به گزارش حلقه وصل ،تولیدات شبکه نمایش خانگی و فیلمهای تجاری که برای مخاطب داخلی ساخته میشود، اغلب از خانواده ایرانی تصویری از یک زندگی لاکچری و لوکس به نمایش میگذارد که در آن خانواده ایرانی حتی برای صبحانه با کراوات و لباس اتوکشیده بر سر میز مینشینند و در کنار خاویار، آب پرتقال و شیر میخورند. اما سینمایی که تولیداتش با هدفگذاری حضور در رویدادهای بینالمللی و مخاطب خارجی است، تصویری از ایران نشان میدهد که مردمش در بیغولهها زندگی میکنند و هر روز بر سر تکهای نان یا به هم تجاوز میکنند یا دست گدایی به این سو و آن سو دراز میکنند.
در ردهبندی میان جانداران، گروهی وجود دارد که توانایی زیست در دو شرایط کاملاً متفاوت را دارند. این جانوران هم در خشکی و هم در محیط زیر آب زندگی میکنند، به این دسته از موجودات زنده دوزیست میگویند. نمونه بارز و معروف دوزیستها «قورباغه» است. نام اثری که در شبکه نمایش خانگی هم به شهرت رسید. سینمایی که برایحضور در جشنوارههای فیلم در خارج از کشور به فقر و نداری ضریب میدهد و در داخل برای مخاطب ایرانی پردههای متعددی از زندگی فوق لاکچری را به نمایش میگذارد، چه هدفی را دنبال میکند؟!
کاربران شبکههای اجتماعی در روزهای اخیر این تناقض ذاتی سینمای ایران را پررنگ کردهاند. سؤالی ساده که چرا بخش قابل توجهی از محصولات نمایش خانگی، زندگیهای لوکس را نشان میدهد، ولی سینمای جشنوارهای، زندگی ایرانیان را پر رنج و محنت میداند. در هر دو این نمایشها، مخاطب ایرانی دچار یأس و ناامیدی میشود. زمانی که با دیدن سریالهای نمایش خانگی، زندگی دست نیافتنی یک طبقه خاص به عنوان نماد خانواده ایرانی به نمایش در میآید، مخاطب داخل ایران یا باید به خود تف و لعنت بفرستد که چرا بی عرضه بوده و نتوانسته است برای خود و خانوادهاش چنین رفاهی را به دست آورد یا با دیدن فیلمهایی که به عنوان نماینده ایران در جشنوارههای خارجی به نمایش در میآیند، به خودش بگوید که آخر و عاقبت زندگی در ایران همین بدبختی است که فیلمساز به تصویر کشیده، جایی که هیچ روزنه امیدی به روی آن باز نمیشود. محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی، میگوید: «رسالت هنرمند تزریق امید به جامعه است. با سرمایه امید است که میتوان تحولات جامعه را رو به توسعه و تعالی رقم زد.» خزاعی میافزاید: «جامعه و مردم، سینمای نومید و مغایر با ارزشهای اجتماعی و خانوادگی را بر نمیتابند و شاید یکی از مهمترین دلایل فاصله مردم و خانواده از سینماها در کنار شرایط عمومی دوران پساکرونا برخی از همین محتواهای نامرتبط با آنها باشد.»
به گفته وی، «نهاد مقدس خانواده با مفاهیم و اخلاقیاتی، چون همدلی، امید، روح تعاون و همکاریهای اجتماعی تجلی و معنا پیدا میکند و سینمای ما باید روایتگر ارزشهای خانواده و تقویت و اعتلای آن باشد.». اما این پرسش مهمی است که چند فیلم سینمایی در سینمای ایران واجد شرایطی هستند که مدیر سازمان سینمایی از آن دم میزند؟ قطعاً تکنمونههایی از قبیل «بدون قرار قبلی» که به روح دینی جاری در زندگی ایرانیان اشاره دارد، نمیتواند بیانگر یک کلیت منسجم باشد. آنچه در شبکه نمایش خانگی دیده میشود، ایرانیانی مرفه، بیدرد، دارای زندگی فوق مطلوب و بدون نسبت با روح دین هستند که خودروهای خارجی سوار میشوند، در لواسان ویلای بزرگ دارای امکانات ویژه دارند، برای تفریح به خارج از کشور میروند و کمتر در قید و بند مسئلهای به نام دین هستند. در سینمای جشنوارهپسند هم جامعهای را میبینیم که در منجلاب و «علفزار» گیر کرده در آن جرم و جنایتکاری عادی و فقر یک سبک زندگی عمومی است. انگار یک نوع تقسیم کار برای نمایش تصاویری که نه فقر آن قابل باور است و نه غنای آن دست یافتنی، انجام شده است.
صحبتهای موعظهگونه رئیس سازمان سینمایی درباره اهمیت امید و تعالی گویا در میان مردم عادی شنونده بیشتری دارد، زیرا پیش از خزاعی نیز طرحهایی برای تزریق امید به جامعه از طریق سینما مطرح شده بود و در نهایت هم چیزی از آن بیرون نیامد تا باز هم صدای ناهنجار قورباغه سینمای ایران، آویزان از دوگانه فقر و غنا شنیده شود.