
سال 79که کار را شروع کردید، طلبه بودید؟
بله، من آن موقعه طلبه پایه پنج بودم و با کاروانهای 7-8 اتوبوسی میآمدیم. آن موقع یک پادگان دژ بود و یک پادگان میشداغ و تعدادی از طلبههای توانمند هم در جهت ارتباط گیری تبلیغی چهره به چهره بودند.
بعد از چه مدت به این داستان رسیدید که نیازمند تشکیل گروهایی برای روایتگری هستید؟
از سال 79 این خلأ مشهود بود که وقتی زائران درمناطق عملیاتی مینشینند، بدانند اینجا چه اتفاقی افتاده است. چون ما در منطقه نبودیم از سیره شهدا صحبت میکردیم که در بخش دوم بود. بنده معتقدم که زائر دو تا روایت باید بشنود، یک روایت اتفاقات منطقه یعنی جغرافیای منطقه آنهم بصورت کلی و دوم، سیره شهدا. تا دو سه سال قبل که نزدیک 700 تا 800 زائر میآوردیم و راوی توانمند رزمنده نداشتیم، بنده بعنوان یک طلبه یکسری خاطرات را از هر منطقه میگفتم ولی این خلأ در زائر ما مشهود بود.
شما برای پر کردن این خلأ چه کردید؟
ما میخواستیم حداقل در کاروانهای خاص و دانشجویی یک راوی توانمند منطقهدیده را بگذاریم اما نمیشد تا اینکه پارسال در مناطق شلمچه و طلاییه، روایتها را ضبط کردیم و 180 راوی را پیدا کردیم و از بین آنها تعدادی را گزینش کردیم. ما باید کاری کنیم که نه فقط کاروانهای راهیان نور که یادوارههای شهدا هم از نظر روایتگری غنی بشود و سیستمی برای هماهنگی آنها وجود داشته باشد.
موسسه شما دقیقاً در چه سالی راهاندازی شد؟
دقیقاً به طور رسمی از بهمن سال 1391 آغاز به کار کرد.
هسته مدیریتی و فکری شما چه کسانی هستند بر چه اساسی محتوای کارهایشان را جهتدهی میکنید؟
یکی از کسانیکه دغدغهمند بود و مستقیم به نوعی مشاوره میداد، آقای احمدیان بودند. البته با حمایت آقای صالحی و همفکری آقای یکتا این مجموعه شکل گرفت و نظارت بر محتوای موسسه حماسه یاران، با آقای احمدیان بود. یکی مثل آقای احمدیان، روایتگریهایی که ضبط کردهایم را نگاه کرده و نظر کارشناسی میدهد. ما آمدیم و آفتها روایتگری را هم درآوردیم، مثلاً روایتهای اشتباه را غربال کردیم.
آیا موسسه شما به صورت خودجوش و خصوصی است یا اینکه زیر نظر ارگانی خاصی اداره میشود؟
خیر، یک عده آدم دغدغهمند مثل کسانی که مشاور محتوایی ما هستند از قبیل آقایان حاج حسین کاجی و جوشقانی جمع شدهایم و این کار را سر و سامان میدهیم. البته ما بعد از راهیان نور هم موسسه را رها نمیکنیم و اختتامیه میگیریم و درباره راهیان نور سال بعد صحبت میکنیم. ما امسال قرار است شناسنامه مناطق را تهیه کنیم. مثلاً روایتهای چند راوی از هر منطقه را ضبط کرده و تدوین میکنیم و به صورت جزوه در میآوریم و به روایان جوان ارائه میدهیم تا طبق آن روایت کنند.
اولویت امسالتان روی چه موضوعی است؟
اولویت ما دقیقاً محور صحبتهای آقاست مثلاً امسال بحث مقاوت و ایستادگی است.
با توجه به گسترگی کارتان، عِده و عُده فعلی جوابگوی کارتان هست؟
قطعاً واضح است که ما به تنهایی نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم. یکی از دغدغههایی که ما داریم و انشاءالله میخواهیم بعد از راهیان با مؤسساتی که راویان جوان دارند جلسه بگذاریم. محتوای روایتگری را پیاده کردهایم و دذ حال ویرایش است و نیاز است که همه موسسات کمک کنند.
کار شما موازیکاری نیست؟
اصلاً در کل کشور و در این چند سال چنین چیزی را ندیدهایم. روایان جوان ما راوایانی هستند هم بیانشان تقویت میشود و هم در ذکر خاطرات تقویت میشوند. ما راویان جوان را با راویان کارکشته و پرسابقه مرتبط میکنیم تا اگر سال دیگر در خدمت آنان نبودیم، راویان جوان بتوانند مطالب را ارائه بدهند و این کار در هیچ مؤسسهای انجام نشده است.
برای اینکه مسائل دفاع مقدس را با مسائل روز پیوند بزنید چه کردید؟
ما معاونت پژوهش داریم که یکی از کارهایش این است که خاطرات موجود و احصا شده را بر اساس مسائل روز و بیانات حضرت آقا دستهبندی کنند و به راویان ارائه بدهند. چند محقق و پژوهشگر طلبه و دانشجوی بادغدغه هم در این زمینه فعالیت میکنند. مثلاً آقایان نادم، آمری و دانش افرادی هستند که بر روی این مباحث پژوهشی کار می کنند.
اگر راویان و رزمندههای زمان دفاع مقدس خواستند به شما متصل شوندو روایگری کنند، راهش چیست؟
مثلاً یک آقایی را پیدا کردیم که بیان نداشت ولی خیلی حرف برای گفتن داشت. از ایشان استفاده کردیم و ایشان را به منطقه بردیم و یک تیم مخصوص فیلمبرداری به ایشان دادیم تا وجب به وجب خاطراتش را تعریف کند. پارسال از خاطرات ایشان استفاده کردیم. در مصاحبه، ایشان حرف برای گفتن داشت اما بیان نداشت و به جای استفاده مستقیم در کاروان، از ایشان در بیان خاطرات ناب برای راویان استفاده کردیم.
علاقمندان میتوانند با سایت «روایتگر دات آی آر» مرتبط شوند و خاطراتشان را بیان کنند. امسال با حدود 20 یا 25 دانشگاه اصلی لینک شدیم و گفتیم میتوانیم برایتان راوی بدهیم که مورد استقبال قرار گرفت.
ما میخواهیم به کل کاروانها سرویس بدهیم اما امکانات کافی وجود ندارد البته یادمانها هم صاحب دارند و برایشان سخت است که یک راوی دیگری بخواهد بیایدو برای زائر آنجا صحبت کند.
اگر میشود این موضوع را برایمان بیشتر توضیح بدهید.
یادمانها یک راوی دارد که سرقفلیاش برای اوست و این موضوع گاهی مشکلاتی را به وجود میآورد.
شما زیر نظر چه جایی کار میکنید؟
ما زیر نظر جایی کار نمیکنیم. ما طبق درخواست مخاطب کار میکنیم و مخاطب جنس روایت ما را میخواهد و نه راوی ما را...
بالاخره یعنی مجوز دارید در منطقه فعالید. این مجوز را از کجا گرفتهاید؟
تنها جایی که فکر کنم حساب و کتاب ندارد، بحث روایتگری است هیچ جایی نمیآید به طور مستقیم بحث روایتگری را هدایت کند. راویان مستقر در یادمانها انصافاً نیازسنجی نمیکنند که این مخاطب جوانی که الان نشسته اینجا، چه دارد میگوید؟ باید چیزی بگویی که به دردش بخورد اصلاً حواسش به مخاطب نیست...
یعنی شما میفرمایید از لحاظ احساسی قوی باشد؟
مثلاً شما دارید توضیح عملیات را میدهید ولی جوان ما حوصله زیر آفتاب نشستن و این توضیحات ریز شما را ندارد.
من یک راوی سراغ دارم که میگفت من باید یک ساعت و خردهای صحبت کنم و این عملیات را توضیح بدهم ولی این راوی به درد جوان نمیخورد. شما یک ساعت و نیم میخواهی چه چیزی را توضیح بدهی که مخاطب خسته نشود؟
بعضی از راویان هم اصلاً قائل به این نیستند که سبک زندگی در منطقه گفته شود. بعضی از راویان معتقدند فقط باید از جنگ و اتفاقات گفته شود. رویکرد جهانگردی و توریستی نتیجهاش این میشود که زائر جوان ما با این مناطق ارتباط برقرار نمیکند خب پس این نمیشود که همه مناطق یادمان ما راوی ببریم
طبق گفته شما سه دسته راوی داریم. راویانی که زیر نظر شما هستند، راویان یادمانها و راویانی که با کاروانها میآیند. این سه دسته هیچ ارتباطی با هم ندارند؟
اینها مستقل هستند و ما هم محدودیتی نداریم. روایتگری که بتواند دفاع مقدس را به جوان ما گره بزند و جوان ما را بنشاند و به فکر فرو ببرد، در هر صورت مورد نیاز و احترام است. البته اولویت با راوی رزمنده و جنگیدهای که فن بیان هم داشته باشد.
آیا در روایتگری دنبال گریاندن و تحول زائران هم هستید؟
اصلاً ما دنبال تحول نیستیم، چون تحول کار ما نیست. تحول کار مقلب القلوب است. خیلی کم پیدا میشود که راویان توانمند گریزی هم به صحرای کربلا بزنند و زائران را بگریانند.
با تجربه شما چه نوعی از روایتگری تأثیر بیشتری دارد؟
بهترین حالت این است که روایتگر از حال و هوای بچههای زمان جنگ و شهدا استفاده کند و ربطش دهد به حال و هوای امروز جامعه. تیپهای مختلف جوانان چه دخترها و چه پسرها که شاید هم ظاهر مناسبی هم نداشته باشند وقتی میآیند و این نوع روایتگری را میشنوند که ربط پیدا میکند به حال و هوای خودشان و چون صداقت در گفتههای اینها است و حاشیه هم ندارند خیلی راحت میتوانند ارتباط برقرار کنند. حتی اگر از خاطره استفاده کنید و ربطش هم بدهید به روضه، بیشتر استفاده میکنند تا اینکه صرف یک روضه خواندن باشد.
بعضی از کاروانها داخل اتوبوس در راههای طولانی روایتگری و سینه زنی و روضهخوانی میکنند که یک اشتباه بزرگ است و مسئولان کاروان جفای بزرگی میکنند.
ایراد این قضیه چیست؟
این کار، زدگی میآورد و لزومی ندارد. راویان حرفهای با بیانطنز حرفهای جدیشان را میزنند تا تأثیر بیشتری بگیرند.
روایتگری چه آفتهایی دارد و اگر یک راوی یکسری مطالبی را عنوان کند که صحت و سقمی نداشته باشد آیا جلویشان را میگیرید؟
متاسفانه چنین سیستمی وجود ندارد. ولی ضبط کردن روایتها تا حدود زیادی جلوی این مشکل را گرفته.
در این موضوع به مشکل برنخوردید؟ خودشراویان هم موافقند که صحت و سقم صحبتهایشان را دربیاورید؟
بله ولی ما صحت و سقم روایتها را نمیگویم و طوری نمیگوییم که به ایشان بیاحترامی شود. بلکه توضیحاتی میدهیم که میخواهیم روایت را ثبت کنیم که اگر کسی خواست نقل کند، با سند نقل باشد. با این حال بعضیها بهشان برمیخورد. البته ما بلدیم و سیاستی داریم که این مشکل ایجاد نشود.
یکی از آفتهایی که اخیرا ایجاد شده استفاده از آهنگ در کنار روایتگری است. نظر شما چیست؟
به نظرم کار بسیار بسیار غلطی است. احساسی که با آهنگ بیاید با آهنگ هم میرود. آنقدر حرف برای گفتن هست که نیازی به آهنگ نباشد. ما دنبال احساسی کردن کسی نیستیم. ما میگویم احساسی نشوید؛ با شعور شوید. مثلا در شلمچه میگویند اینجا قدمگاه امام رضا است که حرف غلطی است. چون سند نداریم. از کسی سند این حرف را که بیان می کرد خواستم، گویا در کتابی خوانده که آن کتاب هم سند نبود.
آیا اطلاعت خاصی هم دارید که در اختیار راویان قرار دهید؟
مثلا وقتی یک راوی شروع به روایت میکند، میفهمیم که از کربلای5 حرف دارد لذا توجیهاش میکنیم. ما هر روز در شلمچه 600 تا 700 زائر داریم و میگوییم این راوی در آنجا مستقر شود و کربلای5 را تشریح کند. در حاشیه این کار مطالعه میکند و انگیزه بیشتری هم برای کار خواهد داشت. ما هم او را تقویت میکنیم.
در بحث روایتها دو زمینه وجود دارد. یکی بحث عملیاتهاست که به صورت مکتوب هست و یکسری بحثها دورنخاکریزی و دورنسنگری است. آن چیزی که گم شده است و من فکر میکنم امروز نسل جوان ما و اصلاً آینده مملکت به آن بیشتر نیاز دارد، سبک زندگیهایی است که بین این خاکریزها اتفاق میافتاد که هیچ کجا هم ثبت نشده. مرکز ما تا به حال سه کتاب را چاپ کرده ولی کتابهایی وجود دارد که اشتباه نوشته و متاسفانه این قصه دارد ادامه پیدا میکند. مثلا رزمندهمان آن لحظه در شلمچه نبوده؛ یا مجروح بوده در بیمارستان بوده یا در یک منطقه دیگری بوده و خبر ندارد که شلمچه چه خبر بودهاست؛ میآید و همان قصه اشتباه را به استناد این کتاب برای زائر تعریف میکند. زائر دفعه بعد داستان را از من که آن روز در شلمچه بودم میشنود و به مشکل بر میخورد. در نتیجه هر دو روایت را رد میکند. آقا هم دست رو همین قصه گذاشتهاند که روایتها اصلاح شود.
برای موسسه شما شرایط و امکانات محیا شده که بتواند این کار را انجام دهد؟
نخیر به هیچ عنوان، چون متاسفانه اصلاً خیلیها به این قصه باور ندارند. ما فقط راویمان را پرورش میدهیم اما چطور؟ متاسفانه در سطح کلان کارهای ما فقط کلاسی و تئوری است. که اصلاً لازمه یک دانشجو نیست! بیایم این همه هزینه کنیم و زائر را بیاوریم که اینجا یک میلیون گلوله رفته و یک میلیون گلوله زمین خورده؟
به نظر شما لازم است برای خانمها از راوی زن استفاده شود؟
60درصد از زائران ما خانمها هستند. ولی ما قائل هستیم که در آن منطقه باید راوی رزمنده صحبت کند. البته در محل اسکانشان هم اشکالی ندارد که راوی خانم صحبت کند حتی اگر رزمنده هم نبوده باشد؛ ولی تواناییهای لازم را را هم داشته باشد. اما در منطقه، زائر خانم هم قبول نمیکند که یک راوی خانم صحبت کند. ما هم دنبالش هستیم که چنین راویانی مثل خانم کاتبی را دعوت کنیم تا در محلهای اسکان بیایند و حرف بزنند.
برای تکراری نبودن حرفها چه برنامهای دارید؟
خب این برمیگردد به محتوا. به نظر من اگر راوی ما که در جنگ بوده یک مقدار قدوت بیان داشته باشه، آن خاطرات را به صورت امروزی ارائه میدهد. ما در آموزشهایمان این موضوع را داریم که اگر یک گروه 600 تا 700 نفره دانشآموز یا جوان آمدند، خاطرات را چگونه بیان کنید که به خورد ایشان برود و به دردش بخورد. این همان پژوهشی است که خدمتتان عرض کردم که در طول سال تا راهیان نور بعد انجام میشود.
و حرف آخر...
یک چیزی که در مملکت ما مهجور مانده این بود که ما هر چقدر کار کردیم، کار ستادی بود. یعنی نشستیم در تهران یا اصفهان و برایمان اطلاعات آوردند که آقای فلانی راوی خوبی است و فلانی خوب حرف میزند و هیچگاه میدانی عمل نکردیم که بیاییم و ببینیم این که میگویند راویست، کیست و چه میگوید.