به گزارش حلقه وصل، زمان و مکان را در هم میپیچم و با یک فرود اضطراری حول و حوش ساعت ۱۶ پنجشنبه ۱۶ مهر سال ۹۴ به وقت حلب به نظاره مینشینم؛ درست در جاده «خناصر – اثریه» جنوب شرق حلب، دمدمای کمانه آتش و اصابت به خودروی ابووهب.
همان وقتی که بازدید و شناسایی مناطق دست تکفیریها و کمین دشمن، نسخه شهادتش میشود و از ناحیه چشم و سر آسیب جدی میبیند، همان وقتی که در قنوت نماز عشق، آیه شهادت نجوا میکند و بیتردید ماموریت پشت ماموریت را فرماندهی، دقیقا همان زمان آل علی سکه حبیب حرم به نامش ضرب میکند و دست آخر ساعت ۸ شب جام شهادت را مینوشد و به یاران دیرینهاش میپیوندد.
با جابه جا کردن روز و ماه و سال در پی رمز و راز پنج شنبه ۱۶ مهر ساعت ۱۶ میروم، یعنی حکایت حکم عاشقی در دی ماه سال ۹۰ و فرماندهی راهبردی سوریه؛ در بحبوحهای که بیش از ۷۵ درصد سوریه در اشغال تروریستهای مسلح بود و فقط ۲۵ درصد از آن دست حکومت مرکزی باقی مانده بود.
آن وقتها حاج حسین همدانی دلیل حضور ایران در بحران سوریه را با تعبیری از امام خامنهای(مدظله العالی) پاسخ داده بود: «سوریه تنها کشوری است که در جبهه مقاومت باقی مانده و تنها کشوری است که علیرغم تمام تلاشهای آمریکاییها و اروپاییها و کشورهای عربی، حاضر نشد با رژیم اشغالگر قدس مذاکره کند.»
روز در پی روز و ماه پشت ماه گذشت تا ماموریت مستشاری حاج حسین در سال ۹۳ به پایان رسید و بازگشت، پس از برگشت سردار همدانی فرماندهی قرارگاه امام حسین(ع) را به عهده گرفت، مسئولیت این قرارگاه سازماندهی نیروهای رزمنده اعزامی به سوریه بود.
نگفته نگذرم حاج حسین در دوران حضور در سوریه سندی راهبردی برای خروج سوریه از بحران را تدوین کرد، سندی که پنج بخش نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشت حتی طرحش مورد موافقت حضرت آقا قرار گرفت و فتح الباب سفر دوباره به سوریه شد.
یعنی مهرماه سال ۹۴ که شمار روز و ساعت به ۱۶ رسید و حکم عاشقی اجرا و با دست به دست شدن این خبر غوغا به پا شد، همه به یاد داریم غم عالم بر دل ایران و ایرانی جا خوش کرد، از آن پس همه سوال کردند «تو در نماز عشق چه خواندی؟»
انقلابی در پوشش راننده اتوبوس
با زیر و زبر کردن کتاب تاریخ و جستار زدن به نام حاج حسین همدانی رد حضورش در جلسات سخنرانی دکتر علی شریعتی، آیتالله مرتضی مطهری، دکتر محمدجواد باهنر، دکتر محمد مفتح و مقام معظم رهبری عیان میشود و طرفدار دوآتشه انقلابی و انقلابیون تا جایی که در پوشش راننده اتوبوس برای گروههای مبارز همدان سلاح حمل میکرد.
یا روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که در تیم حفاظت از امام قرار داشت و در همین روز با محمود شهبازی آشنا شد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم به عضویت یکی از دو کمیته همدان به فرماندهی علی آقامحمدی درآمد کمیتهای که متشکل از هواداران آیتالله مدنی بود.
حاج حسین، به معرفی و پیشنهاد حاج محمد سماوات، دوستی و آشنایی که پیش از انقلاب و در جریان کمک به زلزلهزدگان طبس پیش آمده بود، وارد سپاه پاسداران شد و ۶ ماه از سال ۵۸ را به آموزش نیروهای سپاه در پادگان ابوذر همدان گذراند.
هر چند فصل مبارزه حاج حسین با ضدانقلاب و عناصر تجزیهطلب در تیر ۵۸ و از مهاباد شروع میشود اما بعد در عملیات آزادسازی سنندج در ۱۲ فروردین ۵۹ به فرماندهی ابوشریف، صیاد شیرازی، محمد بروجردی و رحیم صفوی حضور پیدا میکند و دست آخر تیر ۵۹ اولین ملاقات احمد متوسلیان و سردار همدانی در مریوان اتفاق میافتاد، دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
از انصار تا قدس/ آینده نگری که در مرصاد پاسخ داد
باز هم تورق کتاب تاریخ و پل بستن از وقایع و رسیدن به مقصد تابستان ۵۹، یعنی گرماگرم تحرکات زمینی رژیم بعث در مرزهای ایران، روزهایی که سردار همدانی در سرپل ذهاب و پاسگاه مرزی تیله کوه خدمت میکرد تا اسفند ۵۹ که با انتصاب محمود شهبازی به فرماندهی سپاه همدان، مسئول تدارکات سپاه همدان شد.
در همین دوره فرماندهی عملیات سرپل ذهاب هم را بر عهده داشت، تا روزشمار به آبان ۶۰ میرسد زمانی که سردار همدانی در پایهگذاری تیپ ۲۷ محمدرسولالله، احمد متوسلیان، محمدابراهیم همت و محمود شهبازی را همراهی میکند.
رشادتهای در طول جنگ تحمیلی حاج حسین در این مقال نمیگنجد انگاری کتابی قطور میطلبد ولی در اولین عملیات این تیپ برای آزادسازی خرمشهر، او جانشین سردار محمود شهبازی قائم مقام تیپ ۲۷ بود.
حاج حسین تابستان سال ۶۱ اولین فرمانده تیپ ۳۲ انصار بود و سال ۶۴ علی شمخانی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه، فرماندهی لشکر قدس گیلان را به او سپرد؛ ضمن اینکه فرماندهی این لشکر را در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ بر عهده داشت. او در عملیاتهای بیتالمقدس و کربلای ۵ دو بار از ناحیه پا دچار مجروحیت شد چنان که با عصا در جبههها رفت و آمد میکرد.
در ادامه روزشمار روزهای سخت ایران، حاج حسین به سمت معاونت عملیات قرارگاه قدس منصوب شد یعنی سال ۶۶، او در این دوران برای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ که قرار بود در حلبچه و سلیمانیه انجام شود، دو ماه را در کردستان عراق گذراند، حتی در کنار شهید صیاد شیرازی از اولین کسانی بود که ۳ مرداد ۶۷ در عملیات مرصاد حاضر شد درست مثل میعادگاه عاشقی یا همان ارتفاعات قراویز، ارتفاعاتی که سردار همدانی یال و صخره و قله آن را قبلهگاه مقاومت میدانست.
فرماندهی که خود را جانشین خواند
جنگ ایران و عراق تمام شد، اما هنوز روزهای سخت ایران تمام نشده و دلخوشی مردم به فرماندهانی چون حاج حسین همدانی بود، از سال ۶۷ تا دو سه سالی بعد از آن با عنوان فرمانده عملیات، مبارزه با منافقان را هدایت میکرد و فرماندهی قرارگاه نجف در کرمانشاه را بر عهده داشت.
سوابق و خدمات بیچشمداشت حاج حسین به نظام، به یکی دو مورد خلاصه نمیشود تا جایی که در سال ۷۳ به سمت معاونت هماهنگکننده نیروی زمینی سپاه و سال ۷۶ جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج منصوب شد؛ سال ۸۰ هم به فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله درآمد و در مراسم معارفه با اشاره به اولین فرمانده این لشکر(حاج احمد متوسلیان) خود را جانشین فرمانده لشکر۲۷ خواند.
او سال ۸۴ با تاسیس مرکز راهبردی سپاه به عنوان معاون این مرکز تعیین شد و در سال ۸۵ مجدداً جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج را به عهده گرفت؛ آبان ۸۸ هم به فرماندهی قرارگاه ثارالله و سپاه تهران منصوب شد.
این انتصاب همزمان با اتفاقات فتنه ۸۸ و حواشی بیحد و حصر بود، اتحادیه اروپا ۲۳ فروردین سال ۹۰ سردار را تحریم کرد، در بیانیه اتحادیه اروپا به دلیل سرکوب اعتراضات جنبش سبز آمده بود که او از ورود به کشورهای این اتحادیه منع شده است.
تو در نماز عشق چه خواندی؟
و اما دوباره سال۹۰ شد و حکم عاشقی سردار به راه؛ بعد از سالهای طولانی رشادت، آنقدری که به نابغه جنگهای نامنظم شهره شد و شد آنچه باید میشد، نجوای او در نماز عشق پاسخ داد و بند بند وجودش در جبهه مقاومت مردی رویاند که امروز تکیهگاه همه عاشقان راه الهی است.
سردار به راستی، تو در نماز عشق چه خواندی؟ که سالهاست شحنههای پیر، مأمورهای معذور از جسم بیجانت هم پرهیز دارند؟