از زمانی که عالم سالک، «آقا نجفی قوچانی» در سیر روحانی خود به عالم برزخ، نوشت: «و من مُردم....» و کتاب «سیاحت غرب» از آب درآمد تا همین امروز که شما این یادداشت را بر کتاب «سه دقیقه در قیامت» می¬خوانید؛ نویسندگان و راویان متعددی آن هم غالبا غربی روایتهایی از زندگی پس از مرگ داشته¬اند و نام آن را «تجربه نزدیک به مرگ» یا NDE نهادهاند. این روایتها از دو حیث، قابل ارزیابی است.
سخن نخست در ارزیابی اصل این تجربههاست. آیا براستی میتوان محملی ماورائی و آن جهانی برای این اظهارنظرها یافت؟ نظر دانشمندان علوم اعصاب و روان در این زمینه چیست؟ باید گفت هرچند تجربیات نزدیک به مرگ به خاطر فراوانی نمونههای یافتشده و دلایل قائلین، کم کم راهی به سوی ادبیات فلسفی ماهیت ذهن و رابطه نفس و بدن باز کردهاند اما همچنان مخالفین قرص و محکمی دارد و آن را توهماتی ناشی از آسیبهای متابولیستی، کمبود اکسیژن در مغز بیمار و خلط ادراکات آستانه هشیاری میدانند که با مدلهای عصبشناختی قابل توجیه است و البته به این همه اضافه میکنند وجود پیشفرضهای الهیاتی و اعتقادی در افراد بازگشته از مرگ را.
اما دلایل موافقین هم شنیدنی است! وجود روایتهای فراوانی از کودکان که بالتبع اعتقاداتشان شکل نگرفته است در کتابی مانند «بچه¬ها در آغوش نور» نوشته «ملوین مورس» (قابل دسترسی در فضای مجازی) و تجربه افراد کور مادرزاد با شرح دقیق جزئیات پیرامونی خود در بعد از به هوش آمدن، که با بررسی 31 مورد از این اشخاص، در مقاله «رینگ» و «کوپر» (1997) بازتاب یافته است. همچنین مقاله علمی و کارشناسی «میلر» در سال 2012 در رد نظران مخالف، همه و همه باب علم را به روی این معنای شگفت، گشوده است.
اما سخن دیگر در کیفیت این تجربههاست! آیا واقعا هیچ خللی در تطابق تجارب آن جهانی، با واقع عالم معنا وجود ندارد؟ آیا میزان درک معرفتی و سیر علمی و عملی اشخاص در چگونگی این تجربه موثر نیست؟ آیا به واقع پیشفرضهای الهیاتی در درک هرکس از عالم مثال خود تأثیری ندارد؟ به نظر میآید پاسخ همه این پرسشها، مثبت است. اما در این میان، وقایعی که در کتاب پرکشش «سه دقیقه در قیامت» از زبان فردی با ایمانِ متوسط، روایت شده میتواند نزدیک به آن چیزی باشد که در انتظار همه ماست؛ واقعیتی تخلف ناپذیر به نام مرگ!
«سه دقیقه در قیامت» در قطع پالتویی طی 90 صفحه، تجربه نزدیک به مرگ پاسدار فداکاری است که در هر سه عرصه دفاع مقدس، مبارزه با خرابکاران ضد انقلاب و دفاع از حرم اهل بیت(علیهم السلام) حضور داشته است. پاسداری که الان حدود 47 سال سن دارد و پس از عمل جراحی خود در سال 1394 و مشاهده حساب و کتاب و میزان اعمال خود آن هم تنها در سه دقیقه، به کلی در آن دسته از رفتارهای ناپسندش تجدید نظر کرده است. روایت کتاب در بررسی اعمال راوی و پاداش و کیفر او خلاصه میشود. نام راوی به درخواست خود او، ذکر نشده هرچند با قرائن مذکور در کتاب، دسترسی به او مشکل نیست. قسمتی از متن را با هم مرور میکنیم:
«دکتر جراح، ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده نداره... یکی دیگه از پزشکها گفت دستگاه شوک رو بیارین... نگاهی به دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت اما من میتوانستم صورتش را ببینم. حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد!...»