سرویس حاشیه نگاری _ حسن قنبری: هزارپا دوازدهمین فیلم کارگردان مو سپید کرده سینمای ایران ابوالحسن داوودی است ، اثری که شاید مهمترین اتفاق کارنامه او نباشد اما بازگشتی موفق به نان ، عشق و موتور هزار است ، یک کمدی موقعیت خوب با شخصیت های فوق العاده طنز و فکاهی که نبض گیشه را می شناسند و آن را تضمین خواهند کرد.
در این یادداشت هزارپای ابوالحسن داوودی را از سه زاویه مورد بررسی قرار می دهیم : کارگردان و آثارش تا رسیدن به هزارپا و طی این مسیر کمدی ، بازی و بازیگری در آثاری از این دست و مقوله مهم طنز و کمدی در ادبیات نمایشی این روزهای ما.
ابوالحسن داوودی دوازده فیلم متفاوت را بعنوان کارگردان در کارنامه خود داراست، آثاری که اغلب جز مهمترین و خاطره سازترین آثار سینمایی کشور هستند و هرکدام به نوعی تحت تاثیر زمانه خود بوده یا در زمان خویش اثر گذار و جریان ساز واقع شده اند، شاید به نوعی مطرح ترین و محبوب ترین اثر وی کمدی خوش ساخت سال 1370 به نام جیب برها به بهشت نمی روند باشد ، اثری با حضور علیرضا خمسه و اکبر عبدی که همچنان نوستالژیک و محبوب است و خود به نوعی نشان دهنده درونیات و علاقه داوودی به ساختار طنز است، کارنامه سینمایی داوودی یک اثر طنز مهم دیگر نیر دارد اما نمی توان بر اساس این دو اثر خوش ساخت ، وی راصرفا یک کمدین و طناز دانست زیرا او اغلب کارگردان و سازنده اثر است و در نگارش اثر حضوری ندارد و این امر در ساخته های او بر عهده تیم یا افراد قدرتمندی در فن مذکور قرار دارد، دومین کمدی کارنامه سینمایی داوودی را پیمان قاسمخانی در نخستین تجربه سینمایی خود نوشته است ، نان، عشق و موتور هزار طنزی پر از نیش و کنایه با درون مایه ای گاه سیاسی است که شروع راهی برای سبک خاص پیمان قاسمخانی در بیان و نحوه شوخی ها ، استعاره و کنایه های طنازانه اوست.
اگر این روزها به دیدن هزارپا رفته باشید شباهت هایی با نان، عشق و موتور هزار خواهید دید و این اتفاق بیانگر علاقه درونی داوودی در انتخاب قصه ها و همچنین سبک کارگردانی او در ژانر کمدی است ، هزارپا نیز همچون نان، عشق و موتور هزار قصه ای کلاسیک و شاه و گدا وار دارد ، دختری پولدار و مرفه و پسری یک لا قبا و جنوب شهری با هشتی در گروی نُه اش و شرط ازدواج ، اما این بار نقطه عطف داستان در شخصیت پسر و کاراکتری است که برای او تعریف شده و به شدت با قصه و فضای آن همسان شده و این اتفاق خوب را پیش می برد و بر شدت و قدرت طنز ماجرا می افزاید.
مردی که بر اثر یک اتفاق پای خود را از دست داده است درگیر ماجرایی می شود که این پای نداشته برای او حکم میلیونر شدن و رفاه همیشگی را دارد ، این خط اصلی و تم ماجرای داوودی در هزارپا است که مدام خرده داستانک های مکمل با چاشنی نوستالژی دهه شصت ، فضای امنیتی سیاسی و مذهبی آن سال ها و همچنین استعاره هایی طنازانه با سال های دفاع مقدس به آن افزوده می شوند و شاخ و برگ این اثر تقریبا خوب و پر از خنده و لذت سینمای این روزهای ما می شوند.
اما مهمترین فاکتور سینمای کمدی در ایران و مخصوصا هزارپا ، تیم بازیگری این قبیل آثار است ، انتخاب بازیگر مهمترین بخش در پیش تولید یک اثر کمدی است که این روزها به لطف حضور رضا عطاران در سینما و تکامل فوق العاده و فراتر از حد انتظار جواد عزتی اغلب انگشت های اشاره جهت انتخاب بازیگر و هنرپیشه اثر به سمت این دو نفر گسیل می شود و به نوعی آنها را به پر کارترین و سودآورترین افراد حرفه خود بدل کرده است.
داوودی در هزارپا برای نخستین بار در سینما عزتی و عطاران را کنار هم قرار می دهد تا طنز و شوخی و لحظات فکاهی و فی البداهه اثرش دو چندان شود و آنقدر انعطاف و قدرت در اثرش حضور دارد که بازیگران چنان هنرنمایی از خود نشان می دهند که مخاطب اندکی بدون خنده و ریسه رفتن در سینما قرار نمی گیرد و مدام صدای خنده اش از سالن سینما به گوش می رسد.
عطاران در هزارپا مجموعه ای از داشته هایش را از نهنگ عنبر تا طبقه حساس و من سالوادور نیستم و... در کنار کاراکتر جسمی جدیدی که خلق می کند بصورت یکجا به مخاطب ارائه می کند و همان رضا عطاران شناخته شده همیشگی است که فن طنز در گوشت و خونش جاری است و لحظه های کمدی را می شناسد و از آن بهره ها می برد اما جواد عزتی که این روزها از همیشه بیشتر در اوج درخشش است با طنازی و ساده لوحی های خاص جنس بازی اش چنان شخصیت رضا هزارپا را بلوغ می رساند و خود خوش می درخشد که در سکانس پایانی اثر مخاطب را به اوج خنده و شادی اش می رساند. مهران احمدی و سارا بهرامی هم در این اثر سهم بسزایی دارند و به شدت هماهنگ با شوخی ها شخصیت پردازی شده اند و به خوبی نیز از عهده ایفای نقش خود بر آمده اند.
سومین مسئله و پایان بخش این یادداشت مسئله طنز در سینمای ماست، اصولا به دو صورت کلی می توان به مقوله طنز در ادبیات چه نمایشی ، چه داستانی و... نگاه کرد ، نخست طنز به عنوان پوششی بر انتقاد ها که اثری تلخ و به غایت تند و تیز و گزنده خلق می شود که شاید جای نیش آن برای مدت های طولانی باقی بماند و معنای حقیقی طنز نیز این چنین است ، این سبک از طنز نیاز به شناخت و تبحر در خلق قصه ، شخصیت و... دارد و اغلب جایگاه چندانی در ادبیات نمایشی و در میان اهالی سینما و تلویزیون ما ندارد و صورت دوم آن که بخش فکاهی و لوده طنز است و اغلب مقایسه ای است ، کنایه چندانی ندارد و بر پایه قهقهه مخاطب پیش می رود در سینمای ایران داغ داغ است و این سال ها پیشرفت های خوبی نیز داشته و هر روز بر قدرت و ساختار آن افزوده می شود و از ساده لوحی سازندگان آن ها کاسته می شود.
هزارپا آنچنان که مشخص است و گفته شد از دسته دوم کمدی و طنز برخاسته ، عامیانه است و قصدش بر خنده و ایجاد لحظات شاد بر پایه شوخی های پر شمارش است، شوخی هایی که گاه پا را فراتر از حد می گذارند اما ادبیات عامه ایرانی که پر از ایهام و تشبیه در کلمات و جملات است تمام این تند و تیزی های فرهنگی را در می نوردد و مخاطب این امر را به خوبی می داند و می شناسد و افکار منفی را از ذهن خویش دور می سازد.
هرچند همانطور که گفته شد این فیلم جزو طنزهای خوب در وضعیت این روزهای سینما محسوب می شود اما نکته ای که در باره هزارپا وجود دارد این است که در این فیلم چند سکانس طنز جنسی و زننده وجود دارد که اگر این چند سکانس را نداشت بازهم فیلم از لحاظ ساختار طنز اثر قابل توجهی به شمار می آمد و این طنزهای گفتاری شاید برعکس تصور سازندگان آن نه تنها به طنز آن چیزی اضافه نکرده بلکه تاثیر منفی نیز بر فیلم گذاشته است.