سرویس نقدی هنری- احسان سالمی: فیلم خاص بساز تا دیده شوی! این شعاری است که بنظر میرسد در طی چند ساله گذشته در میان سینماگران ایرانی بسیار رواج پیدا کرده است چرا که کارنامه سینمای ایران در این چند سال به خوبی بیانگر این موضوع است. حالا اینکه این فیلمهای خاص در مورد چه هستند و اصلا نگاه سازندگانش از ساخت آن چه بوده، چندان مهم نیست!
جدیدترین ساخته هومن سیدی یکی از همین آثار خاص است، فیلمی که اصلا معلوم نیست برای چه ساخته شده است! مخاطب آن کیست؟ دغدغه فیلمساز از ساخت آن چه بوده است؟ و دهها سوال دیگر که با دیدن فیلم به ذهنتان خطور میکند.
«اعترافات ذهن خطرناک من» که نویسندگی، تدوین و کارگردانی آن بر عهده هومن سیدی بوده است، فیلمی تماماً سیاه است که حتی در مضمون و نام هم از آثار هالیوودی کپی شده است. نام این فیلم یادآور فیلم «اعترافات یک ذهن خطرناک» (Confessions of a Dangerous Mind) جُرج کلونی، کارگردان سرشناس هالیوود است و همچنین داستان «اعترافات ذهن خطرناک من» هم برداشتی از یکی دیگر از فیلمهای ماندگار سینما به نام «ممنتو» ساخته کریستوفر نولان است که محوریت قصه هر دو اثر بر فراموشی یک روزه شخصیت اصلی داستان و ورود او به ماجراهایی خشن و سیاه است.
البته درست است که سیدی در روایت داستان کثیف فیلم خود و انتقال حس منفی آن به مخاطبانش به خوبی عمل کرده است و در مسیر ساخت آن از موسیقی خوب و به جای بامداد افشار و هنرنمایی بازیگری همچون سیامک صفری در نقش اول فیلمش به خوبی استفاده کرده ولی مسئله اصلی ماهیت پوچگرای این داستان است.
داستان فیلم در مورد بیست و چهار ساعت از زندگی یک توزیع کننده مواد است که 100 کیلو مواد مخدر اسید را در 10 نقطه مختلف پنهان کرده است و دو نفر از زیر دستانش برای پیدا کردن این موادها هرروز او را با داروهای مختلف گیج میکنند و بعد از اینکه او به محل زندگیش برگشت داستان جدیدی برای او تعریف میکنند تا بتوانند رد او را بزنند و به موادها برسند.
روایت داستان مبهم است و پُر است از نریشنهایی که در آن شخصیت اصلی در حال تحلیل آدمها و محیط پیرامونش است که به نوعی یک اشراف غیبی بر احساسات و اندیشههای درونی اطرافیانش دارد و مثلا وقتی آنها دروغ میگویند او حس میکند و یا بدون اینکه متوجه شود که از او دزدی شده به طور ناخودآگاه به کسی که از او دزدی کرده حملهور میشود.
این روایتها همه در بستری سیاه و سرد به وقوع میپیوندد. بستری که مخاطب آزار است! البته نگارنده منکر این موضوع نیست که در سراسر دنیا آثاری تولید میشوند که درونمایه سیاه و آزاردهندهای دارند ولی در نهایت همان آثار نیز در پی انتقال یک مضمون و اندیشه درست و یا حتی نادرست به مخاطب خود هستند. اما پرسشهایی که با دیدن اعترافات ذهن خطرناک من برای هر بینندهای ایجاد میشود این است که: هدف از ساخت این فیلم چه بوده است؟! اصلا این فیلم مضمونی هم دارد؟! نمود بیرونی کاراکترهای فیلم را در کجای این دنیا میشود پیدا کرد و با آن همذات پنداری کرد؟!
از دیدگاه نگارنده این سطور، آخرین ساخته سیدی، مجموعهای از هذیانهای ذهنی و افکار روان پریشانهی یک انسان بیمار است که صرفاً به منظور فرسایش ذهن و آزار رساندن به مخاطب ساخته شده است و به قول مسعود فراستی منتقد سینما: « فقط با یک ذهن شبه خطرناک افیونی میشود چنین لاطائلی ساخت و با همان ذهن، فیلم را تحمل کرد و تهوع نگرفت.»