به گزارش حلقه وصل، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: آقای روحانی اخیرا گفته بود «یک نفر هم به ما خسته نباشید نگفت». روزنامه شرق در اینباره در یادداشتی با عنوان «چرا تشکر نمیکنید؟»، نوشت: همیشه از خودم میپرسم که اگر رئیسجمهور به قول خودشان زودتر از قضیه بنزین باخبر میشدند، آنوقت قرار بود چه اتفاقی در کشور رقم بخورد؟ آیا اساسا اعتراضی شکل نمیگرفت؟ یا تجمعات مردم به نحو بهتری اداره میشد؟ یا ممکن بود اساسا جلوی افزایش قیمت بنزین گرفته شود؟ یا... زیرا بر همگان واضح و مبرهن است که افزایش قیمت سوخت (هزینه حملونقل) بهعنوان یکی از اجزای قیمت تمامشده هر کالایی، چگونه میتواند به افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) منجر شود؟ ولی به همان سیاق گذشته، قرار است که در این هفته قیمت لبنیات ۷۰ درصد گران شود. بازهم ممکن است شما بهعنوان رئیسجمهور در جریان این موضوع قرار نگرفته باشید؟ ولی اگر تصور کنیم که در جریان قرار دارید، آنوقت میتوانیم روی چه اقدامات شما حساب ویژهای باز کنیم؟ به نظر میرسد که در این خصوص هم قطعا عامل پیدایش چنین مشکلی «نظام توزیع» کشور است نه «نظام تولید»، زیرا بعید است که گاوها خردمندانه اعتصاب کرده باشند یا از شدت عصبانیت پس از مشاهده روند قیمتها و نرخ تورم سالهای اخیر، شیرشان خشک شده باشد؟ مطمئنا باز موضوع واسطهها و دلالها در میان است خانوارها «نانی» که امسال درست در آستانه انتخابات ۵۰ درصد گران شد، در شیر گرمی که قرار است هفته آینده ۷۰ درصد بر قیمت آن بیفزایند، تلیت میکردند و بهعنوان شام به فرزندانشان میخوراندند. اما ظاهرا به این میزان هم رضایت نمیدهند و قرار است با این افزایش قیمتها، شیر را نیز از سفره آنها حذف کنند.
به نظرتان تشکر چنین مردمی با شکم گرسنه که عائله شما محسوب میشوند، حتی با فرض ادا کردن هم چه ارزشی میتواند داشته باشد؟
از جانب آن دسته از کارمندانی که بهدلیل بیعرضگی مدیرانشان در طول سالهای دولت شما بیکار بودند و حتی یک قلم نزدند یا قدمی برنداشتند ولی حقوق آنها حتی یک روز هم به قول شما به تأخیر نیفتاد، از جنابتان تشکر و قدردانی میکنم!
در همین حال روزنامه اعتماد نیز در یادداشتی با عنوان «خشمگین باشیم یا خسته نباشید بگوییم»، مینویسد: چرا دولت آقای روحانی با چنین احساسی از قدرناشناسی در حال رفتن است و چرا کسی از این رفتن دلتنگ نشده است؟ بهترین عنوان این است که بگوییم دستگاه عظیم دولت دوازدهم تقریبا رها شد و وزرا و مدیران ارشد افزون براینکه ضعیف انتخاب شدند تا صرفا سازمان مربوطه را بچرخانند، گویا آزاد گذاشته شدند تا به میزان اراده و سلیقه و انگیزه خود کار کنند و ظاهرا از مرکز فشاری برای اجرای مجدانه و متناسب با مشکلات بر ایشان وارد نمیشد، در این دوره هرچه جلوتر رفتیم انسجام در کار قوه مجریه کمرنگتر شد و اطلاق یک مجموعه واحد که در زمینههای مختلف برنامه و هدفهای مشخص داشته باشد معنی خود را از دست داد. بسیار شنیده شد که وزرا به سختی و در فاصلههای زمانی طولانی قادر به ملاقات با رئیسجمهور میشدند و اتخاذ تصمیمهای ضروری و فوری و بزرگ که کل اراده دولت را طلب میکرد با تاخیرهای پرآسیب روبرو میشد. چیزی که حسرت یک خسته نباشید خشک و خالی را تاکنون بر دل دولت گذاشته است رفتارها و گفتارهای عجیب شخص رئیسجمهور است.
از این کلیات حسرتبار که بگذریم گویا رئیس دولت با دل و روح و روان مردم هیچ کاری نداشت! ماجرای گرانی بنزین نمونه بسیار روشنی از نوع رفتار رئیس دولت با مردم بود، او قبل از گرانی بنزین باید با پوزش و شرمندگی جلوی ملت حاضر میشد و توضیح میداد و خواستار صبر بزرگوارانه مردم میشد، وی نه تنها این کار را نکرد که بعدها در سخنانی بهتآور که بعضا با خندههای ملیح همراه میشد عذر آورد که وی صبح جمعه از ماجرا مطلع شده است! فقط همین جمله که در تاریخ خواهد ماند و صداها خواهد کرد کافی بود که دولتش سقوط کند اگر مورد حمایت قرار نمیگرفت و مردم متوجه وخامت اوضاع نبودند.