شما چه خلاهایی را در کار فرهنگی حس کردید که باعث شد به سمت تولید ادبیات تشکیلاتی بروید؟
من شخصا علاقهی زیادی به سفر دارم، قبلا سفرهای زیادی انجام داده بودم و در این سفرها، با مجموعههای فرهنگی زیادی آشنا شدم. در این آشنایی متوجه شدم تشتت زیادی بین این مجموعهها وجود دارد، کارهای بسیاری انجام میشود، ولی کسی از آن خبر ندارد. مثلا در یک سفر به همدان، با دو مجموعهی فرهنگی آشنا شدم که هر دو یک کار را انجام میدادند و خیلی خوشحال بودند از این که برای اولین بار چنین کاری را شروع کردهاند! با دیدن این اتفاقات به ذهنمان رسید که در مجموعههایی در حوزههای مشترک کار میکنند، باید هماهنگیهایی ایجاد شود. به تعبیری مثل جاسوسانی که در یک مجموعه نفوذ میکنند، اینها آن قدر با هم هماهنگ هستند که هیچ کدام کار خارج از برنامهای انجام نمیدهد و در عرض چند ماه، یک تشکیلات عظیم را میتوانند نابود کنند.
افتراق در مجموعههای فرهنگی به قدری است که اگر حتی همه در یک سازمان هم وارد شویم، باز همان فضای خودمان را داریم و به صورت مجزا رفتار میکنیم. برای همین نمیتوانیم به مجموعه توان بدهیم و از آن بهره بگیریم. از این رو ما فکر کردیم که چاره، رشد ادبیات تشکیلاتی در فضای تشکیلات اسلامی است.
فضای تشکیلات اسلامی یعنی چه؟
ما اجمالا در این تعریف، «مدیریت اسلامی» را مدنظر داشتیم. منتها در مدیریت اسلامی، بحث تطبیق الگوهای مدیریت اسلامی با مدیریت فعلی بیشتر مطرح است. در حالی که منظور ما بیشتر سامان دادن مجموعههای انسانی هدفدار است.
راهکار شما برای تولید این ادبیات چه بوده است؟
ما در ابتدا با اساتیدی که در این زمینه فعالیت داشتند، مجموعه جلساتی به صورت دوستانه داشتیم. پس از حدود یک سال آشنایی اجمالی با ادبیات فضای تشکیلاتی، سفرهایی را در برنامهی خود قرار دادیم و به چند استان که فکر میکردیم در زمینهی تشکیلاتی افراد و مجموعههایی فعال دارد، سری زدیم. این کار ایدههای خوبی به ما داد و کمک کرد همان ادبیات را استحکام ببخشیم. حاصل این فرایند آن بود که برای گردآوری مجموعهای برای معرفی فعالان تشکیلاتی در قالب تشکل خود، برنامهریزی کنیم که البته هنوز مقدمات کار فراهم نشده است. در سفرهای بعدی که در این قالب انجام دادیم، رویکرد ما به سوی نقد مجموعهها هم گرایش پیدا کرد. نهایتا به این نتیجه رسیدیم که بهترین روش برای اشاعهی کار تشکیلاتی، رویکرد فعال و تشکیلاتی است. چون این شیوهی کار چیزی نیست که بتوان به صورت صرفا علمی و با مطالعهی چند کتاب و برگزاری چند کلاس، به آن دست یافت. البته متولی کارگاهها، باید فردی دغدغهمند باشد و فعالانه بتواند چیزی را بیاموزد.
تلاش ما این است که کاری کنیم که کسی که میخواهد کار فرهنگی انجام دهد، فعالانه در جلسهای به نام کارگاه شرکت و بیاموزد چه باید بکند. ما هدف خود را این قرار دادیم که فرد در چند ده دقیقه با سازماندهی تشکیلاتی آشنا شوند و بتوانند آن را پیاده کنند. مثلا اگر فرد در مجموعهی خود با سی نفر کار میکند، یاد بگیرد برای آنها کار تعریف کند.
به نظر شما غیر از این آسیبی که برشمردید، چه آسیبهای دیگری در کارهای تشکیلاتی وجود دارد؟
بعضی جاهایی که در سفرهایی که خدمت شما عرض کردم با آنها آشنا شدیم، به شدت از فقدان عقبهی تئوریک رنج میبردند، البته بعضی مجموعهها این طور نبودند. مثلا با یک نفر از فعالان فرهنگی صحبت میکردیم. از ایشان خواستیم مجموعهی خود را برای ما معرفی کند. ایشان به صورتی مدون با تحلیل مبانی خود کل مجموعه را برای ما توضیح دادند، طوری که ما هم از این عقبهی تئوری تعجب کردیم.
بعضی مجموعهها خودشان را بیش از حد در مباحث مربوط به نگرشهای سازمانی و ساختاری گیر میاندازند، بعضی دیگر هم به بهانهی این که برخی مباحث اسلامی نیست، به خودشان سخت میگرفتند، مثلا از فیلمبرداری و عکاسی جلوگیری میکردند به خاطر این که ریا نشود! یعنی کاری را با قوت انجام میدادند، ولی ثبت نمیکردند. البته بزرگترین مشکلی که حدود نود درصد تشکلها با آن روبرو هستند، قائم به فرد بودن است، یعنی اگر کسی که در راس کار قرار دارد از مجموعه برود، کل آن از بین میرود.
لطف میکنید چند نمونه از مجموعههایی را که از نظر خودتان قوی کار میکردند نام ببرید؟
بله! به عنوان مثال، مسجد صنعتگران مشهد یکی از مجموعههایی بود که میتوانست به صورت الگو مطرح شود. حداقل بنده مشابه این مجموعه را در جای دیگری ندیدم. مثلا در آن جا جایی به نام «حکمتسرا» درست کرده بودند که جایگزین دانشگاه و مدرسه بود. اجرا کردن ایدههای بسیار بزرگی که در این مجموعه پیاده شده بود، شجاعت زیادی میخواست.
یک مجموعهی دیگر، «انوار الزهرا(س)» بود که از جلسات قرآن خانوادگی، مجموعهای پانصد ششصد نفری و بسیار قوی تشکیل داده بودند و بعد از 10 سال هنوز با قوت به کار خود ادامه میدادند. در مشهد، طرح خادمان شهید بهشتی که از شهرداری مشهد ریشه گرفته بود و در قم، موسسهی «نورالقرآن رضوی» از دیگر مجموعههایی بودند که در ذهن بنده به جا مانده است.
به نظر شما جهتگیری و فعالیتهای موسسات فرهنگی در سال 94 باید چگونه شکل بگیرد؟
به نظرم مهمترین کاری که در سال 94 میتوان دنبال کرد، به وجود آوردن شبکههای فرهنگی است که بتوان به وسیلهی آن از برخی موازی کاریهایی که در فعالیتها رخ میدهد، جلوگیری کرد. غیر از این میتوان کاری کرد که فعالان فرهنگی از ایدههای یکدیگر باخبر شوند و برای شروع کار، بدانند باید با چه کسی تماس بگیرند و از راهنماییهای چه کسانی استفاده کنند. با این کار خلا یک حلقهی وصل رفع میشود.
راهی برای ارتباط با شما و بهرهبرداری از تجربیات شما وجود دارد؟
بله! ما به تازگی سایتی را به نشانی mezmar.ir راهاندازی کردهایم که در آن جزوات و فعالیتهایی که انجام شده، قرار داده شده است.