محمد ذوقی، مدیرمسئولی و سردبیری خبرگزاری دانشجو و مسئولیت در بسیج دانشگاههای صنعتی اصفهان و تهران را در کارنامهی خود دارد. وی که هم اکنون دانشجوی دکترای روابط بینالملل دانشگاه تهران است فعالیتهای بسیاری را در زمینههای رسانهای بر عهده داشته است. این یادداشت شفاهی از محمد ذوقی، آسیبهای رسانههای جبههی فرهنگی انقلاب و راه حلهای درمان آن را بررسی میکند.
***
عرصهی مهمی به نام رسانه
ما مفاهیم و حرفهای جدی و پیشبرندهی بسیاری در حوزهی انقلاب اسلامی داریم، ولی متاسفانه در رساندن این حرفها و پیامها به تودهی مردم، مشکل داریم. این نکته را ضمیمه کنید به این سخن مقام معظم رهبری به این مضمون که در هر برهه باید جبههی حق از همان مسیر و روشی کارش را پیش ببرد که جبههی باطل از همان راه رشد میکند. از این رو در عصر کنونی که تقریبا میشود گفت همهی بحثهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و امثال آن، از رسانه عبور میکند و از آن تاثیر میپذیرد و تمام اقدامات دشمن یک پیوست رسانهای دارد، ضرورت دارد که جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی چه در مقام تقابل و واکنش و چه در مقال کنش و تهاجم، از رسانه استفاده کند. این مهمترین نکتهای بود که میتواند تمام بچهحزباللهیها را به این نتیجه برساند که ورود به عرصهی رسانه ای، بسیار مهم است.
چرا ضعف داریم؟
دلایل وجود ضعف در عرصهی رسانهای انقلاب اسلامی چند چیز است: اول این که خیلی از بزرگانی که در این عرصه فعالیت میکنند، نگاه «تهدیدمحور» دارند. یعنی منتظرند حملهای صورت گیرد تا پاسخی به آن صادر کنند. اگر نگاهی گذرا به پایگاههای اینترنتی یا روزنامهها و مطبوعات حزباللهی داشته باشید، میبینید که اکثریت آنان طرحها و رویکردهای سیاسی دارند، چیزی که من اسمش را میگذارم «رویکردهای خالهزنکی»! این طرز رفتار هیچ دردی از نظام و انقلاب رفع نمیکند.
دلیل دوم غفلت از فرصتها و نقاط قوت خودمان است. به خاطر این غفلت از ظرفیتهای در دسترس درست استفاده نمیکنیم و نمیتوانیم به اهدافی که داریم برسیم. سوم این که بیشتر بدنهی رسانهای کشور را خبرنگاران تشکیل دادهاند. این یک آسیب است، زیرا خیلی از این خبرنگاران علم و تخصصشان در حوزهی تکنیکی و فنی خبرنگاری است. بسیاری از این افراد دورههای خبرنگاری را میگذرانند و بعد به عنوان خبرنگار در رسانهها فعالیت میکنند و زمانی که رسانهها میخواهند مطالب تحلیلی به مخاطبان ارائه دهند، همین خبرنگاران هستند که وارد عمل میشوند و متاسفانه در بحثهای تحلیلی، حرفهای جدی برای گفتن ندارند.
دو نیاز رسانههای کشور
در حال حاضر به نظر میرسد دو پدیده به عنوان نیاز جدی در سازمانهای رسانهای کشور باید رخ دهد: اول این که اصحاب فکر و اندیشه در حوزهی رسانه ورود جدی پیدا کنند، دوم این که خبرنگاری و روزنامهنگاری تخصصی را جدی بگیرند. در حوزهی تربیت خبرنگار کشور، برخی مواردی که در خارج از کشور دیده میشود، وجود ندارد. مثلا در دورههای آموزشی آکادمیک، چیزی به نام خبرنگار تخصصی در حوزههای علمی یا اقتصادی نداریم. این یک خلا بسیار جدی است.
دکان رسانهای
اشکال دیگری که در حوزهی رسانه وجود دارد و حتی میتوان آن را در مورد افراد ارزشی نیز وارد دانست، این است که بسیاری اوقات، یک تشکیلات یا یک «دکان» رسانهای و فرهنگی راه میاندازیم، بعد یادمان میرود این مجموعه را برای چه راه انداخته بودیم! همهی دعوای رسانهها بر سر مخاطب است، خیلی وقتها یادمان میرود مخاطبمان چه میپسندید یا اصلا چه کسی بود! گاهی پیش میآید به دوستان رسانهای میگوییم که فلان مسألهای که در رسانه به آن پرداختید، اصلا مسألهی مردم نیست و مشکل چیز دیگری است. این اتفاق به خاطر آن است که دوستانی در یک اتاق در بسته نشستهاند و سوژه طراحی میکنند، در حالی که هیچ تحلیل دقیق و درستی از مشکلات و مسائل مردم ندارند.
خیلی از رسانههای کشور، بلندگو و تریبون تودهی مردم نیست. به همین دلیل مخاطب رسانهها پایین میآید و بسیاری از مطبوعات و نشریات ارزشی و غیر ارزشی، خرید کمی دارند. ما این همه دانشجو و نخبه در کشور داریم، اگر آنها مطبوعات را بخواهند و بخرند، فروش آنها باید خیلی بالاتر از آن چیزی باشد که الان هست. همین مسأله گرایش به شبکههای اجتماعی را در مردم افزایش میدهد. زیرا این شبکه بحثهایی مطرح میکنند که به دغدغههای مردم نزدیکتر است.
رسانهی ملی یا رسانهی بیملت؟
همه نکاتی که عرض کردم، اول از همه به رسانهی ملی برمیگردد. رسانهی ملی جامعهی مخاطب خود را تودهی مردم تعریف کرده است. اما آیا مسائلی که در صدا و سیما مطرح میشود، مسائل و بحثهای تودهی مردم است یا بیشتر مناسبات حاکم بر آن را مسئولان و سیاستمداران تنظیم میکنند؟ البته بیش از آن چه به عنوان مسائل عمومی رسانهها گفتیم، در مورد رسانهی ملی این سوال نیز مطرح است که چند تن از مدیران و تهیهکنندگان و برنامهسازان صدا و سیما، دغدغهی انقلاب اسلامی را دارند. آن قدر چنین انتقاداتی به صدا و سیما وارد شده است که گاهی انسان از گفتن آن حذر میکند، ولی واقعا چقدر از برنامههای صدا و سیما، از فیلمها و سریالها و حتی بخشهایی که در خبرها و گفتگوها و برنامههای تلویزیونی ارائه میدهد، مربوط به شمال تهران و چقدر از آن مربوط به جاهایی غیر از آن است؟
موفقیت و عدم موفقیت صدا و سیما بستگی به درک یا عدم درک درست از مسائل مردم دارد. در هر مورد باید برنامهسازان تشخیص بدهند که مردم نسبت به پدیدهها چه نگاه و نظر و حسی دارند و از زبان آنها نقد و پیشنهاد مطرح کنند. وقتی نتوانند تشخیص دهند مردم چگونه فکر میکنند و چه ذائقهای دارند، اصلا نمیتوانند برای انها برنامهی مناسب بسازند.
رسانههای حزباللهی برترند
در یک ارزیابی دقیق، علیرغم آن چه شاید در ابتدا به نظر برسد، اوضاع جبههی فرهنگی انقلاب خیلی بهتر از اوضاع مخالفان جبههی انقلاب است. تیراز یکی دو عنوان از روزنامههای حزباللهی به اندازهی تمام روزنامههای جبههی مقابل است، ولی آن جبهه کاری میکند که القا کند وضعیت غیر از این است. در واقع آنها جنگ روانی را خوب بلدند. هر کس پای دکهی روزنامهفروشی برود، ناگهان چندین روزنامه میبیند که همگی تیترهای مخالف جبههی انقلاب زدهاند و به همین خاطر احساس ضعف میکند. در حالی که تیراژ بسیاری از این روزنامهها در حد دو سه هزار نسخه است. دلیل این اختلاف هم این است که جبههی فرهنگی انقلاب نسبت به جبههی رقیب، خاستگاه مردمیتر دارد.
چند نمونهی موفق
یکی از مثالهای عینی خاستگاه مردمی جبههی فرهنگی، علیرغم نقدهایی که به آن وارد است، فیلمهایی است که آقای دهنمکی میسازد. پدیدهای به نام «دهنمکی» در سینمای کشور به این دلیل به وجود آمد که او سعی کرد مردمی بسازد. از این رو سینماگران باید حق داشته باشند که از دست او ناراحت باشند، چون یک نفر که چند سالی بیشتر نیست در این عرصه قدم گذاشته است، فیلمی میسازد که به تنهایی از مجموعهای از فیلمهای آنان فروش بیشتری دارد.
ممکن است روزنامهای مثل کیهان دهها مشکل مطبوعاتی و ژورنالیستی داشته باشد، ولی با تیراژ چند ده هزار نسخه، توانسته است در جامعهی هدف خود تاثیر بگذارد و تحلیلگران حتما آن را رصد میکنند. این نکتهی مهمی است که به نظر من از شجاعت روزنامهی کیهان ریشه میگیرد که در این فضای آشفتهی سیاسیف بدون محافظهکاری حرفهای خود را میگوید و شفاف و روشن مطالبهگری میکند.
خبرگزاریهای فارس و تسنیم هم، جزء خبرگزاریهای با مخاطب بالا هستند. زیرا در حوزهی فعالیت خود سعی کردهاند حرفهای و صادقانه عمل کنند و اطلاعات را به سرعت انتشار دهند. البته ادعا نمیکنم این رسانهها بیعیب هستند، ولی قدر مسلم آن است که رسالتی را که داشتند، خوب انجام دادند. در جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی، هر رسانهای که جایگاه خود را پیدا کند و وظیفهای را که ب عهده دارد انجام دهد، موفق خواهد بود.
اولویت سال جدید
در سال 94، رسانههای انقلاب اسلامی باید ضربآهنگ خود را با ضربآهنگ مطالبات و فرمایشات مقام معظم رهبری تنظیم کنند و در هر برهه، متناسب با آن چه ایشان معین میفرمایند، رفتار کنند. مثلا اگر در حال حاضر ایشان بر روی استکبارستیزی تاکید دارند، به این بحث متمرکز شوند و آن را تبیین کنند. مهمترین وظیفهی رسانهها تبیین این سخنان است، زیرا نسخهی تعالی و پیشرفت کشور در آن نهفته است.
یک ملاحظه هم این جا وجود دارد: تبیین با آن چه امروز در رسانهها شاهد هستیم، متفاوت است. رسانهها امروز فرمایشات رهبری را هی پشت سر هم تکرار میکنند. تبیین وقتی صورت میگیرد که هر کس متناسب با جایگاه خود در نقشهی کلانی که ترسیم میشود رفتار کند. یکی از مهمترین اهدافی که باید رسانهها در سال 94 دنبال کنند این است که تفاوت بین تبیین و تکرار را درک کنند، به طوری که منجر به تبیین سخنان رهبری شود.
توجه به انتخابات مجلس
در سال 94، انتخابات مجلس را در پیش رو داریم، از این رو همدلی، اتحاد و جبههای کار کردن رسانههای ارزشی بسیار موضوعیت پیدا میکند. متاسفانه در زمان برخی انتخاباتها شاهدیم که رسانهها به جای تمرکز بر مقابله با دشمن، یکدیگر را هدف میگیرند و انرژی خود را صرف دعوا با همدیگر میکنند.
بینالمللی باشید
رسانهها باید افق دید خود را فراتر از مسائل دور و بر خود قرار دهند، باید بینالمللی عمل کنند. الان رویکردهای رهبری بینالمللی است. ایشان به جوانان آمریکا و اروپا نامه مینویسند، رسانهها باید به این خطشکنیها دقت کنند. ضمن این که واقعا یک کمکاری وجود داشت که خود رهبری شخصا این نامه را نوشتند. این فضا باید روز به روز قویتر ادامه پیدا کند.
تولید یا بازنشر؟
تکثر در حوزهی رسانه ای، فیذاته بد نیست، ولی دو نکته وجود دارد که مهمتر از تکثر است که اگر رسانهها حائز آن باشند، تکثر مثبت رخ خواهد داد: مزیت رسانهای و نقطهی عملیاتی خود را مشخص کنند و حرف درست و حسابی داشته باشد.
این که تریبونی شکل بگیرد و حرفهایی برای جبههی فرهنگی انقلاب گفته شود، مهم است، ولی مهمتر از آن این است که این حرفها تاثیر داشته باشد. این که چند صد سایت وجود داشته باشد ولی حتی یک نفر هم در روز از آن بازدید نداشته باشد، به درد نمیخورد. متاسفانه بسیاری از رسانههای جبههی فرهنگی انقلاب، چنین هدفی را برای خود ترسیم نکردهاند و به همین خاطر ضریب نفوذ چندانی ندارند.
نیروی انسانی داریم؟!
رسانه به نیروی انسانی نیاز دارد. ما به اندازهای که رسانههایی را مثل قارچ ایجاد کردهایم، نیروی انسانی هم تربیت کردهایم؟ امروز خبرنگاران مدام از یک رسانه به یک رسانهی دیگر کوچ میکنند، چون آن جا پول بیشتری در کار است. خیلی از رسانههایی که راه میافتند، نه نیروی انسانی دارند و نه پول هنگفت دارند تا خبرنگاران خبره را از اطراف به سمت خود جذب کنند. برای همین حرفهای کلی میزنند.