سرویس معرفی: سوژه و نحوه پرداختن به آن مسألهای است که امروز در ادبیات جایگاه مهمی دارد و نویسنده و به طور کلی هر هنرمندی که بتواند در یافتن سوژه خلاقیت به خرج دهد موفقیتهای چشمگیری به دست میآورد و این مهم بر کسی پوشیده نیست. جواد افهمی یکی از نویسندگانی است که در انتخاب سوژه خلاقیت چشمگیری دارد و با ظرافت خاصی نیز موضوع خود را پرداخت میکند و در اصطلاح آن را میپزد. رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» اثری است که در این زمینه درباره آن میتوان همین نظر را داد و گفت افهمی برای خلق آن سراغ سوژهای رفته که بسیار دستنخورده بوده و با دقت تمام آن را به یک اثر خواندنی تبدیل کرده است و اگر بگوییم خواننده در این اثر بهخاطر نحوه پرداخت افهمی با یک رمان مدرن روبهرو است حرفی به گزاف نگفتهایم.
این رمان اثری است که افهمی آن را پس از تجربه زیستی در محیط گرمسیری بلوچستان خلق کرده و از همین رو خواننده با آن احساس بیگانگی نداشته و به نویسنده اعتماد میکند تا هر جا که میخواهد او را دنبال خود بکشد. «خورشید بر شانه راستشان میتابید» اثری است که به سالهای پیش از انقلاب باز میگردد و پرده از فساد مالی و اخلاقی خاندان پهلوی برداشته و به خواننده نشان میهد با سرمایه و اعتبار ایرانی چه خیانتهایی نهتنها به کشور بلکه به بشریت میکردهاند.
«خورشید بر شانه راستشان میتابید» در ارتباط با سوداگری مرگ یعنی مواد مخدر از طریق ایران است؛ خط مواصلاتی که میان کشورهای تولیدکننده یعنی افغانستان و پاکستان و کشورهای مقصد و مصرفکننده یعنی جوامع اروپایی بوده و در این میان اشرف پهلوی بهعنوان دلال سود خود را میبرده و با آن در کشورهای اروپایی به خوشگذرانی میپرداخته است. در جایی از داستان به خواننده نشان داده میشود که اشرف پهلوی با استفاده از واسطه، محصول یکسال تولید مواد مخدر افغانستان را پیشخرید میکرده و هرکس که میخواسته وارد شود یا باید زیردست او فعالیت میکرده یا از مقابل کنار زده و حذف میشده است. در قسمتی از داستان آمده: «شاهدخت گوشش بدهکار حرفهایم نیست. میگوید: بهشون بگو جلسه گذاشتن فایده نداره. اونا دارن با یه شاهدخت معامله میکنن؛ با یه شاهزاده ایرانی. اینو بهشون بفهمون! بهشون حالی کن قبل از اینکه خودم حالیشون کنم. بهترین تریاک و هروئین افغانستان رو دارم براشون ترانزیت میکنم. کامیونهای برادر منِ که جنسهاشونو تا هرجای اروپا که بخوان میرسونه. اینا رو بهشون بگو! بگو این تریاکهای سلطنتی من که اونا رو سر حال مییاره و بهشون انرژی میده...».
افهمی در این کتاب 2 راوی را برای روایت قصهاش برگزیده و خواننده با راوی اولشخص و سومشخصی روبهرو است که در بخشهای مختلف، ماجرا را روایت میکنند. راوی اول شخص که شخصیت اصلی داستان است؛ «سرهنگ آریانمنش» است که محافظ شخصی اشرف پهلوی است و ماجراهای داستان از زاویه دید او به خواننده نشان داده شده است. راوی سوم شخص نیز در بخشهای مختلف، افراد و شخصیتهای مختلف داخل داستان هستند که هرکدام با توجه به موقعیت، داستان را پیش میبرند. افهمی در این رمان نشان میدهد که حتی افرادی مانند «سبحان گمشادزهی» که از یکی از طوایف با نفوذ در بلوچستان است و برای مجلس کاندیدا شده، برای جلب اعتماد مردم شعارهای مورد پسند مردم با مضامین مبارزه با قاچاق، رفع بیکاری و ... سر میدهد اما در پایان داستان متوجه میشویم که وی یکی از اصلیترین مهرهها و در حقیقت ذینفعان تجارت مرگ خاندان پهلوی است. افهمی در این اثر با استفاده از لهجهها و گویشهای بلوچی و افغانی خواننده را در حال و هوای واقعی منطقه قرار میدهد و به نحوی دقیق و ظریف از لهجه و گویش محلی استفاده کرده که به هیچ وجه در ذوق مخاطب زده نمیشود و حتی یکپارچگی متن را نیز از بین نبرده است. متن کتاب ساده و روان است و افهمی از پیچاندن مخاطب در متن خودداری کرده و روایتی مشخص را به وی ارائه کرده است. همچنین بیان جزئیات در این رمان به نحوی است که خواننده هر موقعیت را در ذهن مجسم میکند و این شیوه بیان جزئیترین نکات از ویژگیهای قلم افهمی است. رفت و برگشت در موقعیتها به نوعی در زمان خطی صورت میگیرد و تنها خواننده از یک مکان به مکان دیگری رفت و آمد میکند و چندان با شکست زمان روبهرو نیست، بلکه مانند یک اثر سینمایی تنها رفت و برگشتها با کات خوردن صورت میگیرد و زمان در تمام موقعیتها نسبتا یکسان جلو میرود. «خورشید بر شانه راستشان میتابید» از جمله آثاری است که ظرفیت تبدیل شدن به یک اثر سینمایی یا تلویزیونی را دارد و همانطور که اشاره شد نویسنده سراغ سوژهای رفته که کمتر یا بهتر است گفته شود اصلاً به آن پرداخته نشده و همین مساله میتواند بر جذابیت یک اثر بصری بیفزاید. افهمی در «خورشید بر شانه راستشان میتابید» ادبیات انقلاب خلق کرده بدون اینکه اشارهای مستقیم به انقلاب و حوادث آن دوره کرده باشد. برای مثال وقتی سیل در منطقه بلوچستان جاری میشود نشان میدهد مردم هستند که برای خودشان دل میسوزانند و مسؤولان کمتر به آنها توجه دارند و غیرمستقیم نشان میدهد که حکومت پهلوی کمترین توجهی به ملت ندارد و رنج مردم را به تصویر کشیده است.
در مجموع رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» اثری منسجم و اثرگذار است که افهمی برای خلق آن وقت صرف کرده و خواننده را در لذتی سرشار شریک میکند. مطالعه این رمان به تمام علاقهمندان به آثار پلیسی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و ... توصیه میشود زیرا افهمی با تنیدن تمام موضوعاتی که ذکر شد در هم رمانی موفق را خلق کرده و باید وی را تحسین کرد.
رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» اثری است که در سومین دوره جایزه داستان انقلاب اسلامی جزو آثار برگزیده بوده است. این اثر را انتشارات هیلا منتشر کرده است.
منبع: وطن امروز