
سرویس تجربیات: ابتدا هدفش این بود که مشکل شخصی خودش را حل کند. به عنوان یک خانم با حجاب، به دلیل داشتن فرزند دوقلو و فعالیت در اجتماع، مشکل داشت و حتی در برههای تصمیم گرفت که چادر را کنار بگذارد. از طریق یکی از اساتیدش با چادر اصیل ایرانی آشنا شد و به فکر طراحی نوعی چادر افتاد. کارش را از سال 1381 شروع کرد و نتیجهاش نه فقط حل مشکل خودش، بلکه طراحی نوعی چادر تازه برای مخاطبان بود. با زهرا نیلچیزاده درباره چادر «حسنا» و تلاشش برای طراحی آن سخن گفتهایم.
***
اولین بار چطور شد که به فکر طراحی این نوع چادر افتادید؟
چادرهای نیمدایره ساده که اکثر خانمها از آن استفاده میکردند، برای من دست و پاگیر بود و آن احساس راحتی که باید از چادر میداشتم را نداشتم. در یکی از جلسات دعای ندبه که رفته بودم، استادم از چادری تعریف کرد و نام برد که در قدیم زنهای ما استفاده میکردند و بسیار راحت و کامل هم بوده است. البته منظور چادر قجری نیست چرا که ما اصلاً حجاب این چادر را قبول نداریم و چادر اصیل ایرانی برمیگردد به دوران صفویه.
به هر صورت زمانی که با ویژگیهای خوب این چادر آشنا شدم و نمونهای از آن را برای خودم دوختم، با توجه به اینکه دوخت و طرح این چادر به گونهای بود که هر کس نمیتوانست دوخت آن را انجام دهد و با تقاضای دیگران هم مواجه شدم، تصمیم گرفتم قدم دراین راه بگذارم. خوب از این طریق من خودم توانستم حجابم را حفظ کنم و فعالیتهای گذشته را هم داشته باشم. به همین خاطر خوشحال میشدم که دیگران را هم از این نعمت بهرهمند کنم.
آیا در این مسیر با مشکلات اقتصادی نیز مواجه شدید؟ این مشکلات شما را به فکر پایاندادن به این کار نینداخت؟
مسلماً هر کاری مشکلات خاص خودش را دارد. فکر میکنم انجام کار فرهنگی قدری سختتر باشد چون یک وظیفه شرعی نیز بر دوش انسان است. من آن زمان با داشتن 5 فرزند در منزل خودمان شروع به کار کردم. البته پیش از آن کارهای هنری و خیاطی انجام میدادم که با ورود چادر حسنا، تمام آن کارها را کنار گذاشتم و تنها به دوخت این نوع چادر پرداختم چون احساس میکردم که مسئولیت شرعی به گردن من است. حالا که خدا این توان را به من داده، باید قدمی در راه حفظ حجاب بردارم.
طبعاً میطلبید که همسرم نیز من را در این مسیر همراهی کند، چه در خصوص کار منزل و نگهداری فرزندانم و چه در خصوص برخی کارهای مربوط به گسترش دوخت این چادر. البته چون ایشان هم مرد باایمانی هستند و وظیفه شرعی خودشان میدانستند که در این راه قدمی بردارند، با اینکه شغل و مسیر کاریشان در این راه نبود و بسیار هم متفاوت بود، کنار من فعالیت کردند و کمک بزرگی برای من بودند.
اما از نظر اقتصادی ما دچار مشکل بودیم. من در فضایی که زندگی میکردم، خیاطی هم میکردم. بعدها برای اینکه فضای خانه دچار مشکل نشود به دلیل رفتوآمد مشتری و انجام یکسری امور مربوط به خیاطی، یک مغازه کوچک اجاره کردیم و کار را ادامه دادیم اما باز هم در خصوص پرداخت کرایه آن مغازه هم با مشکل مواجه شدیم و مغازه را جمع کردیم و دوباره وارد محیط خانه شدیم و تصمیم گرفتیم که فضای خانه را بزرگتر کنیم. به هر صورت با وجود تمام مشکلات کار را تعطیل نکردیم چون کار، کار فرهنگی - معنوی بود. گاهی اوقات برخی کارها فرهنگی است اما معنوی نیست اما این کار با معنویتش به ما قوت قلب میداد.
کمکم کار را گسترش دادیم البته نه به این معنا که فروشگاه و کارگاه وسیعی راهاندازی کردیم. به دلیل اعتقادات خاصی که داشتیم، بدون هیچ تبلیغی افراد زیادی به ما برای آموزش و دوخت چادر مراجعه میکردند. از ما برای شرکت در همایشها و سمینارها دعوت میشد و ما تنها برای توضیح در خصوص ویژگیهای خاص این چادر در آن همایشها حضور مییافتیم بدون آنکه محصولی را برای فروش عرضه کنیم چون هدف ما تنها اقتصادی نبود و همین اعتقاد، خیلی به ما کمک کرد.
پس مشکلات اقتصادی را چگونه رفع و رجوع میکردید؟
من همیشه به هنرجوهایم میگویم که اینجا کارگاه خانم فاطمهزهرا(س) است. چون اینجا همه با سلام و صلوات و وضو پشت چرخ مینشینند و واقعاً محیط کار ما یک محیط معنوی است. همان طور که گفتم خوب یکسری اتفاقات به آدم دلگرمیهایی میداد که ما احساس میکردیم خداوند هم خودش به ما دارد در این مسیر کمک میکند.
وجود مشکلات اقتصادی انکارناپذیر است، من چند سال اول که کار میکردم، چرخهای خیاطیام را از سمساریها تهیه میکردم. یعنی قدیمیترین چرخها را میخریدم با قیمت پایین و سعی میکردم که با آنها کار کنم. زمانی که همسرم میگفت چرخهای بهتری تهیه کن میگفتم نه! هنر من این است که از این چرخها استفاده کنم و سالها نیز با این نوع چرخها کار کردم. در واقع میخواستم با این کار به هنرجوهایم بگویم که با کمترین امکانات هم میتوان کار خوب انجام داد. اگر اعتقاد و هدفمان را درست تعریف کرده باشیم اینها ارزشهایی بود که آن سختی اقتصادی را برای من کمرنگ میکرد. البته گاهی آنقدر مشکلات زیاد میشد که ما کار را کمتر میکردیم اما هیچگاه به فکر تعطیلی و پایان دادن به کار نیفتادیم.
در خصوص ویژگیهای این چادر هم توضیح بفرمایید؟
یک دورهای رهبر انقلاب از لباس ملی نام بردند، خوب شبههای ایجاد شد که ما باید به دنبال لباس ملی باشیم. در صورتی که برخی از مسئولین فرهنگی یادشان رفته بود که پوشش اصلی زن مسلمان، لباس نیست، بلکه حجاب است. من معتقدم که نباید اشتباه کرد، چون زنان ایرانی محجبه هستند پس ما باید حجابمان را ملی کنیم. با یکی از زنان نماینده مجلس شورای اسلامی که صحبت میکردم، میگفت زمانی که من برای انجام یکسری مأموریتها و وظایف به خارج از کشور میروم، هر کدام از زنان کشورهای دیگر، لباس ملی خود را میپوشند و من برای اینکه نشان دهم که ایرانی هستم و لباس ملی دارم، باید چادر را بردارم. اگر منظور از لباس ملی، این باشد چون لباس ملی من زیر چادرم است در حالی که ما باید حجابمان ملی باشد تا در هر زمان و هر کس که ما را میبینند بگویند این زن ایرانی است.
خوب این حجاب را ما از قدیم تا قبل از برداشتن چادر از سر زنان در زمان رضاشاه داشتهایم. به هر صورت حجاب ملی ما همان چادر اصیل ایرانی است که حکیمانه هم طراحی شده بود. یعنی در عین حال که یک زن، اقتدار و توانمندی خودش را دارد، چادری به کمر میبندد و در حالی که دو دستش آزاد است، کمر همت را میبندد. این چادر برای هر گروه سنی و برای هر نوع فعالیتی قابل استفاده است؛ چه یک زن خانهدار و چه خانم کوهنوردی که حرفهاش این است.
در مورد ویژگیهای این چادر باید بگویم که با چادر قجری بسیار تفاوت میکند. چادر قجری دستکهای کوتاه دارد و بدون مقنعه استفاده میشود و در واقع اصلاً حجاب ندارد. برخی خانمها بیشتر به این خاطر که مثل یک دامن ماکسی مشکی به کمر بسته میشود، از آن استفاده میکنند و به آن چادر دامنی میگویند. این دو دستک به قدری کوتاه است که اگر شما از دور نگاه کنید مثل این میماند که خانمی یک دامن ماکسی پوشیده و یک شنل روی سرش انداخته و اصلاً حالت حجاب را ندارد.
اما چادر اصیل ایرانی دستکهای بلند دارد و اصلاً شرط کار ما این است که حتماً باید با مقنعه مخصوص خودش استفاده شود، چون آن دو مقنعه هستند که این چادر را به یک حجاب قرآنی تبدیل کرده است. یعنی شما انگار دو چادر دارید اما سنگینی آن نصف یک چادر معمولی است و سنگینی روی سرتان احساس نمیکنید، چون وقتی چادر به کمرتان بسته میشود، سنگینی چادر از روی سر برداشته میشود و مقنعهای هم که طراحی شده، برآمدگی سینه و همچنین دستها را میپوشاند و دیگر نیازی به ساقدست و مانتو وجود ندارد و همه این نیازها را برای یک زن تأمین میکند.
چرا نام «حسنا» را برای آن انتخاب کردید؟
این چادر، شب تاسوعا طراحی شد. من معمولاً هیچکدام از طرحهایم را واقعاً راجع بهشان فکر نمیکنم. به لطف خدا به ذهن من جاری میشود و اجرا میکنم. هنرجوها دیدهاند که مثلاً سر کلاس لحظهای چیزی به ذهنم میرسد و به آنها میگویم اگر تا کنون اینگونه دوختهایم، از این به بعد اینطور بدوزیم، طراحی کنیم یا برش بزنیم. شب تاسوعا طرح چادر حسنا به ذهنم رسید، طراحی شد، دوخته شد و همان شب سرم کردم و به مراسم عزاداری آقا امام حسین(ع) رفتم. با اینکه چادر اصیل ایرانی مربوط به دوران صفویه است اما تا این دوران، کاری روی آن صورت نگرفته و تنها حجاب ملی زنان ایرانی بوده که من با تغییرات و کارهای تکمیلی که روی آن انجام دادم به این شکل درآمده است.
به هر صورت چون شب تاسوعا طراحی شد، خواستم نام امام حسین(ع) باشد و خیلی دلم میخواست نام امام حسن(ع) هم به خاطر اینکه نام ایشان با چادر خاکی خانم حضرت زهرا(س) عجین است، روی این چادر باشد، پس نام حسنا را انتخاب کردم. من معتقدم روز عاشورا با تمام اتفاقاتی که افتاد، یقیناً امام حسین(ع) برای حفظ حجاب و حریم اهل حرمشان دعای خاصی کردهاند که بعد از ایشان، حریم حجاب زنان حرم دریده نشود.
امروز ما میبینیم متأسفانه زنی که باردار یا دانشجو میشود به راحتی چادر را کنار میگذارد اما فکر کنید آنها در جنگ و اسارت، چطور حجابشان را حفظ کردهاند. در واقع چادر، تنها یک پارچه مشکی نیست بلکه خیمه فاطمه زهرا(س) است. وقتی شما وارد حجابتان میشوید، وارد آن خیمه شدهاید.
چند نفر را تا کنون مشغول به کار کردهاید و فکر میکنید تفاوت کارگاه شما با دیگر کارگاههای دوخت چادر در چیست؟
تا کنون حدود 180 نفر هنرجو داشتهام. البته علت این امر این است که من در آموزشم بسیار سختگیری میکنم. اینطور بگویم که مثلاً اگر 30 نفر برای آموزش ثبتنام کنند، شاید ما فقط 5 نفر را آموزش دهیم. چون هدف ما تنها دریافت شهریه و کار نیست.
تور، نوار و تزیین مطلقاً روی کار حجاب انجام نمیدهیم و معتقدیم که حجاب به خودی خود زیبا هست و هر کاری که روی حجاب انجام شود نمره حجاب را پایین میآورد. برای کسی که اهل آرایش است، چادر نمیدوزیم، مگر اینکه متعهد شود زمانی که از این کار استفاده میکند کاملاً بدون آرایش باشد. چون معتقدیم که آرایش، با حجاب هیچ سنخیتی ندارد. زمانی که ما با آرایشمان حجابمان را به تمسخر بگیریم، دیگر چه انتظاری هست که دیگران به ما به عنوان یک زن محجبه احترام بگذارند.
دیگر اینکه با هیچ تولیدی، فروشگاه و مغازهای همکاری نمیکنیم. شخصاً باید مشتریهایمان را ببینیم چون با توجه به صحبتهایی که میکنیم، برای آنها چادر تهیه میکنیم. اینطور نیست که اگر خانمی به ما مراجعه کند و بگوید مثلاً یک مقنعه پفی میخواهم، ما فوراً اسمش را یادداشت کنیم، هزینهای هم از او بگیریم و پشت چرخمان بنشینیم تا کاری کرده باشیم و پولی به دست بیاوریم. ما خودمان را موظف میدانیم تا چند مقنعه دیگر هم به آن خانم نشان دهیم و برای او توضیحات لازم را بدهیم تا یک انتخاب صحیح داشته باشد. تفاوت کارگاه ما این است.
موضوع دیگر باوضو بودن بچهها هنگام کار است. اینکه ما تمام مراحل کار را با صلوات انجام میدهیم، اثرگذار بوده است. ما معتقدیم ،چادر لباس نیست که خانمی آن را بپوشد دو ساعت به مهمانی یا مراسمی برود و بعد هم اگر دوست نداشت، مدل دیگری از آن را تهیه کند. حجاب، پوششی است که با اعتقادات ما سروکار دارد.
راهکار یا توصیه شما برای افراد و مؤسسههایی که دغدغه فرهنگی دارند، اما با مشکلات اقتصادی نیز مواجهاند، چیست؟
اولین چیزی که باتجربه به آن رسیدهام این است که باید به کاری که میخواهند انجام دهند، اعتقاد داشته باشند. آن اعتقاد موجب میشود پای کارشان بایستند و سختیها را تحمل کنند. حتی اگر هدفشان اقتصادی و مادی باشد، اگر اعتقاد داشته باشند به آن دست مییابند. دیگر اینکه احساس کنند کاری که آنها میتوانند انجام دهند شاید فرد دیگری نمیتواند انجام دهد. اینکه هر کسی در کارش بداند که میتواند فردمنحصربهفرد باشد، خیلی میتواند کمککننده باشد و این چیزی است که من به هنرجوهایم مدام میگویم. اینکه تلاش کنید کارتان آنقدر خاص، تمیز و با اثر باشد که مختص خودتان باشد. مهم برای ما اثر کار است.
با توجه به شرایط فرهنگی حاضر طی این سالها اهداف تازهای را برای خود متصور شدهاید و برای دستیابی به آنها چه اقداماتی انجام دادهاید؟
بهتر است اینطور پاسخ این سؤال را بدهم، در یکی از جلسات شورای شهر دوره قبل که من هم حضور داشتم، خانمی میگفت که به نظر من بهتر است برای ترویج چادر، روی آنها پولک و منجوق بدوزیم و خانمی که مسئول جلسه بود هم گفت به نظر من باید مثل دشمن رفتار کنیم؛ دشمن، چراغها را خاموش میکند و یک سری تغییراتی ایجاد میکند، بعد چراغ ها را روشن میکند و همه میگویند وای ما چه زمانی اینگونه آب و رنگ شدیم.
وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم من با نظر شماها مخالفم. ما میگوییم ما دوستیم، دشمن نیستیم. دوست باید چراغها را روشن کند و راه و چاه را نشان دهد. ما نباید اصرار کنیم همه دختران و زنان ما چادری شوند، بلکه باید تلاش کنیم و با فرهنگسازی کمک کنیم که خانمهای محجبه ما با نگاه ارزشی و نه تنها نگاه پوششی، حجاب خود را حفظ کنند.
در سالهای اخیر متأسفانه صرفاً ارائه مدل از طرف طراحان، بدون فرهنگسازی و در نظر گرفتن اینکه پوشش حجاب باید شرایط حجاب قرآنی را داشته باشد، به سمت ارائه انواع مدل چادر در حد پوشش یک لباس در جامعه کشیده شده است. عدهای گمان میکنند که باید همه افراد را چادری کرد، در صورتی که اعتقاد من این نبوده و نیست. من با ارائه مدلهای مختلف چادر البته به صورت قرآنی آن، با حفظ شرایط یک پوشش مناسب تلاش میکنم پذیرش حجاب و حفظ آن را افراد به خودی خود بپذیرند، نه با اصرار و یا ارائه الگوهایی که آنقدر تزیینشده و چسبان هستند که اصل حجاب را هم زیر سؤال میبرند.
خانمها چگونه میتوانند اقدام به تهیه این نوع حجاب نمایند؟
ما هم پذیرش حضوری داریم و هم برای شهرستانها و خارج از کشور به صورت غیرحضوری این چادر را تهیه میکنیم. تاکنون از کانادا، آمریکا، آلمان و برخی کشورهای دیگر سفارش دوخت داشتهایم. ما در چند سال اخیر بیشتر هدفمان را روی آموزش این چادر گذاشتهایم و درصد آموزش را بالا میبریم تا بتوانیم فرهنگ حجاب قرآنی را افزایش دهیم.
دوستان علاقمند میتوانند برای آموزش در سراسر کشور با شماره تلفن 09123100083 تماس بگیرند. ما تقریباً سه سال پیش که از طرف امور بانوان استانداری قزوین برای آموزش این چادر به استان قزوین رفته بودیم این آموزشها با استقبال خوبی مواجه شد؛ چراکه برش حجابها را به صورت کاربردی آموزش میدهیم. ناگفته نماند که طی 13 جلسه آموزش، 13 مدل چادر و 13 مدل مقنعه را آموزش میدهیم و یک جلسه هم به آسیبشناسی و ارزشیابی حجاب میپردازیم.