سرویس جنگ نرم حلقه وصل - اندیشکده بروکینگز در گزارشی به قلم واندا فلباب براون رئیس ابتکار عوامل مسلح غیردولتی، رئیس مشترک ابتکار امنیتی آفریقا و عضو ارشد سیاست خارجی مرکز امنیت، استراتژی و فناوری این اندیشکده آمریکایی در گزارشی سه قسمتی به بررسی تحولات و پیامدهای خروج آمریکا از افغانستان پرداخت.
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید حلقه وصل نیست.
نظم سیاسی و اجتماعی جدید در افغانستان
خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان در آستانه ایجاد یک نظم سیاسی و اجتماعی جدید در این کشور است. پیش از این در این پژوهش سهبخشی، چهار سناریوی احتمالی برای آینده افغانستان به تفصیل شرح داده شد و عوامل داخلی که احتمال وقوع آنها را افزایش میدهند بررسی شد. در بخش پایانی، اهرمهای فشار بازیگران خارجی را بررسی خواهیم کرد.
هیچ راهحل خارجی برای خشونت افغانستان و چیرگی طالبان وجود ندارد. دخالتهای بینالمللی احتمالاً میتوانند به صورت حاشیهای منجر به تحولاتی در افغانستان شوند. کشورهای مختلف توانایی شکل دادن به دولت افغانستان، طالبان و کارگزاران قدرت در این کشور را دارند. با این حال، اقدامات آنها به احتمال زیاد به جای آن که خشونت را کنترل کند منجر به تشدید آن میشود، حتی با وجود این که همه بازیگران منطقهای با جنگ داخلی، یک امارت اسلامی، یا دولتی که منحصراً توسط طالبان اداره میشود مخالف هستند.
دولت افغانستان
بروکینگز مینویسد: ایالات متحده به دلیل تأمین بودجه نیروهای دفاعی و امنیت ملی افغانستان بیشترین اهرم فشار را در برابر دولت افغانستان در اختیار دارد. کاهش این بودجه منجر به فروپاشی سریع نیروهای دفاعی و امنیت ملی افغانستان و گسترش فوری قدرت طالبان خواهد شد. واشنگتن همچنین به تأمین بودجه مدیریت غیرنظامی در افغانستان کمک میکند که هر دولتی در آینده به آن وابسته خواهد بود.
با این حال، ایالات متحده نتوانسته است از این اهرم فشار برای سازماندهی یک دولت وحدت موقت بهره ببرد، آن هم با وجود این که دولت بایدن در بهار ۲۰۲۱ تلاش کرد تا به منظور تسهیل مذاکرات بین کابل و طالبان چنین کاری را انجام دهد. طالبان تمایلی به انتخابات زودهنگام ندارد، که بیشترین اقدامی است که رئیسجمهور اشرف غنی حاضر به انجام آن شده است. در عوض، این گروه به دنبال دور زدن دولت افغانستان و مذاکره برای تقسیم جدید قدرت با کارگزاران قدرت در افغانستان است.
چالشهای توافق میان دولت و طالبان
همچنین دولت افغانستان در طی ۱۵ ماه گذشته تمایلی به مذاکره با طالبان نشان نداده است. هرگونه توافقی که طالبان مایل به پذیرش آن بوده است، نیازمند دریافت امتیازات عمده از کابل بوده است. در عوض، دولت افغانستان تلاش کرد تا آمریکا را تا زمانی که طالبان شکست بخورد درگیر جنگ در افغانستان کند، تا آنها به توافقی دست پیدا کنند که طی آن افغانستان بتواند قدرت و نظام سیاسی موجود خود را حفظ کند.
همچنین اهرم فشار آمریکا در طول دو دهه گذشته منجر به سوق دادن حاکمیت افغانستان به سمت فراگیر بودن و مسئولیتپذیری بیشتر و کاهش فساد و حاکمیت غارتگرانه آن نشده است.
ایالات متحده و دیگر بازیگران بینالمللی میتوانند از طریق پذیریش یا رد ویزا و اعطای پناهندگی به اعضای کلیدی دولت و تهدید آنها به توقیف داراییهای مالی غیرقانونی آنها در خارج از کشور، نگرش دولت افغانستان نسبت به مذاکرات را تغییر دهند. البته مورد دوم نیازمند پروندهها و مشکلات قابل پیگیری علیه اعضای دولت است.
کارگزاران قدرت افغانستان و شبهنظامیان
اگر کارگزاران قدرت تصمیم بگیرند از دولت جدا شوند یا از شبهنظامیان برای مبارزه با طالبان بهره ببرند، میتوانند از همان ابزارها -پذیرش یا رد ویزا و پناهندگی، تهدید به توقیف اموال غیرقانونی در خارج از کشور و صدور کیفرخواست قضایی که از دسترسی آنها به داراییهای خود در خارج از کشور و سیستم مالی بینالمللی جلوگیری میکند- برای تحقق اهداف خود استفاده کنند.
در حال حاضر، ایالات متحده و شرکای آن باید تلاش کنند تا صحنه سیاسی افغانستان را تا حد امکان پیرامون دولت متحد حفظ کنند و از معاملات جداگانه با طالبان جلوگیری کنند. بازیگران بینالمللی باید مذاکرات میان کارگزاران قدرت و دولت افغانستان، مانند تلاشهای اخیر برای ایجاد شورای وحدت ملی را تسهیل و از آن حمایت کنند. هر چه بازیگران سیاسی افغان یک جبهه متحد در مقابل طالبان ایجاد کنند، امتیازات سیاسی کمتری به طالبان خواهند داد. با این حال، حتی اکنون که این کشور در لبه پرتگاه قرار دارد، مذاکرات شورای وحدت ملی همچنان در باتلاق محاسبات کوتهفکرانه سیاسی گیر افتاده است. با افزایش قابلتوجه تحرکات نظامی طالبان، اهرمهای فشار بینالمللی در مقابل کارگزاران قدرت افغان تضعیف خواهد شد.
تحرکات روسیه، ایران و چین در افغانستان
این اندیشکده در ادامه مدعی شد: بازیگران بینالمللی همچنین میتوانند از کارگزاران قدرت افغان یا شبهنظامیان مستقل حمایت کنند. روسیه و ایران این مسیر را انتخاب کردهاند، به این صورت که روسیه از چند سال پیش تاکنون از تقویت شبهنظامیان در شمال حمایت کرده است و ایران نیز حامی مبارزان شیعه افغانستان معروف به فاطمیون بوده است. برخی از فاطمیون که در سوریه جنگیدهاند، با میزان آموزش و سازماندهی مختلفی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، به افغانستان بازگشتهاند. ممکن است اعضای بیشتری از این گروه شبهنظامی به افغانستان برگردند و مبارزه با طالبان را آغاز کنند. در عین حال، هم روسیه و هم ایران توافقهایی با طالبان داشتهاند و اطلاعات را در اختیار آنها قرار میدهند.
ایالات متحده گروههای شبهنظامی ضدتروریستی را در افغانستان ایجاد کرده است که بسیاری از آنها به دلیل نقض حقوق بشر، افراد محلی را به سمت طالبان سوق دادهاند. در صورت وقوع یک جنگ داخلی طولانی، یا در صورتی که طالبان با اجازه دادن به انجام حملات تروریستی علیه داراییهای ایالات متحده یا متحدانش، تعهدات ضدتروریستی خود به واشنگتن را نقض کند، ایالات متحده میتواند این شبهنظامیان را به جنگ با طالبان بفرستد.
با وجود این که چین به طور جدی تلاش کرده است تا مقامات محلی افغان در امتداد مرز افغانستان با چین و پاکستان را با خود همراه کند، اما گروههای شبهنظامی نیابتی را در افغانستان پرورش نداده است. در عوض، چین نیز با اتکا به تضمین طالبان مبنی بر حفظ منافع اقتصادی چین و جلوگیری از کمک مبارزان اویغور در افغانستان به برادران مسلمان سرکوبشده خود در شینجیانگ، با طالبان صلح کرده است. پکن همچنین میتواند یک پایگاه نظامی را در استان بدخشان احیا کند - البته نه برای مبارزه با طالبان بلکه به منظور جلوگیری از نفوذ شبهنظامیان به خاک چین.
کمکهای مالی ابزار بسیار مفیدی برای مدیریت طالبان است
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: راهبردیترین مداخله بینالمللی شکل دادن به حاکمیت طالبان است. به جز موضوع مبارزه با تروریسم، اولین بخش این مداخله، ترغیب طالبان به منظور اجتناب از کنار گذاشتن اقلیتهای قومی از رژیم جدید است. جامعه بینالمللی همچنین باید به دنبال کاهش میزان خسارات وارده به حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان باشد.
ابزارهای شکلدهی شامل پذیرش یا رد صدور ویزا، لغو یا وضع تحریمهای مالی بینالمللی و سایر تحریمها، آزاد کردن مبارزان طالبان و ارائه یا عدم ارائه کمکهای بینالمللی به دولت آینده از جمله طالبان میشوند.
کمک مالی ابزار بسیار مفیدی است چون طالبان نمیخواهد اقتصاد افغانستان را مانند دهه ۱۹۹۰ ویران کند، زمانی که بقایای اقتصاد و دولت جنگزده را به صورت هدفمند نابود کرد تا افغانستان را پالایش کند.
یکی دیگر از ابزارهای حیاتی، آموزش ملزومات و روشهای حاکمیت مدرن، از جمله ملزومات کمکهای اهدایی با توجه به شمول اجتماعی، حقوق زنان و مسئولیتپذیری مالی به طالبان است. برگزاری یک تور بینالمللی برای رهبران طالبان به منظور نمایش این که حفظ کمکهای اهدایی و عبور نکردن از خطوط قرمز -مانند رد کامل دسترسی زنان به آموزش، بهداشت و فرصتهای شغلی مانند دهه ۱۹۹۰، یا کشتار وحشیانه شیعیان- منجر به شکلگیری چه نوع کشوری میشود، میتواند تأثیرات برجستهای داشته باشد.
پیشرویهای طالبان و افزایش اهرم فشار این گروه در مذاکرات داخلی
این اندیشکده آمریکایی تصریح کرد: اگرچه جامعه بینالمللی میتواند از طالبان تقاضا کند تا میزان خشونتش را کاهش دهد، اما تحقق این هدف حداقل تا یک سال آینده بسیار بعید است. پاکستان نیز حتی اگر بخواهد نمیتواند طالبان را کنترل کند. طالبان به خوبی میداند که پیشرویهای نظامی آنها اهرمهای فشار این گروه در مذاکرات داخلی را افزایش میدهد. حتی ترس پاکستان از این که خروج ارتش آمریکا از افغانستان ممکن است باعث شود پاکستان از کانون توجه ایالات متحده خارج شود و آمریکا هند را به عنوان شریک اصلی در برابر چین در نظر بگیرد، باعث نمیشود اسلامآباد بتواند فشار نظامی طالبان را متوقف کند.
در مقابل، ورود طالبان به دولت رسمی در افغانستان میتواند اهرم فشار پاکستان علیه این گروه را کاهش دهد، به خصوص اگر بازیگران تأثیرگذار بینالمللی روابط کاری خود با طالبان را حفظ کنند. حتی قبل از به قدرت رسیدن طالبان، اگر این گروه قادر به انتقال رهبران سیاسی خود و خانوادههای آنها از پاکستان به افغانستان باشد، اهرم فشار پاکستان تضعیف خواهد شد. در همین حین، موازنه مجدد قدرت در درون طالبان در میان شوراهای کویته و پیشاور، حقانیها، ملأ محمد یعقوب فرمانده نظامی، رهبران قدیمیتر مانند ملأ عبدالغنی برادر و فرماندهان میدانی طالبان، بر روی موازنه قدرت بین پاکستان و طالبان نیز تأثیر خواهد گذاشت.
لزوم حمایت جامعه بینالملل از جامعه مدنی افغانستان
جامعه بینالمللی علاوه بر شکل دادن طالبان و کارگزاران افغان و دولت افغانستان، باید حمایت مالی از جامعه مدنی افغانستان را حفظ کند (همچنین برای افرادی که تهدید شدهاند ویزای پناهندگی صادر کند). همچنین جامعه بینالمللی باید اصرار کند تا بازیگران جامعه مدنی در مذاکرات درباره ترتیبات جدید در این کشور حضور داشته باشند. تلاش برای گسترش هرگونه معامله طالبان با کارگزاران قدرت به منظور شمول دیدگاههای جامعه مدنی و زنان اهمیت زیادی دارد.
نتایج واقعبینانه
این گزارش در پایان هشدار داد: اگرچه بازیگران بینالمللی اهرمهای فشار مختلفی را در اختیار دارند، هیچ یک از ابزارهای آنان نمیتواند رژیم حقوقی و نظام قانونی فعلی افغانستان را حفظ کند. در حالی که مشوقهای مالی، به رسمیت شناخته شدن در سطح بینالمللی، تحریمها و حملات گاه به گاه نظامی میتواند باعث انطباق بیشتر طالبان با تعهدات ضدتروریستی این گروه شود و میزان استبداد حاکمیتی آن را کاهش دهد، اما طالبان را به یک گروه مروج دموکراسی و حامی حقوق زنان تبدیل نخواهد کرد.
اگر اعضای کلیدی جامعه بینالمللی، از جمله کنگره آمریکا یا اعضای اتحادیه اروپا، نتوانند تأمین کمک مالی به دولت آینده افغانستان تحت رهبری طالبان را تحمل کنند، ممکن است هرگونه ثبات اقتدارگرای ناشی از آن را از بین ببرند.
بیست سال پس از مداخله برای پایین کشیدن طالبان از قدرت، بهترین کاری که اکنون میتوان انجام داد محدود کردن میزان خسارات وارده به افغانستان و اجتناب از تشدید و طولانی کردن جنگ داخلی در این کشور است.
پایان