
به گزارش حلقه وصل، قسمت اول سریال «میدان سرخ» به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی و کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان روز جمعه 26 شهریور از شبکه نمایش خانگی پخش شد. ابراهیم ابراهیمیان کارگردان جوانی است که سابقه ساخت آثار سینمایی چون «پیلوت» و «آدت نمیکنیم» را در کارنامه دارد.
«میدان سرخ» با شیدا (مهتاب کرامتی) و سهراب (مهدی حسینی نیا) که در حیاط منزلشان در حال صرف صبحانه هستند شروع می شود. از گفتگوهای میان این دو متوجه می شویم دختری دارند که مریض احوال است و باید درمان شود. شیدا در تلاش است تا او را برای درمان به خارج از کشور ببرد و سهراب مخالف این کار است.
سپس، با حسابدار پاپ (حمید فرخ نژاد) همراه می شویم که شخص هوس بازی است و پول های او را بالا کشیده. پاپ برای اینکه پولش را از او پس بگیرد، همسر وی را از سقف آویزان کرده است، چند دینامیت به او چسبانده و از حسابدار می خواهد که پول های او را پس بدهد و حسابدار هم، آدرس شخصی به اسم سهراب را به او می دهد. پاپ و شرکایش عبد و تورج (علی مصفا و سعید داخ) باهم سراغ سهراب می روند تا طلبشان را از او بگیرند.
نمایش این صحنه ها نه تنها جذاب نیست، بلکه باورپذیری قصه را برای مخاطب ایرانی کم می کند و اصالت را از سریال می گیرد. وقتی اصالت از بین برود، مخاطب به سختی می تواند با سریال و شخصیت های داستان همزاد پنداری کند. چیزی که در میزانسن، دکوپاژ و طراحی های «میدان سرخ» بیشتر از همه خودنمایی می کند، تلاش برای شبیه شدن به فیلم های گنگستری سینمای آمریکا و نمونه برداری (تقلید کورکورانه) از آثار کارگردان هایی چون تارانتینو و رابرت رودریگز است.
اگر در آثار آن کارگردان ها با چنین صحنه هایی مواجه می شویم و برایمان جذاب است، دلیلش توانایی آنها در اجرا و نمایش جهان ذهنی شان است. ضمن اینکه ما به آنها به عنوان آثار خارجی نگاه می کنیم و هنگامی که عینا همان صحنه ها با بازیگران ایرانی اجرا می شود، مخاطب کمترین ارتباط حسی با آنها برقرار می کند.
در ادامه قصه وقتی پاپ و شرکایش به خانه سهراب می روند، با او درگیر می شوند، سهراب از دست آنها فرار می کند و در استخر خانه با اسلحه خودکشی می کند. چرا وقتی می توانی فرار کنی، باید خودت را بکشی؟ شاید چون اینجوری قشنگتر است. پاپ و شرکایش، طلا و الماس هایی را آنجا پیدا می کنند و لپ تاپ سهراب را برمی دارند تا آن را هک کنند. مشخص میشود که پای یک مافیای بزرگ در میان است. شیدا هم با جسد شوهرش در استخر خانه مواجه می شود و تازه می فهمد همسرش در تمام این مدت همه چیز را از او پنهان می کرده.
معمولا، در قسمت اول هر سریال، شخصیت های اصلی به مخاطب معرفی میشود و سنگ بنای اولیه داستان برای مخاطب جا می افتد اما در قسمت اول «میدان سرخ» شخصیت هایی را می بینیم که حتی به آنها پرداخت نمی شود. به عنوان مثال، باشگاهی را میبینیم که چند نفر در آن در حال مبارزه هستند و بعد از آن دو شخصیت دیگر (بهرام افشاری و سوگول قلاتیان) را در یک دفتر کار می بینم اما اصلا متوجه نمی شویم آنها چه کسی هستند و آنجا چه می خواهند. اگرچه قرار است در قسمت های بعدی به آنها پرداخته شود، اما وقتی مخاطب شخصیت ها را می بیند ولی چیزی از آنها گیرش نمی آید، همه آنها به نظرش اضافی می آید.
این سریال پر هزینه و پر ستاره در قسمت اول، کم فروغ ظاهر شد و تمام سعی اش را برای کپی کورکورانه از آثار خارجی گذاشته بود. همین هم باعث شده بود تا کمترین سنخیتی با فضای ایرانی و جامعه ایرانی داشته باشد. هنوز تکلیف ما به عنوان مخاطب مشخص نیست که قصه قرار است از زاویه دید شیدا (مهتاب کرامتی) روایت شود یا پاپ (فرخ نژاد). اگر «میدان سرخ» در ادامه هم به همین منوال باشد، قطعا همچون سریال «رقص روی شیشه» یکی از شکست های شبکه نمایش خانگی به حساب خواهد آمد.