به گزارش حلقه وصل، متهم این پرونده جنایی که به «پدرام» معروف است در حالی که بعد از پنج سال زندگی مخفیانه و با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده بود یک بار دیگر زیر درختان بی شاخ و برگ پارک گلها قرار گرفت تا جزئیات و چگونگی قتل دوستش را زیر همین درختان پاییزی تشریح کند.
او که آثار ندامت و پشیمانی در چهره اش موج میزد و از غرور و خودنمایی آن روزها، فقط اشک و بغض برایش باقی مانده بود با دستور قاضی دکتر حسن زرقانی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و آماده پاسخ گویی به سوالات تخصصی مقام قضایی شد.
در آغاز بازسازی صحنه قتل، ابتدا سرهنگ وحید حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح ماجرای پنج سال ردیابیهای اطلاعاتی پرداخت و خلاصهای از محتویات پرونده و اقاریر متهم در مراحل اولیه بازجویی را بازگو کرد.
سپس «محمد – ج» معروف به پدرام با معرفی کامل خود و پس از تفهیم مواد قانونی از سوی قاضی ویژه قتل عمد که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، با بغضی در گلو گفت: من و مقتول هم محلهای بودیم و از سالها قبل با یکدیگر معاشرت داشتیم به گونهای که پاتوق ما و تعدادی دیگر از دوستانمان در همین پارک گلها بود. این جا دور هم مینشستیم و از هر دری سخن میگفتیم. ولی من به خاطر یک سری مسائل اجتماعی و کمبودهای عاطفی به خلافکاری روی آوردم درحالی که قبل از آن در رشته ورزشی بوکس فعالیت داشتم و مقامهای قهرمانی نیز به دست آوردم. با این حال مصرف مشروبات الکلی را نوعی خود بزرگ بینی میدانستم و بیشتر اوقات مشروب مینوشیدم تا این که روز حادثه نیز به همراه یکی از دوستانم به نام «م- هـ» به فروشگاه لباس یکی از دوستانم در بولوار امامت مشهد رفتیم و در آن جا باز هم مشروب نوشیدیم. بعد از آن من و دوستم سوار پراید شدیم و به پاتوقمان در پارک گلها آمدیم. تعدادی از دوستانمان دور هم نشسته بودند و با هم گفتگو میکردند. من هم که حالت طبیعی نداشتم از همان نفر اول شروع به متلک گویی کردم و با آنها به طور مصنوعی درگیر میشدم تا این که به احمد رسیدم. او هم در رشتههای رزمی ورزش میکرد و قویتر از من بود به همین دلیل هم نتوانست توهینهای مرا تحمل کند! در این لحظه بود که از جایش بلند شد و ما با هم گلاویز شدیم. او مرا روی آسفالت انداخت و روی سینه ام نشست. من که احساس ضعف میکردم ناگهان کاردی را از کمرم بیرون کشیدم و ضربهای به قفسه سینه اش زدم وقتی دیدم دستم خیس شد و او روی زمین افتاد تازه فهمیدم که چه غلطی کرده ام!
خیلی ترسیده بودم به همین دلیل با دوستم «م- هـ» سوار پراید شدیم و از محل فرار کردیم. من دوستم را در مسیر از خودرو پیاده کردم و خودم را دوباره به مغازه دوستم رساندم و ماجرای درگیری در پارک گلها را برایش تعریف کردم او هم مرا نزد برادرم برد و پس از دقایقی جست و جو فهمیدیم که احمد جان خود را از دست داده است. بعد از این ماجرا دیگر نتوانستم در مشهد بمانم و به چابهار گریختم. در آن جا با کارگری زندگی مخفیانهای را آغاز کردم تا این که دوباره پنهانی به مشهد بازگشتم و در شهرک صابر خانهای برای خودم اجاره کردم. چرا که دیگر معتاد شده بودم و اوضاع مناسبی نداشتم، اما بعد از پنج سال زندگی مخفیانه بالاخره توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدم. بنابر گزارش خراسان، این متهم ۳۰ ساله سپس با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به طور عملی صحنه جنایت را بازسازی کرد و به این ترتیب رنگ جنایت در پارک گلها نمایان شد. پس از اعترافات صریح پدرام به قتل دوست قدیمی خودش، وی روانه زندان شد تا این پرونده جنایی نیز دیگر مراحل قانونی خود را طی کند. سابقه خبر
شانزدهم مهر سال ۹۴، نزاعی در پارک گلهای بولوار اندیشه مشهد رخ داد که طی آن جوان ۲۴ سالهای به نام احمد با ضربه چاقو مجروح شد، اما این جوان بعد از انتقال به مرکز درمانی جان خود را بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربه چاقو به قفسه سینه از دست داد و این گونه پروندهای جنایی مقابل قاضی ویژه قتل عمد مشهد گشوده شد. دقایقی بعد و در حالی که تاریکی شب آسمان مشهد را فراگرفته بود تحقیقات گسترده کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری عامل این جنایت هولناک آغاز شد، ولی او به مکان نامعلومی گریخته بود. بالاخره پنج سال بعد از وقوع جنایت ردیابیهای اطلاعاتی به نتیجه رسید و این متهم که هم اکنون ۳۰ ساله است در چنگ قانون گرفتار شد.
منبع: خراسان