حلقه وصل: شاعران متعهد و انقلابی کشورمان با سرودهها و دلنوشتههای خود نسبت به ترور ناجوانمردانه سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده سرافراز سپاه قدس و یارانش و همچنین ابومهندس فرمانده دلاور حشدالشعبی واکنش نشان دادند.
برخی از سرودهها در این مجال تقدیم میشود:
مهدی چراغ زاده شاعر جوان کشورمان «حروف مقطعه» را برای سردار سلیمانی سرود:
تمام شهر در خواب و تو در آغوش طوفانها
سرودی در دل شب آخرین شعر رهایی را
همیشه شیوه چشمت فریب جنگ با خود داشت
کجا آموختی عاشق کُشی را، دلربایی را
غزل نه، قطعه باید گفت، شاید چارهای باشد
برای کاف. ها. یا. عین. صادت، بیعبایی را
بیا برگرد خیمه ای علمدار رشید عشق
یتیمان حرم طاقت ندارند این جدایی را
تو در آغوش یارانی و میخوانیم با حسرت
بیاد تو کجایید ای شهیدان خدایی را
نمیدانم چه گفتی در سلام آخرت با دوست
که اینگونه گرفتی تو نشان کربلایی را
لباس رزم بر تن کن برای مسجدالقصی
بیا فرماندهی کن نقشه فتح نهایی را
شعر محمدرضا وحیدزاده شاعر انقلابی کشورمان برای شهادت سردار سلیمانی چنین است:
شد شهید اگر سردار، انتقام میگیریم
تیغ کینه را بردار، انتقام میگیریم
دیدهای پر از اشک و دیدهای پر از خون است
پای بر زمین بفشار انتقام میگیریم
گرچه شد قلم دستش یا که ارباً اربا شد
با سپاهی از مختار انتقام میگیریم
وسعت زمین صحنِ دادخواهی ما باد
مثل ابر آتشبار انتقام میگیریم
مُلک او دل ما بود، این نگین سلیمانیست
دیو و دد دمی زنهار انتقام میگیریم
گرچه مرگِ در بستر، شان شیرمردان نیست
آی گلهء کفتار! انتقام میگیریم
سر کنید بعد از این عمر خویش را با ترس
بیمجال و بیهشدار انتقام میگیریم
کم ندیده داغ این قوم، خورده زخمها، اما
سهمگینتر از هر بار انتقام میگیریم
بر زمین نمیماند بیرق علمدارت
رهبرم تو دل خوش دار انتقام میگیریم
رفتهاست با مهدی جمعهای بیاید باز
با امید آن دیدار، انتقام میگیریم
حجتالاسلام محمد حسین انصاری نژاد نیز شهادت سردار سلیمانی را این گونه سروده است:
کیست بر علقمه در آینه گردانیها
کیست این تیغ به کف، گرم گل افشانیها
«بوی پیراهن خونین کسی میآید
این خبررابرسانید به کنعانیها»
غرق خون سلسله دار به دوشان، دارد
عشق، بسیار ازین سلسله جنبانیها
لاله عباسی از آن حنجرهها میشکفد
بنگر باغ گل سرخ به پیشانیها
هلهای «اهل حرم!میر و علمدار» کجاست؟
پاسخی نیست به جزسربهگریبانیها
برسانید به سیدحسن این مرثیه را
نامهای سوخته از غربت لبنانیها
شعر در بحر رجز نذر شهیدستان باد
نیست شایستهاش این سوز نیستانیها
با همه کفر مجسم به جهان خواهد بود
نام تو رونق بازارمسلمانیها
حرز «یامهدی موعود» به سربندش بود
باطل السحر به هرفتنه سفیانیها
اوست بیت الغزل هر چه شهادت نامه ست
مثل خورشید به منظومه عرفانیها
علم پیرخمین است که بر دوش شماست
که در این قافله جمعند جمارانیها
رستخیز ست به خونخواهی او میشنوی؟
بی شمارند در این قوم سلیمانیها
حاج قاسم! همه خونخواه توایم، این باشد
قسم حضرت عباسی ایرانیها
محمدمهدی عبداللهی نیز در غزلی حال و هوای شهادت سردار سلیمانی را این گونه بیان کرده است:
لبیک یا حیدر، روز غزل خوانى ست
باید به پا خیزد، هرکس که ایرانى ست
با حرز یا مهدى، سربند یا زهرا(س)
باید مهیّا شد، فصل گل افشانى ست
آنکه عَلم بر دوش، با ذوالفقار عشق
بر قلب میدان زد، «قاسم سلیمانى» ست
سردار دلها گفت: رمز نجات امروز
لبّیک یا زینب، در شامِ ویرانى ست
قاسم زمین افتاد، پرچم ولى باقیست
صهیون شود نابود، این راه «طهرانى» ست
شوق شهادت در، جان وطن جاری است
شور ستم سوزى، رسم مسلمانى ست
این وعده عشق است، نصرُ منَ الله است
صبح ظهور یار، پایان سفیانى ست
تا انتقامى سخت، یک یاعلى باقیست
باید به پاخیزد، هر کس که ایرانى ست
مصطفی کارگر نیز احساس خود را از شهادت سردار سپهبد سلیمانی چنین بیان داشته است:
تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست
دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست
تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست
فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
عاشق نور به خورشید درخشان پیوست
راه باز است بر آنان که تبسم دارند
راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست
مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست
ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
مالکاشتر حیدر به شهیدان پیوست
شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست
حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
راوی فتح به آوینی و رضوان پیوست
سوگ سروده شاعرانه در رثای سردار سلیمانی فقط به شاعران ایرانی ختم نشد و علیاصغر الحیدری شاعر هندوستانی نیز شهادت حاج قاسم سلیمانی را این گونه سرود:
شیر بیشهها بودی حضرت سلیمانی
رحمت خدا بودی حضرت سلیمانی
در مجاهدت ماندی پایدار و پابرجا
تو امید ما بودی حضرت سلیمانی
این بهشت دل گشته موج موج طوفانی
معدن دعا بودی حضرت سلیمانی
ای شهید پاینده مثل مهر تابنده
از جهان رها بودی حضرت سلیمانی
دل به یاد توگریان دیدهام پر از باران
این سحر کجا بودی حضرت سلیمانی
مثل مالکاشتر یاور علی گشتی
پشت مرتضی بودی حضرت سلیمانی
در تأسی از قاسم پاره پاره تن گشتی
قاسم وفا بودی حضرت سلیمانی
جان جان جان بودی در کجا نهان بودی
جان کربلا بودی حضرت سلیمانی
حاج علی انسانی شاعر و مداح اهل بیت (ع) نیز با دو رباعی شهادت حاج قاسم سلیمانی را توصیف کرده است:
دیدند در او غیرت ایرانی هست!
در عشق علی خلوص سلمانی هست
با دیدن انگشتریاش فهمیدند
اونیست و «خاتم سلیمانی» هست
***
یک عمر شهید بود و دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوختهای بود که «خودساخته» بود
گالیا توانگر شاعر نوپرداز کشورمان چنین سرود:
از هر قبیلهای پرسیدم
می گفتند؛
در جنگهای قبلی هم کشته شدهای
من اما تو را دیدم
سیمرغی
برخواسته از آخرین سلولهای تنت
با شعلهها، به طوفان درآمدیم
زمین بوی خون میداد
و روز تمام میشد
با خورشیدی که خون بالا میآورد
ما اما تمام نشدیم
تا فردایی که سه رنگ دارد
و سرخ عاشقانهترین رنگ آن است