
به گزارش سرویس استانهای حلقهوصل، عبرتهای فاطمیه، موضوعی است که حجتالاسلام مهدوی نژاد با توجه به اهمیت تبیین آن و نیاز جامعه به زوایای مختلف آن، به عنوان محور سخنرانی خود در ایام عزاداری فاطمیه برگزید. خلاصهای از سخنان وی در اولین شب این مراسم که مقارن با سیزدهم اسفندماه در حسینیه ارگ یزد بیان شد در ادامه ذکر میشود.

از وقایع تاریخی، جزئی عبور نکنیم
حجتالاسلام مهدوی نژاد بنابر اقتضای نیاز زمان و شرایطی که بر دنیای اسلام حاکم است و حوادث و وقایعی که پیرامون ما در حال اتفاق است بحث عبرتهای فاطمیه انتخاب شده است. حوادث و وقایع تاریخی برای ما رهاوردهایی دارند، ما نباید از کنارشان جزئی عبور کنیم بلکه باید حداکثری با آنها مواجه شویم و بیشترین بهره را از آنها ببریم. بحث عبرت و عبرت آموزی در این راستاست.

عبرت یعنی به باطن رسیدن
وی ادامه داد: عبرت در لغت به معنای تفسیر کردن، سنجیدن و عبور کردن است و به آن حالتی گفته میشود که انسان از ظواهر و محسوسات عبور کند و به باطن و معقولات برسد و بتواند تکلیف خود را روشن کند و از آن معقولات به طور مناسبی استفاده کند. وقتی میگویند از تاریخ عبرت بگیرید یعنی این که در زندگی گذشتگان نظر کنید، ظواهر، زشتیها، وقایع و اتفاقات را ببینید و از اینها عبور کنید و به بطن ماجرا بروید و دنبال علتهایش بگردید تا شما به آنها مبتلا نشوید.
عبرت گرفتن یک وظیفه است
این سخنران ادامه داد: خدای متعال در قرآن این مسئله را خیلی جدی و به صورت امر و اعتبار مطرح کرده که «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ»[1] ای صاحبان بصیرت، عبرت بگیرید. عبرت گرفتن برای ما یک وظیفه و ضرورت است. خدا در قرآن داستانهایی را نقل میکند که در آنها عبرتهاست. قرآن داستان قوم عاد، ثمود، لوط و داستانهای اقوام مختلفی را نقل میکند که گرفتار عذاب الهی شدند. چگونگی مواجهه آنها با انبیا، برخوردشان در مقابل نعمتهایی که خدا به آنها داد و ... خدا ریز به ریز داستانها را برای عبرت نقل میکند.

روش تربیتی عبرت
حجت الاسلام مهدوی نژاد تصریح کرد: عبرت یک روش تربیتی است که جز در دوران کودکی در بقیه دوران عمر کارآمدی دارد. دوران کودکی انسان خیلی قدرت تجزیه و تحلیل ندارد اما در بقیه دوران عمر انسان میتواند با استفاده از روش عبرت، خود و زندگیاش را مدیریت کند. عبرت به دو شکل اتفاق میافتد یا انسان خودش از وقایع و حوادث پیرامون عبرت میگیرد، یک ملکهای در او به وجود آمده که نگاه عبرتبین دارد. اگر کسی دنبال عبرت باشد کمکم نگاه عبرتآموز او، او را تربیت خواهد کرد. یا اینکه دیگران (استاد و مربی و ...) زمینه عبرت را برای او فراهم میکنند و کارهایی میکنند که او مسائل را فهم کند و عبرت بگیرد. این روشی است که در فضاهای تربیتی زیاد کسی به سمت آن نمیرود.
وی بیان کرد: یک نمونه آموزش به روش عبرت در داستان زندگی پروفسور حسابی نقل شده که برایتان تعریف می کنم. ایشان یک روز در کلاس درس و بدون اطلاع قبلی به شاگردانش میگوید که این ساعت باید دو درس را همزمان امتحان بدهید. همه اعتراض میکنند اما امتحان را هم میدهند و فقط سه نفر به نشانه اعتراض کنار کلاس میایستند و زیر بار امتحان دادن نمیروند. بعد از تمام شدن امتحان، استاد میگوید فقط نمره این سه نفر بیست است و از بقیه ده نمره کسر خواهم کرد چون فقط این سه نفر زیر بار ظلم نرفتند.
شاید برای آموزش ظلم ستیزی چندین ساعت سخنرانی جواب نمیداد اما این روش برای همیشه به یاد شاگردان ایشان خواهد ماند. توصیه میکنم داستان زندگی پروفسور حسابی را حتما مطالعه کنید. ایشان شخصیت کمنظیری هستند.

اهل عبرت، رفتارهای عالمانه دارند
وی تاکید کرد: طبق فرمایش حضرت علی(ع) «هر کس اهل عبرتگیری باشد، بصیرت پیدا میکند و هر کس اهل بصیرت شد، میفهمد و هر کس که فهمید عالمانه رفتار میکند.»[2] آنهایی که در زندگی سست هستند برای آن است که عبرتهای اطرافشان را نمیبینند، چون نمیبینند، بصیرت پیدا نمیکنند و چون بصیرت پیدا نمیکنند، نمیفهمند و چون نمیفهمند، رفتارهایشان جاهلانه است.
فرق علمآموزی و عبرتآموزی
حجت الاسلام مهدوی نژاد اظهار داشت: عبرتآموزی با علم آموزی فرق میکند، علم برای رفع نادانی است. اما عبرت برای عمیقتر شدن دانستههاست. شما خیلی چیزها را میدانید اما ساده از کنار آن میگذرید به همین خاطر ضرر میکنید. یک کم توقف کن. عمیق شو، دقت کن، فکر کن. شاید مشکل تو هم همین است و با توجه به همین مسئله، مشکلت رفع میشود.
علت مفیدنبودن دانستههای ما
وی ابراز داشت: عبرت برای دانستههاست، مثل مرگ. اطراف ما چقدر آدم میمیرند، آیا ما نمیدانیم مرگ حق است؟! ما نمیدانیم خودمان یک روزی میمیریم؟! نمیدانیم کسی که به مرگ اعتقاد داشته باشد گناه نمیکند و آزارش به دیگران نمیرسد و اخلاقش اصلاح میشود؟! پس چرا این دانستهها درد ما را دوا نمیکند؟ چون عبرت نمیگیریم. روی آن[دانستهها] فکر نمیکنیم.
هدف دین: عمقبخشیدن به باورها
حجت الاسلام مهدوی نژاد بیان کرد: دلیل اینکه گاهی روایات میفرماید به قبرستان سر بزنید و توقفی در مزار کنید، در قبرستان قهقهه نزنید و... این است که تو مرگ را قبول داری اما میخواهد عبرت بگیری و به این باور تو عمق دهد. تو اگر در مسئله مرگ ژرفاندیش شدی، مرگآگاه میشوی، وقتی مرگ آگاه شدی، درست میشوی.
سیستم مواجه دین با مفاهیم ارزشی یک سیستم فوق العاده حساب شده است. اما بعضیها کماندیشاند؛ کجاندیش یا بداندیشاند و یا اصلاً نمیاندیشند و مدام به دین گیر میدهند که مثلاً دین میگوید برو قبرستان و... .
طراحی سیستم دین با توجه به عبرتگیری انسان
وی خاطرنشان کرد: دین به علم آموزی هم سفارش کرده است. الان اگر بگوییم یک حدیث در مورد علم بخوانید، همه این حدیث پیامبر(ص) را بلدید که میفرمایند: «اطلبوالعلم من المهد الی اللحد»[3] و چند حدیث دیگر در این زمینه که همه بلدید ولی واقعاً چند نفر دنبال درس خواندن و مطالعه هستند؟
خدای متعال میفرماید با علما معاشرت کنید. چقدر هم ثواب در این کار گذاشته است. اینکه نگاهکردن به در خانه علما عبادت است و سفارش به اینکه زانو به زانوی علما نشست و برخاست کنید و ... به این دلیل است که در معاشرت با علما لذت دانستن پیدا میکنید و برای دانستن و خدا ترس شدن گرایش ایجاد میشود.
سیستم معارف دین میخواهد شما را عبرتآموز تربیت کند. اگر هر فرد، ساعتی کنار عالمی زانو بزند و با او معاشرت کند؛ نفهمیها و جهالتهایش برای خودش رو میشود و از این وضغیت عبرت خواهد گرفت.
راز سعادتمندی
حجت الاسلام مهدوی نژاد گفت: پیامبر(ص): «السعید من وعظ بغیره»[4]، سعادتمند کسی است که از غیر خودش موعظه بپذیرد، یعنی از حوادث و وقایعی که برای دیگران اتفاق میافتد عبرت بگیرد.
انسانها گاهی از خطاهای خودشان عبرت میگیرند، در حالی که این راه را خیلیها، قبل از آنها رفتهاند. پس باید از دیگران عبرت گرفت. از کسانی که راهها را رفتهاند و تجربه کردهاند، سؤال کنید و به تجربه خود اضافه کنید.
پیامبر میفرمایند خوشبخت کسی است که از غیر خودش عبرت بگیرد. از این روایت میتوان به گونهای این مفهوم را برداشت کرد که کسی که از خودش عبرت بگیرد سعادتمند نیست. این همه جوامع در میان بشریت به وجود آمده است، خطاهایی کرده است و خطاهای آنها ثبت شده است. آنها را مطالعه کنید و به تجربیات خودتان اضافه کنید. چرا از عمر خود هزینه میکنید و آزمودهها را میآزمایید؟! این دور از سعادت است.
عبرت از گذشته، راه موفقیت در آینده
وی تاکید کرد: در نهج البلاغه حضرت امیر(ع) در نامهای به امام حسن مجتبی(ع) میفرمایند: «اگر چه من با گذشتگان زندگی نکردهام ولی در اعمال آنها نگاه کردهام، در اخبار و داستانهای آنها فکر کردهام، آثارشان را دیدهام گویی که مثل آنها در آن زمان زندگی کردهام»[5].
جامعهای اگر از تاریخ ماقبل خودش عبرت بگیرد و اشتباهات آنها را تکرار نکند به اندازه عمر آن تاریخ، پیشروی کرده و جامعه خودش را جلو برده است. میفرماید: «هرکس که زیاد عبرت بگیرد لغزشهایش کم میشود»[6].
انقلاب، نتیجه عبرت بینی امام(ره) بود
حجت الاسلام مهدوی نژاد افزود: حضرت امام(ره) از تاریخ اسلام و عقب ماندگی مسلمانها عبرت گرفتند. کارهایی را که مسلمانها انجام میدادند و عقب میافتادند امام تذکر دادند. فرمودند به استکبار و به آمریکا و اسرائیل دست ندهید. حضرت امام منافذی را که در طول تاریخ اسلام و صد سال گذشته از آنجا ضربه خورده بودیم، بستند و این سبب شد تا انقلاب پیروز شود.
وصیت نامههای شهدا، کتاب عبرت
وی بیان کرد: در مورد وصیت نامههای شهدا امام (ره) گفته بودند: «هفتاد سال عبادت کردید، خدا قبول کند یک بار هم وصیتنامه شهدا را بخوانید»[7].
حضرت آقا فرمودند: بعد از این حرف امام، شروع کردم به خواندن وصیت نامه شهدا و بر خود این کار را فرض کردم، در این وصیت نامهها دیدم حرفی که یک نوجوان 16-17ساله میزند، یک عارف هشتاد ساله بعد از هشتاد سال مجاهدت زده است».
موضوع دیگری که در مصاحبه با رزمندهها و وصیتنامه شهدا جلب توجه میکند، این است که گفتهاند نگذارید امام ما تنها بماند، امروز کربلای دیگریست و امام(ره)، حسین دیگری. این حرفها یعنی این که از عاشورا و کربلا عبرت گرفتند و نگذاشتند که بلایی که سر اباعبدالله آمد سر امام خمینی(ره) بیاید.
شهدا، جریان عاشورا را فهمیدند، حوادث را تحلیل کردند و از ظاهر به باطن رفتند. زشتیهایی را که در جامعهی اسلامی پدید آمد، دیدند و به باطن آنها و به فهم و بصیرت رسیدند. آن فهم و بصیرت این بود که هر گاه منادی حق، ندای حق سر داد باید از او حمایت و علیه باطل قیام کرد. آنها هیهات منالذله را از عاشورا گرفتند، عبرت گرفتند که با دشمن نمیشود سازش کرد، آن وقت به فریاد هل من ناصر امام(ره)، لبیک گفتند. جنگ که شد بچهها به خاطر بصیرتی که داشتند و عبرتی که گرفته بودند، ایستادند.
مدیون آیندگان نشویم!
حجت الاسلام مهدوی نژاد خاطرنشان کرد: اگر مردم جامعه اسلامی اهل عبرت شدند، باعث پیشروی و پیشرفت جامعه میشوند و آیندگان عقب نمیمانند. اگر جامعهای اهل عبرت نباشد، آیندگان طلبکار او میشوند و او مدیون و بدهکار آیندگان میشود چرا که حق آنها را ضایع کرده است. الان شما به مردم کوفه و مدینه اعتراض ندارید؟ شما معتقد نیستید دنیای اسلام با کار آنها عقب افتاده؟
امروز اگر شما از حوادث تاریخ گذشته، تاریخ اسلام، تاریخ انقلاب اسلامی و حوادثی که تکرار میشود عبرت نگیرید، نمیتوانید از ظاهر این حوادث به باطن نقب بزنید، تحلیل کنید و تکلیف خودتان را مشخص کنید. لذا بدهکار آیندگان خواهید شد، باعث عقب افتادگی جامعه خواهید شد و در زوال جامعه اسلامی نقش خواهید داشت.
رفتنهای بی بازگشت
این واعظ خاطرنشان کرد: شخصی از سپاه عمربن سعد به سمت سپاه امام حسین(ع) آمد تا پیغامی برای ایشان بیاورد. حبیب بن مظاهر او را شناخت و از حضور او در سپاه عمربن سعد تعجب کرد. وقتی آن فرد پیغامش را به امام حسین(ع) رساند و خواست برود ؛حبیب به او گفت: نمیخواهی بمانی؟ این آقایی که اینجاست پسر دختر رسول خداست و... من ضمانت میکنم اگر بمانی رسولالله قیامت تو را شفاعت کنند و اهل بهشت باشی. حبیب هر کاری که میتوانست برای ماندن او کرد. آن شخص فکری کرد و گفت: الان باید پیغام امام حسین(ع) را به عمر بن سعد برسانم میروم و برمیگردم ؛ رفت و دیگر برنگشت.
عبرت بگیرید. گاهی نباید مجلسی را رفت چون گناه است [انسان میگوید] حالا یک امشب را برویم، دیگر نمیرویم. میروی دیگر نمیآیی! یا میگوید حالا این دفعه، برای این که مشکلم حل شود، فلان کار را انجام میدهم بعد توبه میکنم. میرود دیگر حال ندارد این همه راه را برگردد.
عبرت مانع خسارت
حجت الاسلام مهدوی نژاد خاطرنشان کرد: سعد، یکی از اصحاب صفه در زمان رسول خدا(ص)، خیلی نیازمند و فقیر بود. تا وقتی فقیر بود در نماز جماعت شرکت میکرد. پیامبر چون ناراحت بود از فقر سعد، دو درهمی را که از طرف خدا و از دست جبرئیل رسیده بود، به او دادند. سعد از برکت آن دو درهم کمکم پولدار شد و مال دنیا او را به خود مشغول کرد تا جایی که دیگر در نماز جمعه هم شرکت نمیکرد. پیامبر(ص) چون نگران و ناراحت بودند دو درهم خود را از او مطالبه کردند و بعد از آن کمکم سعد اموالش را از دست داد و فقیر شد و همین باعث شد دوباره در نماز شرکت کند. و به همین دلیل فرمودهاند که دنیا و اموال دنیا، فتنهای است که مشغله درست میکند.
شاید این داستان را بارها شنیدهایم ولی چقدر از آن عبرت گرفتهایم؟ باید مواظب بود و خود را به یک جای محکم و مطمئن وصل کرد. بادبادک هم که باشیم اگر طنابمان به یک جایی وصل نباشد [باد] ما را میبرد. مواظب باش که کار، درس، زندگی یا گرفتاری دنیا تو را از مسجد، هیئت، نماز باز ندارد.
پیامبر رو به سعد کردند و فرمودند: «يَا سَعْدُ شَغَلَتْكَ الدُّنْيَا عَنِ الصَّلَاةِ»[8]، دنیا مشغولت کرد از نماز. ما هم اینطوری هستیم، شغلتنا الدنیا عن الصلاه، عن العباده، عن الخیر. بحث عبرتهای فاطمیه که قرار است بیان شود، برای همین است. اگر عبرت نباشد انسان فرداً و جمعاً دچار خسارتهای زیادی میشود.
دیده عبرت بین امام(ره)
وی تصریح کرد: آیت الله علمالهدی نقل میکردند زمان جنگ، در اتاق پشت حسینیه جماران با یک عده علمای تهران جلسه داشتیم. رفتن امام به حسینیه کمی دیر شد. بچههای رزمنده شروع کردند به شعار دادن که روح منی خمینی و... صدا به گوش امام رسید امام حرفشان را قطع کردند. دیدیم چهره امام غمگین شد و صدایشان را بغض گرفت و گفتند: آقایان این جماعتی که الان اینجا هستند اگر مدینه بودند امیرالمؤمنین(ع) تنها نمیماند. آدمی که عبرتبین است از هر حادثهای به جای این که لطمه بخورد، یک پل میزند و خود را نجات میدهد.
[1]. حشر، آیه 2.
[2]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج70، ص 120؛ «مَا أَصِفُ دَاراً أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا آتَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ».
[3]. نهج الفصاحة، ص 218؛اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْد. و وسائل الشيعة، ج27، ص 27؛ «قَالَ النَّبِيُّ ص اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ- فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم و مسلمه».
[4]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص 74؛ «وَ اللَّهِ لَقَدْ وَعَظَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ بِغَيْرِكُمْ فَإِنَّ السَّعِيدَ مَنْ وُعِظَ بِغَيْرِه».
[5]. نهجالبلاغه نامه شماره 31؛«إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ».
[6]. غرر الحكم و درر الكلم، ص 50؛ «الِاعْتِبَارُ يُثْمِرُ الْعِصْمَة».
[7]. صحیفه امام، ج 14، ص 491.
[8]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص 313.