به گزارش حلقه وصل: رضا امیرخانی در این رمان موضوع توسعه شهر را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصههای زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر میکشد.
این رمان پس از ۵ سال از آخرین اثر این نویسنده یعنی «قیدار» روانه بازار کتاب شده و تا پیش از انتشار آن در محافل مختلف سر و صدا داشته است. نشر افق این رمان ۱۹۲ صفحهای را با قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر کرده است. ۳هزار نسخه تعداد شمارگان این کتاب برای چاپ اول است.
در بخشی از رمان «رهش» میخوانیم: «به شهر نگاه میکنم. همچنان که منتظر ایلیا نشستهام. نمیدانم چرا صدای بمی در گوشم زمزمه میکند که «آخ اگه بارون بزنه ...». به شهر نگاه میکنم. پرهیبی خاکستری از اشکالی نامنظم. سیخهایی که جا و بیجا به سوی آسمان نشانه رفتهاند. با خودم فکر میکنم اگر همین الان زلزله بیاید... شهر چه خواهد شد... کجا روی کجا خواهد ریخت. تابها چهگونه خواهند افتاد و استخرها چهگونه موج خواهند خورد. شیشههای آکواریومها چهگونه میشکنند و آیا ماهیها باز هم یو خواهند گفت...
شهر اگر فرو بریزد، علا چه خواهد شد. ما چه تصویر مهیبی خواهیم دید از این زاویه... راستی ما میمانیم یا نه. من و ایلیا و چوپان...
»آخ اگه بارون بزنه...«
این بهتر است از زلزله... سیل یا باران... هرچه باشد بهتر است از زلزله... منتظرم. دیر کردهاند...«