به گزارش حلقه وصل، محمدجواد ظریف که تجربه مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ و برجام را دارد، درباره نحوه ورودش به سازمان ملل در کتاب «نقبی بر درسها و دستاوردهای جنگ» بیان میدارد: تجربه من به عنوان شخصی که در تمام دوران جنگ تحمیلی، چه در دوران دانشجویی و چه در دورانی که در نمایندگی ایران در آمریکا در حال کار بودم، ممکن است با تجربه دوستانی که در داخل بودند و مسائل روزمره جنگ را مدیریت میکردند، متفاوت باشد. اولین تجربه من در حوزه سیاست خارجی تصمیمگیری درباره مواجهه با صدور قطعنامه شورای امنیت درباره آتشبس میان ایران و عراق بود.
تفاوت ظریف با دیگر انقلابیها در آمریکا!
او با اشاره به حال وهوای آن روزهای نمایندگی ایران در نیویورک بعد از آزادسازی خرمشهر میافزاید: همزمان با آزاد شدن خرمشهر من به نیویورک رفتم. تفاوتی که من با دوستان دیگر داشتم این بود که من تنها فردی بودم که هم ریش داشتم، هم انگلیسی میدانستم و هم حقوق بینالملل خوانده بودم. در آن زمان (دوران مرحوم آقای رجایی خراسانی)، وجود همزمان تمام این ویژگیها در یک شخص تقریباً یک استثناء به شمار میرفت. برای همین بود که سریع وارد حوزه نمایندگی ایران در آمریکا شدم.
پیشنهاد یک جوان ۲۲ ساله برای مقابله با هجمه علیه ایران
ظریف درباره راهکارش برای واکنش به قطعنامههای ضدایرانی در آن دوران، اظهار میدارد: آقای رجایی دوباره من را صدا کرد و گفت: چه کار کنیم؟ من گفتم پیشنهاد من این است که بگوییم چون شورای امنیت به رغم اینکه وظیفهاش حفظ صلح و امنیت بینالمللی است، زمانی که کشور ما ۲ سال در اشغال بود، به این مسأله رسیدگی نکرد و آن را تهدیدی علیه صلح بینالملل ندانست، ما هم الان که کشور را آزاد کردهایم این شورای امنیت را قبول نداریم و قطعنامه آتشبس آن را نمیپذیریم. پیشنهاد من به عنوان جوانی ۲۲ ساله که فوق لیسانسش را تازه گرفته بود، این بود.
باید از قدسی کردن سریع سیاستهایمان اجتناب کنیم
او درباره فضای سیاسی آن روزها در داخل و خارج کشور ادامه میدهد: قصدم این نیست که بگویم اقدامی درست یا اشتباه انجام دادیم، اما ما در آن زمان به رغم اینکه شرایط به نفع ما بود، شتابزده و بدون تدبیر و فقط برای اینکه از بار معضلی خود را رها کنیم، اینگونه عمل کردیم. درسی که به عنوان یک تجربه میخواهم در این زمینه بیان کنم این است که ما باید از قدسی کردن سریع سیاستهایمان، دست کم در حوزه سیاست خارجی که من حضور دارم، اجتناب کنیم.
در نمایندگی، بسیاری از امور تحتالشعاع تفسیر شخصی بود
وزیر امورخارجه دولت دوازدهم خاطرنشان میکند: امام فرموده بودند باید جنگ را دنبال کنیم. در نمایندگی هم بسیاری از امور تحتالشعاع تفسیر شخصی بود. برای مثال، ممکن بود وزارت خارجه به گونهای فکر کند و آقای دکتر رجایی خراسانی به گونهای دیگر. همافزایی هم در این حوزه وجود نداشت، مثلاً در زمان مذاکرات درباره قطعنامه ۵۹۸، وزارت خارجه تمایل داشت نمایندگی مداخله کند تا از منفی بودن آن بکاهد، این در حالی بود که شورای امنیت هنوز از جانب ما در تحریم قرار داشت.
وقتی رئیس شورای امنیت حاضر به پذیرش ظریف نبود
او میگوید: فکر میکنم بعد از فتح فاو بود که ما تصمیم گرفتیم بهگونهای عمل نکنیم که باعث شویم قطعنامههای صادر شده صددرصد علیه ما باشند. در این زمینه من تجربهای در سازمان ملل داشتم. زمانی که ۲۵ ساله بودم، سمتم کاردار بود؛ یعنی کارمند رسمی وزارت خارجه نبودم، بلکه کارمند محلی بودم. ولی چون زمانی که آقای رجایی خراسانی تهران میآمد، هیچ کارمند رسمی نبود که بتواند این مسؤولیت را قبول کند، من مسؤولیت نمایندگی را به عهده میگرفتم. در همین زمان من موضوع بمباران شیمیایی را نزد رئیس شورای امنیت بردم، اما رئیس شورای امنیت گفت: چون شما مقررات شورای امنیت را رعایت نمیکنید، من هم حاضر نیستم حرف تو را گوش کنم.
تفاوت آرا درباره قطعنامه از داخل تا خارج کشور
ظریف بیان میدارد: این شیوه تا زمان مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ ادامه یافت. نظرات کسانی که در داخل کشور بودند درباره مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ با نظرات کسانی که در خارج بودند، متفاوت بود. در تهران اعتقاد بر این بود که قطعنامه باید بهگونهای تدوین شود که به رغم عدم مشارکت ما، حداقل منافعی از ما را تأمین کند. اما مرحوم دکتر رجایی خراسانی اعتقاد داشت این قطعنامه باید به قدری بد باشد که به راحتی بتوانیم آن را رد کنیم. این ۲ نظر کاملاً در مقابل هم قرار داشتند. در آن زمان، من مسؤول مذاکره بودم، چون بیشتر مواقع آقای رجایی برای دعوا بر سر این موضوع به تهران میرفت.
تعهدی که ظریف به سفیر ژاپن نداد
او میافزاید: اکثر نگارش مذاکرات ۵۹۸ را هم من انجام دادم. البته من دستورالعملی را که تهران صادر میکرد، انجام میدادم و اختیار کامل نداشتم. یادم میآید یکی از بحثهایی که در مذاکرات ۵۹۸ بود، مسؤولیت تعیین متجاوز بود. در آن زمان من نزد سفیر ژاپن رفته بودم که بگویم عراق را مسؤول جنگ تعیین کنید. ۲ ساعت با او مذاکره کردم. سفیر ژاپن که آدم تیزی بود، به من گفت: اگر ما بگوییم عراق متجاوز است، شما الان تعهد میدهی آتشبس را بپذیری؟ اما من که اجازه نداشتم چنین تعهدی بدهم، با سردرد جلسه را ترک کردم، اما بعدها با تلاش توانستم این هدف را محقق کنم.