به گزارش حلقه وصل، محمدرضا کارگر مدیرکل موزهها و اموال منقول تاریخی درباره مزیتهای انتقال اشیای فرهنگی از موسسه ایرانشناسی انگلیس به موزه ملی، گفت: در دهههای چهل و پنجاه که باستان شناسان انگلیسی در ایران حفاری میکردند یافتههایی که از کاوشهای باستان شناسی به دست آورده بودند را به موسسه ایرانشناسی بریتانیا میبردند تا این اشیا را مورد مطالعه قرار دهند و بررسی کنند. بعدها که در کشورمان انقلاب اسلامی رخ داد به آن باستان شناسان برای ادامه کاوشهای باستان شناسی مجوز ندادند و درگرفتن جنگ تحمیلی هم به مانع دیگری تبدیل شد؛ بنابراین آن مجموعه آثاری که به انگلستان انتقال داده شده بود در همانجا باقی ماند.
وی ادامه داد: این آثار فرهنگی از مکانهای مهم تاریخی به دست آمده بودند که مطالعه آنها بسیاری از پرسشها درباره چرایی و چگونگی تمدنهای این مناطقی که مورد کاوش قرار گرفته بودند را پاسخ خواهد داد. در حال حاضر با تمهیداتی که صورت گرفته دادههای باستان شناسی از موسسه ایرانشناسی بریتانیا به موزه ملی منتقل شده اند. انگار که این آثار از زندان بیرون آمده اند و الان قابل رویت، مشاهده و مطالعه هستند. این آثار دارای ارزشهای خاص در حوزه مطالعاتی خود هستند. هر کدام از این آثار بخشی از نقاط تاریک تاریخ ایران زمین را روشن میکند. حال با وجود این آثار در آن محدودههای تاریخی که این آثار از آنجا به دست آمده اند احتمالا کاوشهایی صورت بگیرد و این کاوشها و مشاهدات جدید برای حوزه باستان شناسی کشور دادههای بسیار با ارزشی را در بر خواهند داشت. البته تعدادی از این آثار هم قابل نمایش در موزهها هستند.
مدیرکل موزهها و اموال منقول تاریخی درباره مزیت نمایش آثار ایران در موزههای جهانی اظهار داشت: هیچ جامعهای علاقهمند نیست که آثار تاریخی اش در جایی خارج از آن کشور به صورت دائم به نمایش در بیاید و مالکیت آن آثار متعلق به یک موزه خارجی یا کشور بیگانه باشد. برای این منظور بیشتر ترجیح داده میشود که آثار یک تمدن در قالب یک قرارداد و تفاهم نامه در یک نمایشگاه چند ماهه در موزهای خارجی به نمایش در بیاید که مثلا ما نمایشگاه هفت هزار سال تمدن ایران، شکوه ایران و نمایشگاههایی از این دست را در خارج از کشور داشته ایم.
وی افزود: اما وقتی آثاری از کشورهایی مثل مصر، ایران، یونان، ایتالیا و بعضی از کشورهای امریکای لاتین یا کشورهای شرق آسیا در خارج از خود این جوامع نگهداری میشوند دغدغههایی برای بازگرداندن آن آثار شکل میگیرد. در زمانی که قانون برخاسته از یک آگاهی نسبت به آثار تاریخی نبود و اجازه نمیداد این آثار از کشورهای خودشان به کشور دیگری بروند الان دیگر بازگرداندن این آثار کار آسانی نیست. ممکن است در آینده کنوانسیونهایی در یونسکو به تصویب برسد که کشورهای صاحب تمدن بر آن اساس تلاش کنند تا این کنوانسیونها اعضای خودشان را مجبور کنند که این آثار را به خاستگاههای خودشان بر گردانند.
کارگر اظهار داشت: درمورد اموالی که به خارج از ایران رفته ما معتقد هستیم مالکیت مادی اش مربوط به آنهاست، اما مالکیت معنوی اش متعلق به صاحبان آن آثار است. اگر این آثار به درستی به نمایش دربیایند و مورد پژوهش قرار بگیرند و پیرامونشان کتاب نوشته شود این به معرفی این حوزه تمدنی کمک میکند. اما در نهایت به علت باارزش بودن این آثار این علاقه وجود دارد که آثار تمدنی هر کشوری در حوزه تمدنی خودش نگهداری شود. از نظر علمی هم این معنادار است یعنی حتی امروز گفته میشود آثار متعلق به تخت جمشید به تهران هم نباید آورده شود و باید در همان مکان که از ابتدا قرار داشته نگهداری شود و آنجاست که انسان میتواند با مشاهده این آثار گذشته آن سرزمین را بهتر درک کند و آثار را با همدیگر مقایسه کند و به درکی دقیق برسد.
مدیرکل موزهها و اموال منقول تاریخی درباره وجود نگرانی درمورد جا به جایی آثار تاریخی و این دغدغه که موزههای داخلی به انباری برای آثار تاریخی بدل نشوند گفت: این مسلم است که جا به جایی آثار تاریخی اثراتی را به همراه دارد. اما تجارب و شیوههای بسته بندی شرایطی را به وجود میآورد که این زیان به حداقل برسد و یا به صفر برسد. امروزه بسته بندی و در کل ترانسفر آثار موزهای و هنری آنقدر توسعه یافته هست و آنقدر در این رابطه از تکنولوژی بهره گرفته میشود که این آسیبها را به حداقل میرساند و این آثار هم بیمه هستند و بیمه هم میتواند آن آسیبهای مادی احتمالی را جبران کند.
کارگر تصریح کرد: اما درمورد اینکه موزهها مکان اصلی برای یافتههای باستان شناسی هستند و اینکه ما این تعبیر را به کار ببریم که تجمع تعدادی از آثار در موزه به معنای این است که آنجا انبار خواهد بود هیچ وقت به این شکل نیست. اگر بخواهم مثال ملموسی برای درک این موضوع بزنم باید به کارکردهای پالایشگاه اشاره کنم. در یک پالایشگاه وقتی نفت وارد میشود آنجا تبدیل به انبار نفت نمیشود. چون نفت وقتی وارد میشود تجزیه میشود و به شکل محصولات مختلف و متنوع و مورد نیاز از پالایشگاه خارج میشود. مثلا مواد پلاستیکی، شیمیایی، نفت، بنزین، روغن و مواردی از این دست. این درست است که در آن پالایشگاه لوله نفت وارد میشود و مخازن بزرگی برای ذخیره آن وجود دارد، اما بعد از اینکه نفت وارد میشود فرایند پالایش مواد پتروشیمی شروع میشود و بسیار هم کاربردی خواهد بود.
وی ادامه داد: موزهها هم به همین نحو عمل میکنند. وقتی آثار تاریخی به آنجا آورده میشود این آثار را به گونهای مرمت میکنند و برای معرفی در ویترینها قرار میدهند که موجب حظ بردن بازدیدکنندگان و افزایش آگاهی آنها از تاریخ و هنر و تمدن میشود. این آثار همچنین موادی برای مطالعه پژوهشگران مختلف در موزههای تاریخ باستانشناسی و هنر هستند. این آثار صدها گروه علمی، پژوهشی و دانشگاهی را تغذیه میکند و مثلا گروهی از نظر هنری، گروهی از نظر تکنیک و تکنولوژی ساخت و گروهی هم از نظر قدمت و تاریخ این آثار را بررسی میکنند. درواقع این آثار به طور دائم مورد تحقیق و تفحص و پژوهش هستند و هیچگاه این طور نیست که این آثار برای انبار شدن در موزهها قرار گرفته باشند. شیوه نگهداری این آثار هم شیوه انبارداری نیست. موزهها امین این اموال هستند و در نقش مخازن برای این اشیا عمل میکنند. مخازن موزهها امروزه به گونهای طراحی میشوند که قابل بازدید باشند و امنای اموال موزهها پژوهشگران هستند و به مراجعه کنندگانی که برای پژوهش به موزهها میآیند خدمات پژوهشی میدهند. یا اینکه این اشیا هرازگاهی در قالب برگزاری نمایشگاه در موزهای به نمایش در میآیند. درواقع صدها سناریو درمورد این اشیا میتواند متصور باشد.