حجتالاسلام نصرالله پژمانفر روزگاری عضو شاخه دانشآموزی حزب جمهوری اسلامی بود. او که از نزدیک شاهد رفتار و منش شهید بهشتی در برابر تهمتها و شایعات بود ضمن بازخوانی این رفتار، معتقد است که ترور پنهان، خیلی خطرناکتر از ترور و حذف فیزیکی است. اینکه ترور پنهان چیست و تفاوت آن با ترور آشکار کدام است و منشاء هجمه شدید دشمنان علیه شهید بهشتی از کجا آب میخورد، سوالاتی است که حجتالاسلام پژمانفردر گفتوگو با حلقهوصل به آنها پاسخ گفته است.
***
علت هجمه شدید دشمن خارجی و منافقین داخلی علیه شهید بهشتی چه بود؟
شهید بهشتی پرچمدار یک جریان فکری بود. این جریان تلاش میکرد تا افرادی را که متفرق کار میکنند دورهم جمع کند و به یک جریان برای رسیدن به قله و تشکیل حکومت اسلامی بدل سازد. شهید بهشتی یک شخص نبود، او جریانی را رهبری میکرد و دشمنان به همین خاطر نسبت به او بهشدت احساس نگرانی و ناراحتی میکردند. چون دشمن میدانست اگر شهید بهشتی بتواند این جریان را تشکیل و توسعه دهد، پایه این جریان فکری نهتنها در کشور بلکه در دنیا مستحکم خواهد شد. به همین علت شهید بهشتی آماج شدیدترین تهمتها و تبلیغات قرار گرفت.
حزب جمهوری اسلامی چه ویژگیهایی داشت که دشمن را نسبت به خود حساس میکرد؟
بنده در آن زمان در حزب مسئولیت داشتم و عضو شاخه دانشآموزی حزب بودم. در آن زمان کلاسهایی در محل دفتر حزب برگزار میشد. این کلاسها توسط مسئولین حزب با هدف تربیت نسل جوان و مدیرپروری برگزار میشد. بهطور مثال جلالالدین فارسی درس دیالکتیک، شهید بهشتی درس اسلامشناسی و آقای موسوی اردبیلی درس اقتصاد در اسلام را تدریس میکردند. این افراد میگفتند باید مبانی اسلام را به نیروهای جوان و انقلابی آموزش دارد و بر اساس این آموزشها زمینههای تشکیل یک جریان انقلابی را در کشور ایجاد کرد. بهطور کلی، حزب جمهوری اسلامی بر پایه و اساس همین اندیشه توسط شهید بهشتی تشکیل شد. این جریان بهواسطه این تفکرات ایجاد و حزب جمهوری اسلامی با همین هدفگذاری شکل گرفت و افراد متعددی در این حزب عضو و فعال شدند. شهید بهشتی قائل به این بود که باید بهصورت تشکیلاتی و منسجم از همه ظرفیتهای داخل کشور استفاده کنیم و عملا هم حزب به همین سمت رفت.
عمده هجمههای اول انقلاب علیه شهید بهشتی به چه صورت بود؟
منافقین و عناصر خودفروخته نظام در بحث تخریب این شهید بزرگوار، از هیچ تهمتی فروگذار نکردند. یکی از تهمتها به خاطر فوت مرحوم طالقانی بود. امام خمینی(ره) مرحوم طالقانی را «ابوذر زمان» لقب دادند. منافقین با فضاسازیهای تبلیغاتی رحلت مرحوم طالقانی را که به شکل طبیعی اتفاق افتاده بود، به شهید بهشتی نسبت دادند و اینگونه القا شد که شهید بهشتی موجب کشته شدن مرحوم طالقانی شده است. آنها در اصل با این تبلیغات، شهید بهشتی را قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیت کردند. شهید بهشتی در برابر همه این تهمتها با سعهصدر ایستادگی کردند.
منظور شما از سعهصدر شهید بهشتی مقابل تهمتها چیست؟ ویژگی منحصربهفرد برخورد شهید بهشتی در مقابل دشمنان چه بود؟
خاطرم هست شهید بهشتی برای سخنرانی در مسجدی در خیابان دامپزشکی آماده شدند و عدهای بلند شده و علیه ایشان شعار سر دادند. با بالا گرفتن صدای شعاردهندهها فضای مسجد فضای متشنجی شد. در آن لحظه شهید بهشتی گفت: کسی متعرض این افراد نشود. چون این افراد در حال تهمت زدن به من هستند و اجازه دهید تا صحبتهای خود را بیان کنند. در حقیقت نحوه برخورد ایشان با منافقین موجب شد که این افراد خلع سلاح شوند. عموم مردم حاضر در مسجد، مقابل این جریان ایجاد شده سکوت کردند تا این عده حرف خود را بزنند و مشخص شود صحبتهای آنها چیست. جالب است حرفی برای گفتن نبود بهجز چند دروغ و تهمت که دائما بین آنها تکرار میشد. شهید بهشتی اجازه داد تا صحبتهای این افراد تمام شود و سپس شروع به صحبت کرد. ایشان در انتهای بحث خود پاسخی هم به تهمتهای وارد شده دادند. این امر نشان داد که این شهید مظلوم، بسیار جلوتر از تصورات فکر میکرد و راهکار ایجاد یک جریان گسترده در کشور را تشکیل یک نظام اسلامی با تشکیلات کاملا منسجم میدانست.
واکنش مردم بعد از شنیدن خبر انفجار دفتر حزب چه بود؟
شب انفجار حزب، توسط نیروهای امنیتی چند حلقه حفاظتی در اطراف محل حادثه تشکیل شده بود و اجازه رفتوآمد داده نمیشد. این امر موجب تشکیل یک فضای ناراحتکننده و مأیوسکننده شده بود و مردم را نسبت به شرایط پیش روی جریان انقلاب اسلامی و شرایط بعدی نگران کرده بود. در آن فضای ایجادشده صحبتهای امام خمینی(ره) بسیار امیدبخش بود. دشمن میخواست بذر ناامیدی را در کشور پخش کند اما صحبتهای امام رهنمود بود. پس از روشنگریهای امام، مردم نیز به پا خاستند و شعارها خود را به این سمت پیش بردند که شهید بهشتی یک آدم نیست، بلکه یک جریان است و با شهادت ایشان این جریان قطع نمیشود. شعار «دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه» بعد از این حادثه توسط مردم سر داده میشد. این شعار برگرفته از تاکیدات امام بود. مردم با شعارهای خود این پیام را به جهان مخابره کردند که اگر بهشتیها و صدها نفر مانند بهشتی هم از دست برود؛ این جریان فکری سربازهای زیادی دارد که اگر در این راه شهید شوند دیگران این سلاح را بر دوش خواهند کشید.
بازتاب شهادت شهید بهشتی در بین منافقین به چه صورت بود؟
بازتاب حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی و انفجار دفتر حزب موجب شد تا عدهای که در رابطه با ایشان اشتباه قضاوت کرده بودند به میدان بیایند و درصدد جبران رفتارهای غلط خود با شهید بهشتی باشند. افرادی که تحت تأثیر صحبتهای غلط منافقین قرارگرفته بودند در اماکن مختلف اظهار پشیمانی میکردند و این مسئله باعث ایجاد موج مثبتی در جامعه شده بود.
وجه تشابه این حملهها به شخصیتهای ابتدای انقلاب با حملههای امروز به شخصیتهای نظام در چیست؟
جریانی که موجب شهادت شهید بهشتی شد، همواره انقلاب را در طول این چهار دهه نیز تهدید کرده است. این جریان کسانی بودند که در ظاهر با انقلاب، اما در باطن با انقلاب نبودند. امروز نیز همین افراد وجود دارند؛ یعنی امروز هم افرادی هستند که در ظاهر انقلابی هستند و اعلام احساس مسئولیت میکنند، اما در حقیقت افراد سرسپردهای هستند که همواره آب به آسیاب دشمن میریزند. در اوایل انقلاب و پس از فروپاشی حکومت نظام سلطه بر ایران، شهید بهشتی را یک جریان تندرو معرفی میکردند، مسائلی که امروز نیز مطرح میشود نیز همین است. درواقع با تحریک احساسات مردم تلاش میشود که افراد انقلابی را تندرو معرفی کنند تا با این ادبیات به آنها اجازه حضور در جامعه را ندهند. امروز و سالها پس از پیروزی انقلاب، افراد دلسوز و دقیق به تندروی متهم میشوند و تلاش میشود تا این افراد را عقب بزنند. باید مراقب این موضوع باشیم، زیرا با اتهام تندروی افراد را کنار میگذارند. امام تندترین، صریحترین و شفافترین مواضع را علیه آمریکا داشت. اگر امروز بخواهیم دیالوگهای امام را بازخوانی کنیم به دلیل انحرافات به وجود آمده در جامعه، صاحبان صحبت به تندروی محکوم میشوند. حذف نیروهای انقلاب از چرخه مدیریت کشور با برچسبهای تندروی خطر بسیار جدی در عصر حاضر است.
مواضع شهید بهشتی در مقابل آمریکا و سرسپردگان آنها چه بود؟
مواضع شهید بهشتی نسبت به آمریکا بسیار تند بود. ایشان همواره جمله معروف «عصبانیت بیشتر آمریکا از ما» را تکرار میکردند و آن را بهعنوان یک پیام مبنی بر موفقیت انقلاب میدانستند. شهید بهشتی همواره اصرار داشتند، در مسیر انقلاب لازم است که آمریکا و وابستگان آمریکا از ما عصبانیتر باشند تا اینکه اظهار همراهی کنند. اصرار شهید بهشتی، نکته مهمی بود که مبادا ما بر روی خط سازش قرار گیریم و بخواهیم در مسیر انقلاب اسلامی کوتاه بیاییم. ایشان بهشدت مخالف سازش با آمریکا بودند و همواره تاکید میکردند اگر بخواهیم در مسیر درست انقلاب پیش برویم، باید منتظر تبعات عصبانیت آمریکا نسبت به خودمان باشیم.
نفوذ کلاهی و امثال او موجب چه خساراتی به کشور شد؟
بخشی از عناصر نفوذ، کسانی بودند که با عنوان عناصر انقلاب در دفتر ریاست جمهوری و نخستوزیری جای گرفتند و بعضا مسئولیت رده بالایی نیز به عهده داشتند. حاصل حضور این افراد در مناسبتهای کشوری موجب ترور چهرههای انقلاب شد. کشور از این نفوذها آسیبهای بزرگی دید، حادثه سرچشمه و شهادت 72 تن از مخلصین انقلاب نمونه این آسیبها بود. تعدادی نفوذی نیز در این بین وجود داشتند که کار آنها ترور اندیشه، فکر و باورها و ترور نگاه امام(ره) در مسیر انقلاب اسلامی بود. این افراد بهمراتب، خطر بیشتری داشتند و دارند. کسانی که در بُعد تحریف امام و انقلاب کار کردند، بهمراتب خطرناکتر هستند.
آیا شما معتقدید خطرناکتر از نفوذ کلاهیها، نفوذ دیگری هم وجود دارد؟
بله، ترور پنهانی خطرات بیشتری دارد. اگر خطرات آن زمان، گرفتن جان بود، امروز این افراد تردید را در دل جامعه ایجاد میکنند. عاملی مانند رشد انقلاب در دنیا، روحیه استقامت، سازشناپذیری و تکیه بر جوانان و عدم تمکین در برابر دشمنان دشمن را وادار کرد تا درصدد نفوذ در بدنه انقلاب اسلامی باشد. جریان ترور معنوی و پنهانی آسیبهای زیادی به کشور وارد کرد و میتوان گفت این جریان در اصل انقلاب را ترور کرد. ترور آنها تحریف انقلاب اسلامی بود. امروز بعضی کسانی که در سابقه خود همراهی با امام داشتند، اظهاراتی میکنند که نشاندهنده یک عقبنشینی جدی از گذشته خود و انقلاب است. امام سجاد(ع) بیان میکنند که تعدادی از افراد «عالم سوء» هستند و خطر این افراد از سپاه یزید بهمراتب بدتر است. زیرا سپاه یزید موجب شهادت سیدالشهدا(ع) شدند و اموال خیمهها را به غارت بردند، اما این افراد در همین جا متوقف شدند و نتوانستند راه و اندیشه امام حسین(ع) را به غارت ببرند. امام سجاد(ع) در ادامه این حدیث فرمودند: افراد عالم سوء، کسانی هستند که با شک و شبهه در دل شیعیان ضعف وارد میکنند و مانند سمی در روح این افراد تردید و نگرانی ایجاد میکنند. با ایجاد این شبهات بیان میکنند که چرا ما انقلاب کردیم و ما قبل از ظهور حضرت حجت(عج) نباید انقلاب میکردیم. ایجاد این شبهات توسط افرادی که تریبون دارند و دارای روزنامههای زنجیرهای هستند، صورت میگیرد که آسیب آن بهمراتب بدتر است. در این مسیر انحرافی، شبکههای ماهوارهای و اینترنت ضریب نفوذ زیادی به صحبتهای این افراد میدهند و معمولا این افراد در قالب استاد دانشگاه، سخنران و... بهعنوان پرچمداران سیاسی در جامعه حضور پیدا میکنند. حتی این جریان نفوذ، بهجایی میرسد که پرچم آمریکا و نماد شیطانی که روزی مردم ما باافتخار پا بر روی این پرچم میگذاشتند، عبور نمیکنند و پا گذاشتن بر پرچم استکبار را عملی خطرناک و غیرعقلانی میدانند. خطرات این افراد بهمراتب بالاتر است و ضربات این افراد خیلی موجب آسیب میشود.