
سرویس پرونده: دوباره ماه محرم آمد و تمام شهر سیاه پوش عزای سیدالشهدا شدند، براستی که داغ شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین حرارتی در قلوب مومنین ایجاد کرده که تا قیامت سرد نخواهد شد. به مناسبت فرارسیدن ایام دهه اول محرم پایگاه خبری تحلیلی حلقه وصل قصد دارد هر شب و به مناسبت نامگذاری آن شب به نام یکی از کربلایی ها و یاران صدیق سیدالشهدا بسته ادبی منتشر کند. دومین بسته ادبی را در ادامه خواهید خواند.
به گواه اسناد تاریخی و مقاتل، از همان روز اول که قافله عاشورا از مدینه سوی کربلا به راه افتاد، یزید و عمال او به انحاء مختلف سعی در منصرف کردن حسین از ادامه مسیر خود بودند. التماس، خواهش، توصیه، نصیحت، تطمیع، تهدید، تحریم، محاصره! هیچکدام از این ها کارگر نشد تا حسین را از ادامه مسیر کاروان عاشورایی خود باز دارد، چرا که هدف حسین چیزی جز کندن ریشه فتنه و ظلم و اصلاح امور و مبارزه با فساد ظالمان نبود. به گواه تاریخ معاصر، از همان روز اول که کاروان انقلاب به مقصد زمینه سازی ظهور به راه افتاد، دشمن به طرق مختلف متوسل شد تا ما را از حرکت باز دارد یا مسیر حرکت ما را منحرف کند. مذاکره، نصیحت، توصیه، تطمیع، تهدید، محاصره، تحریم. اما هیچکدام از این فشارها تا امروز نتوانسته ما را از هدفی که داشتیم و داریم بازدارد و یقینا تا هدفمان چیزی جز هدف اباعبدالله نیست، زین پس نیز ما را از نیل به هدف مان باز نخواهد داشت.
امروز اگر می گویند در دنیا منزوی شدیم و دوست و یاوری نداریم مگر به تعداد اندکی، این واقعیت گرچه حکایتی بس غم انگیز است، اما در عین حال می تواند افتخار آمیز هم باشد. افتخار به اینکه کاروان انقلاب روز به روز به کاروان حسین شبیه تر می شود. از یک سو تنهایی و بی یاری، از سویی تحریم و محاصره، از سوی دیگر حمله ناجوانمردانه... اما حاصل مقاومت عاشورایی چه شد؟ جز عالمگیر شدن نوری که هرگز خاموش نخواهد شد؟ جز فراگیر شدن تدریجی آرمان عاشورا در سراسر عالم؟
وقتی یزیدیان زمانه محاصره و تحریمت می کنند، بدان قدم هایت حبیبانه است، بدان به زیبایی هرچه تمام تر در مسیر عاشورا گام برمی داری. بدان جنس مقاومتت کربلایی است. اما نگذاریم با فشارهای مختلف گام هایمان را لرزان کنند، نگذاریم با تهدید ها و تحریم ها مسیر حرکت کاروانمان را منحرف کنند. آرمانی که در دل خود عاشورا دارد، از تحریم و محاصره نمی هراسد!
هر چه تحریم ها بیشتر شود، مهر عاشورایی بودن قافله انقلاب ما معتبرتر می شود. تا قیام قیامت اگر یزیدیان کدخدا باشند، حسینی که باشی، محاصره خواهی شد. امروز اگر در محاصره ایم، بخاطر داشتن بمب و موشک نیست، این ها همه بهانه های استکباری است. حسین ابن علی که انرژی هسته ای را حق مسلم خود نمیدانست، پس چرا آنگونه محاصره شد؟ امروز موشک بالستیک موضوع و بهانه مناقشه است. حسین که موشک بالستیک نداشت! محاصره و تحریم حسین در کربلا، بخاطر شمشیر بران عباس نبود، جنگاوری بهانه بود؛ خطرناک تر از شمشیر عباس، آرمان ابالفضلی او بود. راه عاشورایی عباس و اکبرها در حمایت از آرمان ولی زمانشان بود که مهر محاصره را پای نامشان زده بود.
اصلا حسین که نیروگاه هسته ای و آب سنگین اراک و تأسیسات نطنز و فردو نداشت، به کدامین گناه و چرا محاصره شد؟ چرا از حق مسلم آب محرومش کردند؟ و چرا اهلبیتش را به اسارت بردند؟ هیچ! جز اینکه حسین حاضر نشد رژیم فاسد و خونخوار و نامشروع یزید را به رسمیت بشناسد! باید حواسمان باشد که دشمن دون با بهانه های واهی فریبمان ندهد، وانگهی امروز با بهانه هسته ای تحریم و محاصره کردند، فردا با بهانه ای دیگر این جنایت را رقم می زنند!
دیروز قیام ضد استکباری حسین بن علی، محاصره و تحریم آب را در کربلا رقم زد. امروز نگذاریم با فشار و تهدیدها و تحریم ها راه کاروان ظلم ستیز انقلابی ما را سوی بیراهه بکشانند. علاج محاصره، مبارزه است نه مذاکره! اتمام حجت های چندباره حسین در روز عاشورا و در عرصه میدان کربلا ثابت کرد گفتگو با مستکبرین بی فایده است و کاری جز وقت تلف کردن نیست. تا یزیدیان کدخدا هستند، داستان محاصره و تحریم ادامه دارد، حسینیان اما تا جان در بدن دارند تا آخرین قطره خون، دست از مبارزه برنخواهند داشت. (سید محمد رضی زاده)
همراه خیل حاجیان آرام آرام
می آید ای دل ،کاروان آرام آرام
وقت ورودیه بیا هم ناله با من
امشب ببار ای آسمان آرام آرام
این سرزمین انگار در خود داغ دارد
ای ساربان محمل بران آرام آرام
امشب تمام روضه ها را یادم آورد
چشمان شوم ساربان آرام آرام
سوز عطش را بی کسی را گریه کردم
در خیمه ها با کودکان آرام آرام
دیدم کسی مشکی به سقا می سپرد و
دنبال او اشکش روان آرام آرام
آهسته آهسته دلم می رفت مقتل
پهلوی جسمی نیمه جان آرام آرام
انگار دیدم توی مقتل مادری را
می آمد اما قد کمان آرام آرام
مهدی چراغ زاده
****
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعه ی شب را تمامی لشکر
در ازدحام فلک، برق فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر
سپیده سر زد و با لطف و مهربانی خود
کشید پرده ای از نور روی قرص قمر
به دوش کوه بر آمد ملیکه ی مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتا سر
به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکه ی زر
چه خلقتی است شگفتا! چه آیه ای، عظمی
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر
قسم به صبح که خورشید شام زینب بود
بزرگوار ، شکوه آفرین، بلند نظر
بهوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر
بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر
بلند شد همه بت ها لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟
کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش می رسد آیات سوره کوثر
شبیه بود به تسبیح، رشته ی سخنش
به جای لفظ بهم وصل کرده در و گهر
مگر که روح الامین سوره قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر
خطاب کرد انا بنت قامع الکفرة
ورثت حجب الکوثر و منطق الحیدر
منم همان که جگر گوشه رسول خداست
تویی نواده ی آن زن که می درید جگر
رسیده کار به جایی که هم کلام تو ام
منی که هم سخنم نیست از ملک کمتر
کنیز های تو در کاخ ها نشسته به تخت
عزیز های پیمبر اسیر کوه و کمر
اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم
صدای روح الامین می رسد فلاتقهر
به پای خطبه ی قراء ذوالفقاری او
سپاه شب زده انداخت بی اراده سپر
هنوز می رسد از شام برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی ببند بار سفر
مرکب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ
رسیده نامه ی خون از کبوتری بی سر
من الغریب می آید نمانده وقت خضاب
حبیب های حرم را خبر کنید خبر
مدافعان حرم بوده ایم نسل به نسل
رسیده ی قبضه ی شمشیر از پدر به پسر
اگر چه سر برود قصه اش به سر نرسد
که شیعه حب علی را گرفته از مادر
چه می شود که علی جان به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظه ی آخر
حکایت من و عشق تو هم چنان باقی ست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر
محمد مهدی خانمحمدی
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای
چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزگان محترمه در پناه تو
باحوریان رفته به زیر نقابها
یک لحظه روبرو نشدند آفتابها
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو
توهستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
توهستی و به روز حرم شب نمی رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی رسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می کنم همه دلواپس هم اند
احساس می کنم که جوابم نمی دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی دهند
اول مرا به نیزه ای از حال می برند
بعدا کشان کشان لب گودال میبرند
اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است
از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است
راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگها شکستن دندانم آرزوست
من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم
باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود
جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا
می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم
از آن همه به خواهر من ماتمش رسید
وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید
با احتیاط لاله ي ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستاره ها
این گوش پاره ها سر گوشواره ها
علی اکبر لطیفیان
××××
ورود کاروان در کربلا بیت ورود شعر در روضه ست، توضیحی نمی خواهد
سر آقا به نیزه می رود این بیت، تشبیهی نمی خواهد
ورود کاروان این جا شروع دفتر روضه است
ورودیه برای گریه کن ها، آخر روضه است
ورودیه شب اذن دو خول ماست در هیأت
اجازه از شما جزء اصول ماست در هیات
اجازه می دهی آقا که ده شب نوکرت باشم؟
اجازه می دهی همراه غم های علیّ اکبرت باشم؟
بلاگردان عبدالله و عون و جعفرت باشم؟
اگر اشکی ست در چشمم، برای روضه های توست
اگر پیراهنم مشکی ست، مشکی عزای توست
ببین این کاروانِ آه، سالم را
ببین گل های زینب را و عبدالله و قاسم را
خراشی نیست بر رویی
شکافی کنج ابرویی
نه دستی بر کمر دارد کسی این جا
نه از نیزه خبر دارد کسی این جا
زمین کربلا اما به خود از درد می پیچد
برای چشم زینب نسخه ی برگرد می پیچد
برای تو زمین کربلا آماده ی مهمان نوازی شد
وَ از بین تمام خاک ها این قطعه ی دیوانه راضی شد
که وادی جنون باشد
بهشت واژگون باشد
دلش همواره خون باشد
زمین کربلا در اصل خوش آب و هوا بوده
بهشتی در لباس کربلا بوده
شنیده داستان نیزه ها را که به هم خورده
لباسش را در آورده، قسم خورده
که بی آب و علف باشم
وَ گفته نا خلف باشم
اگر در بر کشم دیگر لباس راحت خود را
چو آمد غربت آقا ندانم غربت خود را
زمین کربلا هر بار خوابیده تو را دیده
وَ در خواب خودش سرهای از پیکر جدا دیده
سر ظهر عطش را دیده که تقدیر برگشته
سر شش ماهه ای که با عبور تیر برگشته
علیّ اکبری دیده که تکه تکه بر گشته
چُنان دریا عمو رفته است چکه چکه برگشته
رخ عباس را دیده ز خوابش مست برگشته
اباالفضلی که با پا رفته سوی علقمه با دست برگشته
و دیده اسب سالم رفته خونین یال برگشته
یقیناً شمر را دیده که از گودال برگشته
مهدی رحیمی
در ادامه چند کلیپ مداحی ویزه شب دوم محرم از مداحان اهلبیت علیهم السلام را خواهید دید.
حاج محمود کریمی (نوری تو عالم نبود...)
نریمان پناهی (زمینه شب دوم محرم)
سید مجید بنی فاطمه (نوبت غم می شود...)