سرویس معرفی: مغز های کوچک زنگ زده از برخی معضلات خانواده ها و جامعه کنونی ما صحبت می کند ، اما توان ریشه یابی و یا حل مسئله را ندارد و یا به نوعی نمایش این ویرانی ها بعنوان یک سبک برای سازنده اش جذابیت بیشتری دارد تا هویت و اصالت هنر و سینما که همان ریشه یابی و بیان حقیقت است ، سیدی با آخرین ساخته اش پا به عمیق ترین نقاط بحرانی کشور می گذارد اما بدونی بازخورد و رسیدن به هدف یا ارائه راهکاری به زبان بصری و سینمایی از آن عبور می کند و به نوعی هدف نمایشش همین عمق است و بس.
آخرین ساخته هومن سیدی تقریبا تا میانه یکنواخت و گاه کسل کننده پیش می رود و به نوعی شباهت با مجموعه های راز بقا را دارد ، درگیری ها و شوخی های بی سر و ته ، از حد درفتگی های کودکانه دو بازیگرش که سکانس های طولانی را به آن ها اختصاص می دهد و اثری از تعریف و بیان قصه ندارد و نمایش موقیعت و مکان و فضا، سازنده را بیشتر تحت تاثیر خود قرار داده است ، اما با گذشت زمان بسیاری از فیلم به تدریج آثاری از قصه خود را به نمایش می گذارد و مخاطب را ترغیب و تحریک به مشاهده یک قصه خاص می کند ، اما قصه خاص نیست و بلکه تکراری شاید به نوعی فاسد شده نیز هست ، یا به عبارت بهتر پیشتر با خانه پدری کیانوش عیاری به تصویری از همین سبک و قصه و داستان نشسته بودیم و یا تعلیق های فرهادی در فروشنده و....
مغزهای کوچک زنگ زده بی جهت طولانی است و قصه اش شاخه به شاخه می شود ، کش می آید و در آخر بدون نتیجه و باز تر از یک پایان باز هنری برای هر قصه و داستانکش به پایان می رسد ، پر است از الفاظ و لحن های رکیک و تند و گستاخانه که به نوعی بی شباهت با استادیوم فوتبال آزادی نیست و هیچ تلاشی بر اصلاح ندارد و بی پرده پیش می رود.
تازه ترین اثر هومن سیدی به شدت بر بنیان های خانواده می تازد و حرمت ها را از بین می برد ، مادر هیچ هویت و احترامی در خانه و خانواده ندارد ، پدر نهایت نزول مردانگی و شخصیت مرد و پدر است و هیچ گونه حق رای و دستوری در خانه خود ندارد ، دختر نیز دور از دخترانگی خود قرار دارد و باعث اصلی این ویرانی ها است و همه چیز به طوری عجیب بین دو برادر بزرگ و برادر کوچک تقسیم شده و رئیس و ژاندارم خانواده هستند ، شاهین با بازی نوید محمدزاده نیز بلاتکلیف در میان خانواده تردد می کند و گویی خارج از قصه بوده اما قصه ای ناگهانی و البته از پیش لو رفته برایش ایجاد می شود ، اما او هیچ تاثیری بر قصه ندارد و درست در بستری که می تواند مرد اول داستان بماند ، قهرمان نمی شود و منفعل و بی هویت باقی می ماند.
مغز های کوچک زنگ زده در نمایش و چینش لحظات قصه اش به شدت مشکل دارد و اغلب مسائل خود را ناگهانی و بدون هیچ پیش زمینه و کد های نمایشی بروز می دهد و مخاطب اثرش را به اشتباه و دلزدگی وادار می کند ، فضا و میزانسن هایی به شدت تلخ و تیره دارد و همه عناصر قصه اش خبر از ویرانی جامعه و انسان هایش می دهند ، ویرانی و نابودی خانواده که نخستین مسیر قصه اثر برای بیان بصری اش می باشد.
سیدی در تلاش است تا از این همه تلخی و تیرگی و ویرانی به گونه ای ققنوس ایجاد کند و شاهین را مدافع تمام حقوقی بداند که دست به نابودی آنها زده است ، اما ذهنیت و توانی برای این خیزش ندارد و شخصیتش را منفعل تر از گذشته نگاه می دارد و از طرفی مجددا بُتی دیگر و یا چوپانی دیگر که همان برادر کوچکتر خانواده است و هزار بار منفی تر و تیره تر از برادر بزرگ است را علم می کند و نتیجه به دست مخاطب خود نمی دهد.
سیدی فضا و بستر بیان قصه و معرفی شخصیت هایش را تقریبا درست انتخاب کرده است ، اما ذهنیت اکشن های هالیوودی و وسترن از او تلخی و تیرگی را به این فضا می افزاید و او را از ساخت شخصیت های موفق اش کمی دور نگاه می دارد ، بازی سه بازیگر مرد مغز های کوچک زنگ زده فوق العاده است ، فرهاد اصلانی مثل همیشه نقشی ماندگار و قدرتمند را ایفا می کند و سه سکانس فراموش نشدنی را دارد ، روز خواستگاری ، شب قتل خواهر و روز ملاقات زندان که بدون شک قدرت بازیگری او و هدف های سازنده اثر هومن سیدی را به شدت قدرتمند فریاد می زند و نوید محمدزاده که بدون شک سخت ترین و خاص ترین نقش دوران بازی خود را با این استایل ایفا کرده است اما همچنان پرخاشگر و پر سر و صدا و کمی تکرار شده ولی بهبود یافته تر از آثار پیشینش و نوید پورفرج نیز پدیده ای نو ظهور برای سیدی و اثارش در آینده نزدیک به حساب می اید.
سیدی در مغز های کوچک زنگ زده تقریبا در تلاش نمایش یک جمله و هدف است ، بیان متعارض و متضاد غیرت و خانواده در خانواده های فاسد و بحرانی و کلیشه مونولوگ نوید محمدزاده در نقش شاهین : برای خواهر خودش غیرتی برای خواهر دیگران روشنفکر....
در پایان اگر سیدی بر بیان مشکلات خانواده ماجرایش تاکید بیشتری می کرد و راهکاری برای برون رفت آن به سمت و سویی بهتر به تصویر می کشید و یا به مسیری بهتر قصه اش را هدایت می کرد و کمتر خود را درگیر چاشنی کارتل های مواد مخدری فیلم های تگزاسی می کرد و یا کمتر تحت تاثیر فضاسازی های خاص غیر ایرانی در لوکیشن و میزانسن های خود می شد ، ماجرایی به مراتب خوش ساخت تر را به تصویر می کشید و موفقیتی همه جانبه را در نمایش فیلمش به دست می آورد.