به گزارش حلقه وصل، هشتمین نشست «درسگفتارهای شاهنامه» که هر هفته سهشنبهها بههمت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزۀ هنری برگزار میشود، عصر روز گذشته (سهشنبه، ۲۵ مرداد) با حضور «یوسفعلی میرشکاک» منتقد، شاعر و پژوهشگر ادبی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.
میرشکاک در ابتدای این نشست به خوانش بخش «گفتار اندر خواب دید ضحاک» شاهنامه پرداخت.
چو از روزگارش چهل سال ماند/ نگر تا به سر برش یزدان چه راند
در ایوان شاهی شبی دیر یاز/ به خواب اندرون بود با ارنواز
چنان دید کز کاخ شاهنشهان/ سه جنگی پدید آمدی ناگهان
دو مهتر یکی کهتر اندر میان/ به بالای سرو و به فرّ کیان
کمر بستن و رفتن شاهوار/ به چنگ اندرون گرزهٔ گاوسار
وی با بیان اینکه اینجا برای اولینبار از گرزهٔ گاوسار سخن گفته میشود، گفت: کلا نقش گاو در اساطیر مظاهر آناهیتاست. البته در ادیان ابراهیمی از وقتیکه پدرشاهی جایگزین مادرشاهی میشود، نفی و کُشتن گاو پیش میآید.
این منتقد به ماجرای ساخت گوساله سامری در دوران حضرت موسی(ع) اشاره کرد و با بیان اینکه آن ماجرا در اصل بازگشت به عصر مادرپرستی بوده است، افزود: در تمام اساطیر گاو دارای شأن و منزلت میباشد که اتفاق حیرتانگیزی است لذا تمام مظاهر مادر وجودی مقدس شمرده میشدند که در هندوستان همواره چنین است درحالی که در آیین مهر برچیده شده و اولین کاری که میکنند آن بوده که مجسمه مهر درحال کُشتن گاو ساخته میشود که از آن دوره تاکنون جماعت مادران و زنان تحت ستم بودهاند که مجدد شاهد مبارزه زنان برای ایجاد رویکرد مادرانه به وجه وجود هستیم.
یکی گاو برمایه خواهد بدن/ جهانجوی را دایه خواهد بدن
تبه گردد آن هم به دست تو بر/ بدین کین کِشد گرزهٔ گاوسر
میرشکاک به تکرار «گرزهٔ گاوسر» در ابیات اشاره کرد و گفت: قدما معتقدند هرگاه فساد گسترش پیدا کند از سیاره زهره به یک زن در یک روستا یا شهر تابشی صورت میگیرد و یک منجی برای نجات پدید میآید همانطور که برای حضرت مریم(ع) اتفاق افتاد.
چو بشنید ضحاک بگشاد گوش/ ز تخت اندر افتاد و ز او رفت هوش
گرانمایه از پیش تخت بلند/ بتابید روی از نهیب گزند
چو آمد دل نامور بازجای/ به تخت کیان اندر آورد پای
نشان فریدون به گرد جهان/ همی باز جست آشکار و نهان
نه آرام بودش نه خواب و نه خورد/ شده روز روشن بر او لاژورد
وی به ابیات فوق اشاره کرد و با بیاناینکه این ماجرا شبیه به داستان حضرت موسی(ع) و عیسی (ع) است، گفت: این همان نسبت دین و اسطوره است؛ نسبت بین دین و اسطوره چنین است که شما آنچه در دین میبینید را در اسطوره هم میبینید البته شاید تفاوتهایی هم باشد اما بنمایه دین و اسطوره یکی است لذا هرجایی که با اسطوره بدون دین سروکار داشته باشید به گزافهگویی و گزافهخواهی خواهید افتاد و ناچار به ساخت وهم خواهید شد از طرفی دین بدون اسطوره نیز لنگ میزند.
این شاعر و پژوهشگر ادبی به جنگ میان شیواییان و حسینچیان در کشمیر هند اشاره کرد و با بیان اینکه این دو دسته همواره در جنگ میباشند درحالی که طبق اساطیر تطبیقی شیوا و اباعبدالله الحسین(ع) یک نفر و یک حقیقت میباشند، گفت: کسانی که در کشمیر شیعه شدهاند همگی نژاد هندو و اجداد شیوایی داشتهاند یعنی شخص با حقیقت اعتقادی و مظاهر مورد باور خودش بدون آنکه بداند، میجنگد.
میرشکاک به استفاده فرهنگ غرب از اسطورهشناسی در جامعهشناسی، ادبیات، شعر، سینما، هنر و... پرداخت و اذعان کرد: استفاده و بهرهگیری از اسطوره در غرب بسیار است؛ آنها مدام این رشته را گسترش و مورد تحقیق و پژوهش قرار میدهند درحالی که ما ماجرا را جدی نگرفتهایم و همواره ناله میکنیم چرا با ادبیات گذشته بیگانه هستیم و چرا جوانها بهدنبال ادبیات گذشته نیستند.
وی با تاکید براینکه همه چیز فرهنگ ایرانیان در شاهنامه انعکاس داشته است، افزود: باورها، عزاداریها، عشق ورزیدن و کین داشتن و ... در شاهنامه وجود دارد.
این نویسنده در تشریح داستان «گفتار اندر زادن آفریدون از مادر» شاهنامه با تاکید براینکه فردوسی خردهریزهای داستان را توضیح نداده است، گفت: مخاطب وقتی با شاهنامه انس پیدا میکند به مرور زمان متوجه مسائل و جزئیات آن میشود و راه را پیدا میکند. در حقیقت شاهنامه پازلی است که پیکره اصلی آن سرجایش وجود دارد اما فردسی اجزای آن را پراکنده قرار داده است که این هنر فردوسی است.
وی به ملاحظات فردوسی در شاهنامه پرداخت و خاطرنشان کرد: فردسی قصد نداشته است برخی مسائل را خیلی علنی بیان کند چون با اینکه خیلی پنهان حرفهایش را زد اما حکم کافری بر او جاری کردند و گفتند حق دفن شدن در قبرستان مسلمانان را ندارد.
میرشکاک در ادامه داستان «گفتار اندر داستان کاوهی آهنگر با ضحاک تازی» شاهنامه را خواند و به تشریح آن پرداخت.