به گزارش حلقه وصل، «خرمشهر دروازهای خونین رنگ است که داغ شهادت دیده است». این یکی از خاطره انگیزترین گفتارهای مستندهای سید مرتضی آوینی درباره خرمشهر است.
آوینی با خرمشهر و مردان و زنان این سرزمین داغ دیده عجین شده بود. «عنایت صحتی شکوه» یکی از مردان این سرزمین است که آوینی او را دوست داشت و البته وی نیز آوینی را به بزرگی یاد میکند.
عنایت هر سال وقتی شیپور کاروانهای راهیان نور نواخته میشود هر روز بدون غیبت به موزه خرمشهر میآید و گوشهای برای خودش خلوت میکند. پاتوقی که برای او معنایی، بیشتر از آنچه ما دریافت میکنیم، دارد.
عنایت این روزها کمتر روایتگری میکند و شاید بگویم اصلا دیگر روایتگری نمیکند و جایش را به جوانها داده است. بعد از چند روز حضورم در موزه جنگ خرمشهر، امروز به خودم جرات دادم و خلوت عنایت صحتی را شکستم تا از راز خلوتش بگوید.
عنایت میگوید «روایتگری جنگ» کار من نیست. اولین کسی که برای روایتگری جنگ و خاطرات دفاع از شهر دنبال من آمد آوینی بود. من از سال ۵۹ آوینی را میشناختم. آن زمان من در جهاد بودم و آوینی جوانی فعال بود.
یک بار مصاحبه کوتاهی با آوینی انجام دادم و او رفت و سال ۶۸ دوباره برگشت؛ اما آوینی دیگر جوان نبود و هر دو تغییر کرده بودیم. او اینقدر به دنبال من آمد تا به زور حرفهایی از من بیرون کشید.
من اهمیت خاطرات جنگ را نمیدانستم، آوینی همه را به من آموخت. من خاطرههای جنگ را بیان میکردم، آوینی نیز آن را ضبط میکرد.
راضی به صحبت کردن نبودم، آوینی من را مجبور کرد. او خودش گویندگی میکرد اما از زبان ما حرف میزد. آوینی دنبال روایتهای مردمی بود. یک بار سال 68 آوینی من را به تهران دعوت کرد. ساعت پنج صبح به ترمینال جنوب رسیدم. رانندهها دور من جمع شده بودن و پس از کشمکشهای فراوان یک راننده من را به دفتر آوینی رساند.
صبح زود آوینی آمد. او از صبح دانشگاه کلاس داشت، من را به دانشگاه برد تا برای دانشجوها صحبت کنم. آوینی من را به حلبی آباد تهران برد و گفت میخواهم از اینجا فیلم بسازم تا همه بدانند تهران نیز چنین محلهایی دارد.
آوینی کار بزرگی درباره جنگ انجام داد. در شرایطی که همه در جنگ بودیم او حتی «نفس»های رزمندگان را ثبت میکرد و میگفت اینها همه ارزشمند است.