل نفوذ و فشار آمریکا مقاومت کند.(۱۳۸۷/۰۹/۲۴)/فارس