موضوع سخنرانی روز دوم اختصاص به حضرت جواد الائمه علیه السلام داشت. حجت الاسلام مهدی پور ضمن اشاره به خصایل و کرامات حضرت به ارتباط قوی و پیوند ناگسستنی حضرت رضا علیه السلام و فرزندشان اشاره کرد . در ادامه مراسم شعرخوانی ها آغاز شد که در بخش اول شاعران چون رحمان نوزانی، سید جواد هاشمی، سید محمد حسینی و غلامرضا فاتحی شعرخوانی کردند و پس از آنان شاعر و ذاکر اهل بیت (ع) جناب علی زمانیان با اشعاری در مدح امام هشتم علیه السلام به نغمه سرایی پرداخت.
در بخش دوم نیز شاعرانی چون سعید بیابانکی، حجت الاسلام و المسلمین شیخ رضا جعفری، سید محمد رستگار و استاد کلامی زنجانی با قرائت اشعار خود حاضران را بهره مند ساختند. گفتنی است این برنامه با حضور شاعران ، ذاکران و اساتیدی چون استاد حاج منصور ارضی، استاد محمدعلی مجاهدی، استاد احد ده بزرگی، استاد اکبر زاده، استاد خوش چهره، حجت الاسلام و المسلمین جواد محمد زمانی و حاج جواد حیدری همراه بود.
دومین برنامه روز چهارشنبه کارگاه آموزشی شعر بود که با حضور استاد سیدمهدی حسینی برگزار شد. در این جلسه که از ساعت 18:30 آغاز شد، ابتدا تعدادی از شاعران جوان حاضر به شعرخوانی پرداختند و سپس بحث پیرامون زبان شعر هیئت با حضور جناب حسینی پی گرفته شد.
حسینی ضمن اشاره به لزوم یک دستی و پرهیز از چندگانگی زبان شعر هیئت، شعری را در فضای هیئات مذهبی موفق دانست که عامه فهم و خواص پسند باشد.
وی تعامل شاعر با مداح را لازم شمرد و اشاره کرد:گاه خوب است شاعر علاوه بر ارائه شعر به مداح، برای او فضاسازی نیز انجام دهد و پاره ای موارد را به او گوشزد نماید.
حسینی راهکار نجات بخش شعر هیئت را خلاقیت در زبان دانست و این مهم را از طریق کشف زوایای تازه در شعر و آشنایی زدایی ممکن شمرد.
در ادامه یکی از اشعار خوانده شده در این مراسم را بخوانید:
سعید بیابانکی:
برپا شده است در دل من خیمه ی غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی
بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظّمی
می خوانی ام به حُکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی
بار بر بندید آهنگ سفر دارد حسین(ع) نیت رفتن در آغوش خطر دارد حسین(ع)
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین(ع)
وای من مابین رود دجله و رود فرات لب ز شنهای بیابان خشک تر دارد حسین(ع)
اهل بیتش را ببین همراه خود آورده است چون که از پایان کار خود خبر دارد حسین(ع)
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست روی دستش غنچه ای بی بال و پر دارد حسین(ع)
بانگ بر زد پیکری بی دست، ادرک یا اخا ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین(ع)
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است هم تک و تنهاست هم داغ پسر دارد حسین(ع)
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته است آه اگر از اهل بیتش چشم بردارد حسین(ع)
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین(ع)
بر فراز نیزه می خندد لب و دندان او وعده دیدار چون با تشت زر دارد حسین(ع)
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند ترک سر کرده است احرامی دگر دارد حسین(ع)
هر درش راهی است تا خورشید تا آئینگی کعبه عشق است هفتاد و دو در دارد حسین(ع)
بگذار که این باغ درش گم شده باشد
گل های ترش برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ
گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند
ای کاش کلید سحرش گم شده باشد
بی اختر و ماه است دلم مثل کسی که
صندوقچه ی سیم و زرش گم شده باشد
شب تیره و تار است و بلا دیده و خاموش
انگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهی است همه ناله و دشتی است همه گرگ
خواب پدری که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد....