
حلقه وصل: نعمتالله سعیدی/ 1- تا کنون یک کلمه در مورد سقوط هواپیمای فرودگاه امام ابراز نظر نکرده ام که خالا بخواهم درستش کنم. اما اولا غیر از یگان شلیک کننده موشک به هواپیمای اکراین و تعداد خاصی از فرماندهان نظامی، کسی از اصل ماجرا خبر نداشت. از یگان های همجوار گرفته تا مسئولان هواپیمای کشوری و کارشناسان صدا و سیما و کاپیتان شهبازی و خیلی های دیگر. و طبیعی ست که با توجه به شواهد اولیه ، حدس و گمان هرکسی که یک مقدار با این مسائل آشنایی دارد این بود که شلیک موشک به یک بوئینگ مسافربری اتفاق عادی و مرسومی نیست. حتی به دلیل برخورد اولیه موشک احتمالا به بال هواپیما یا قسمتهایی غیر از بدنه اصلی، هواپیما به جای منفجر شدن در آسمان، به تدریج سقوط کرده بود. و همین موضوع نیز احتمال برخورد موشک را کمتر میکرد. بنابراین اینکه بخواهیم ابراز نظرهای این طیف را دروغگویی بدانیم، قاعدتا خودش دروغی غیر منصفانه است.
درثانی مگر خود امریکا همین اشتباه را قبلا انجام نداده بود؟! نه سیستم های راداری ما قویتر از یک ناو جنگی امریکا به حساب میآید و نه شرایط ما و این ناو جنگی در شرایط یکسان قابل مقایسه است. امریکا در یک زمان معمولی هواپیمای ما را ساقط کرد، اما یکی از یگان های پدافند ایران در شرایطی مرتکب این اشتباه انسانی شده است که در آماده باش صددرصد بوده و چند ساعت قبل به یکی از مهمترین پایگاه های ابرقدرت نظامی فعلی جهان حمله کرده و با توجه به واقعیتهای میدانی و بازار شایعات پی در پی، به شدت نگران حملات هوایی تلافی جویانه ی امریکا بوده است. یا پیش از آن همین اتفاق برای یک هواپیمای امریکایی افتاد که توسط روسیه در هوا زده شد. و نمونه های دیگری از همین دست، که محصول اشتباه نظامی یک کشور بوده است.
2- به هر حال، نباید فراموش کنیم که همین مسئولان و کارشناسان وقتی پی به واقعیت موضوع بردند، با شجاعت آنرا اعلام کردند. یعنی جمهوری اسلامی راستش را گفت! آیا امریکا نیز جرات دارد در مورد تعداد کشته ها و میزان خسارت خود در پایگاه عین الاسد بالاخره راستش را بگوید؟ یعنی 13 موشک پر قدرت ایرانی که چندین نفر از کارشناسان نظامی خود امریکا ناخواسته به دقت نقطه زنی آنها اعتراف کرده اند، حتی یک هواپیما و یک سرباز را هم نزده است؟! آن هم در پایگاهی که بزرگترین مرکز تجمع نیروها و امکانات و تجهیزات ارتش امریکا در عراق و کل کشورهای منطقه است!؟ چندین ساعت بهت و سکوت مقامات پنتاگون و دولت امریکا و لغو پی در پی سخنرانیها مقامات شان فقط به این خاطر بوده است که تعداد حفره های به وجود آمده در بیابانهای عراق را بشمارند؟! به همین دلیل بود که جرات نکردند حتی یک عکس رسمی از داخل پایگاه منتشر کنند؟! به همین دلیل حتی تا به امروز هم اجازه نداده اند یک نیروی عراقی وارد محل خدمتش در این پایگاه شود؟!
جمهوری اسلامی ثابت کرد در چالش صداقت و پذیرش شجاعانه تبعات آن نیز پیروز میدان است. ثابت کرد صداقت برای او از این همه دستاورد سیاسی و روانی و نظامی مهمتر است. و حالا این طرف مقابل است که از این به بعد احتمال رسوا شدنش همواره وجود دارد. هر وقت که عکسی یا مدرکی از میزان خسارات و تلفات امریکا در این ماجرا منتشر شود، دوباره تمام این بحران ها دامن دولت و ارتش متجاوز آنان را خواهد گرفت و انگار ضربه ای ست که دوباره خورده اند و زخمی که تازه برداشته اند. وگرنه صدها کار میشد کرد که حداقل حالا حالاها ماجرا مشخص نشود. از کتمان پیدا شدن جعبه سیاه هواپیما گرفته تا انواع صحنه سازیهای دیگر. اگرچه حتی میتوان فرض کرد که شاید در ساعتهای اولیه برخی از این اقدامات نیز صورت گرفته باشد. اما نهایتا مهم این است که در کمتر از سه روز جمهوری اسلامی اصل حقیقت ماوقع را اعلام کرد. برعکس امریکا، نه فیلم و عکسی را در این مدت سانسور و فیلتر کرد و نه صفحه اینستاگرام خبرنگاری را حذف نمود. مثلا خیلی راحت میتوانست ادعا کند که جعبه سیاه هواپیما را هنوز پیدا نکرده. یا به دلیل برخی از مسائل امنیتی لازم نیست آنرا به کشور دیگری تحویل دهد و خودش میتواند اطلاعات آنرا رمزگشایی کند. یا کارهای دیگری از این دست...
اما از تمام اینها گذشته، این ماجرا درس بزرگی ست برای رسانه های حزب الله و انقلاب که اعتماد مخاطب بزرگترین سرمایه آنها ست و نباید به هیچ قیمتی بر سر آن مخاطره کنند. بارها به دوستان همکار خود عرض کرده ام که نباید و نمیتوانند خودشان را با امثال آمدنیوز و رادیوفردا و صدای امریکا مقایسه کنند. بین جبهه کفر و باطل با وقاحت و بی حیایی نسبتی مستقیم و به توان دو برقرار است. یعنی هر مقدار شرک و کفر افزوده میشود، وقاحت و بی شرمی شان دوبرابر رشد میکند! مثلا صدا وسیمای ما این ظرفیت را ندارد که در طول چهل سال، هزاران بار ادعا و تحلیل کند که کار یک رژیم همین امسال تمام است و این اتفاق نیفتد! ظرفیت آنرا ندارد که بارها و بارها عکس فتوشاپ شده و فیلم مونتاژ شده ی غیرواقعی به مخاطب ارائه دهد و وقتی گندش درآمد به روی خودش نیاورد و انگار نه انگار! امثال آمدنیوزها با یک خبر راست در بین دهها خبر دروغ یا مبالغه شده نیز میتوانند اعتبار و مشتری کسب کنند و بر مخاطبان خود بیفزایند. میدانند مخاطبان شان در هر شرایطی دوست دارند چه چیزی بشنوند. برای این رسانه ها فقط تاثیر گذاری مهم است. به هرقیمتی هم که باشد فرقی برای شان نمیکند. رسانه هایی که در هر ماجرایی اول نمیپرسند حقیقت چیست؟ بلکه اول میبینند منافع شان چیست و در کجا ست. و در راستای همان منافع از منابع خبری گلچین میکنند و ارائه میدهند. رسانه هایی که صاحبان شان همان طوری که میتوانند منافع ابدی آخرت را به دنیای فانی و کوتاه شان بفروشند، میتوانند منافع و اعتبار فردای خودشان را نیز امروز خرج کنند. زیرا فردا هم شایعات طرفدار دارد و سکس بصری و هزار جور ترفند وسوسه گری این رسانه ها جذابیت. اما پیش از هر چیز، حقیقت و صداقت برای یک رسانه حزب الهی همان منافع اصلی ست...
3- جبهه استکبار و رسانه هایش مگر پیش از این ماجرا چقدر حقایق را میگفتند و میپذیرفتند؟ یعنی اگر این حادثه هواپیما پیش نمی آمد، یک طیف معلوم الحال از دشمنان خارجی و داخلی ما حاضر میشدند به اقتدار نظامی ما اعتراف کنند؟! آیا حاضر شدند تشییع دهها میلیونی پیکر پاک شهید سلیمانی را درست پوشش دهند و روایت کنند؟! ایا اعتراف کردند به اینکه شخصیتی مثل قاسم سلیمانی را به هیچ وجه نمیتوان از امریکا ستیزی، مقاومت و ولایت جدا کرد؟! آیا پذیرفتند در طول این سالها اگر رفرندام برگذار میشد، بارها و بارها همین نظام مقدس جمهوری اسلامی رای می آورد؟! اصلا حاضر شده اند این حقیقت آشکار را ببینند و بفهمند و بپذیرند که نظام فعلی هیچ جایگزینی غیر از هرج و مرج فروپاشی ملی و تجزیه و اشغال نظامی توسط قدرتهای بیگانه (و به شدت کینه گرفته از هر نوع ژنتیک ایرانی!) ندارد؟! سیاست یعنی مواجهه و جدال قدرت. چگونه ممکن است احزاب و گروه هایی که قبل از براندازی به اتحاد و جمع بندی مشترک و توافق حداقلی بر روی چیزی که بتوان لااقل از آن اسم برد، نرسیده، بعد از براندازی فرضی و وقتی که سهم خواهی جدی از قدرت شکل میگیرد، به توافق برسند؟! اصلا کدام حزب و گفتمانی میتواند مطرح شود که در طول سالها و قرنهای قبلی امتحان خودش را پس نداده باشد؟! یا حرفها و ادعاهای سرشار از نفرت یک عده بر علیه مردم، منافع ملی مسلم و اعتقادات شان چه اهمیتی دارد؟! به فرض محال گیرم که براندازی هم اتفاق افتاد! مگر همین توان موشکی و امثالهم به این گروه منتقل نخواهد شد؟! چطور ممکن است در میدانی که یک طرف آن شهادت ناجوامردانه یک قهرمان نیمه اسطوره ای میهنی و یک طرف دشمن خارجی مقابل هم ایستاده اند، یک ایرانی طرف دشمنان کشورش را بگیرد؟ مگر این همان خیانت آشکاری نیست که امثال رجوی انجام دادند؟! فرزندان کوروش ممکن است این قدر وطن فروش و بی غیرت باشند؟! بگذریم...
4- بله. نگارنده نیز قبول دارد که رسانه های معاند و این افرادی که در وجودشان «مغزهای کوچک و دهان های گشاد» به شدت نسبت به هم میل ترکیبی دارند، با این بهانه جدید دوباره زبان در می آورند و ممکن است بتوانند تمام دستاوردهای این تشییع جنازه بی سابقه و نمایش اقتدار جمهوری اسلامی در حمله به یک پایگاه امریکایی و موج همدلی در جبهه های مقاومت و این همه انرژی مثبت و شور انقلابی و روحیه استکبار ستیزی در سطح ملتهای مظلوم منطقه و جهان و به وجود آمدن امیدی جدی و تازه برای خروج نیروهای مصیبت ساز امریکایی و ... را به چالش بکشند؛ حتی اگر این دستاوردها سیل احساسات مقدس دهها میلیون جمعیت باشد ، یا جرات حمله به یک پایگاه ابرقدرت نظامی دنیا! حمله ای که هیچ کشوری در دنیا حتی احتمال آنرا به مخیله خود راه نمیدهد!
برای آدمهای بی ایمان و وقیح، حرف زدن راحت ترین کار عالم است! مثل مومنان نیستند که ترس از هفت دروازه ی دوزخ دهان شان را بسته نگاه داشته باشد. این کاری ست که مخالفان ما حتی اگر این حادثه ی سقوط هواپیما به وقوع نپیوسته بود، دیر یا زود انجام میدادند. مگر هر بار با حضور مردم در مراسم مختلف دینی و انقلابی، از راهپیمایی دهها میلیونی اربعین گرفته تا 22 بهمن هر سال و 9 دی و صفوف ایستادن در پای صندوقهای رای و مشارکتهایی که دهان تمام تحلیلگران سیاسی و اجتماعی و رسانه ای را از حیرت باز میگذارد و غافلگیرشان میکند و ... همین معامله را نکرده اند و نخواهند کرد؟!پس الان که دیگر چنین بهانه ای هم به دست شان افتاده، قاعدتا همان کارها را تکرار میکنند. همین طیفی که تا یک ساعت پیش توده مردم ایران را احمق و فریب خورده و نالایق میدانستند، حفره های دوزخی دهان شان را باز خواهند کرد و دوباره خودشان را نماینده تام الاختیار مردم جا خواهند زد.
البته امت حزب الله نیز از شیطان و شیطان صفتان نفرت دارند و مخصوصا چه کسی و کدام طیفی میتواند ادعا کند که از شیعه حب و بغضش بیشتر است؟! بله این نفرتهای جهنمی در باطن هر دو طیف وجود دارد. عشق و نفرت اگر فطری نبود، سینمای بالیوود هند و شرکتهای طراح بازیهای جنگی ورشکست میشدند. مگر اصلی ترین دلایل رواج گسترده و علاقه مخاطبان عام امروزی به بازیهایی مثل «کال آف» و غیره همین گرایش فطری انسان به نفرت از دشمن و علاقه به نابودی آنها و «جهاد کردن» و مقاتله نیست؟! اما این حجم از نفرت جهنمی شیعه از یزید و یزیدیان، در هنگامه ظهور، جهان را از این همه پلشتی و نجاست پاک خواهد کرد و در قیامت داغ دلشان تسکین خواهد یافت. می ماند نفرت های جهنمی در وجود اهل باطل و خودشان! فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ... (بپرهیزید از دوزخی که آتش آن خودتان هستید و سنگها ... سوره مبارکه بقره آیه 24) اهل بصیرت که هیچ، کافی ست کمی اهل دقت باشی و از همین حجم نفرتهای کور در دل این جماعت پی به ضرورت وجودی رستاخیر ببری...
5- دو مطلب دیگر را یادآور شوم و فعلا این متن را به پایان برسانم؛ اولا رشد احساسات انقلابی و شهادت طلبی و مقاومت، هر وقت و به هر بهانه و به هر میزانی که باشد عالی ست. اما به شرط اینکه فقط در محدوده احساسات باقی نماند. تا وقتی مردم ما نسبت به تاریخ معاصر و اوضاع منطقه و جهان بصیرت پیدا نکرده و در برابر این حجم از وقاحت و فریبکاری رسانه ای، مخصوصا دنیای بی در و پیکر مجازی، آگاهی نیابند و بیمه نشوند، این مشکلات کم و بیش ادامه خواهند داشت. زیرا مردمی که تاریخ نخوانند و ندانند، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته شان خواهند بود. تاریخی که هنوز حتی یک هفته نگذشته، میتواند حضور دهها میلیونی شان را در خیابانهای کربلا و نجف تا اهواز و تهران و مشهد و ... نادیده بگیرد و انکار کند! و این موضوع در درجه نخست به یک جهاد فرهنگی و رسانه ای تمام عیار نیاز دارد. میدان جهادی که نیروها و رزمندگانش باید به این خودآگاهی برسند که اولا «مداد العلما افضل من الدماء شهدا» و درثانی ساختارها و چارچوب یک رسانه دینی چه شباهتها و تفاوتهایی با رسانه های رقیب دارد. (توضیحاتش مفصل است و بگذرم)
درثانی رشد روحیات و احساسات استکبار ستیزی و نفرت از طاغوتهای زمان و شکستن هیمنه ی امریکا نیز امری بسیار مطلوب است. شاید به خاطر حفظ همین دستاورد است که تراژدی سقوط هواپیمای اکراین باید اتفاق می افتاد و موقتا حواس ماشین جنگی امریکا و اسرائیل را منحرف میکرد که مرتکب حماقتی تازه نشده و جنگی رسمی را به نظام مقدس جمهوری اسلامی تحمیل نکنند. کافی ست که این سیلی محکم سپاه اسلام تثبیت شود و ملتهای مظلوم جهان باور کنند که امریکا را نباید نعوذا بالله با خدای قادر متعال و لایزال عوضی گرفت! هر اتفاقی که بیفتد، از این پس دنیا میداند که دوران بزن و در رو تمام شده است...
اما به شرط اینکه موحدانه و الهی باشد؛ نه به امید تکنولوژی موشکی و به پشتوانه برد و قدرت تخریب و دقت نقطه زنی آنها! زیرا در این صورت، اولا دشمن هنوز هم دست برتر را نسبت به ما دارد. یاد حکایت خواب حضرت مسیح ع و شیطان افتادم. حضرت پاره خشتی را زیر سر گذاشته و در پای دیوار خرابه ای خوابیده بود که شیطان آمد و بیدارشان کرد و گفت: برخیز و مرا سجده کن! حضرت فرمود یعنی چه؟ گفت دنیا و رفاه و آسایش در آنرا خداوند سبحان به من و یارانم بخشیده است. اگر مرا سجده نمیکنی، پاره خشت دنیای مرا چرا زیر سر گذاشته ای؟! به هر حال، کسانی که روح شان را با دنیا و شیطان معامله کرده اند، خداوند کریم و سریع الحساب است. این خود شیطان است که بخل و حسادت میورزد و با اهل دنیا عهد شکنی میکند و همین جیفه دنیای فانی را نیز از پیروانش دریغ میکند. یعنی تا بتواند ، روح مردم را ارزان میخرد. شاید این سقوط هواپیما نیز در این گیر و دار ، رزق و روزی امریکا و پیروانش بود. تا همه به چیزی که میخواسته اند رسیده باشند. خدایا کرم و بخششت را شکر ...
درثانی جنس این ماجرا (دلخوش بودن فقط به قدرت موشکی) هیچ فرقی با چارچوب موجودیت همان دشمنانی ندارد که بنا ست با آنها مبارزه شود! همان دشمنی که هواپیمای مسافربری ایران را منهدم میکند و به جای اعتراف رسمی به اشتباه خود و عذرخواهی و مجازات عاملین آن ، به فرمانده ناو خودش مدال افتخار میدهد! امریکا و اسرائیل دقیقا به خاطر همین اتکا و توسل شان به قدرت تجهیزات نظامی و اف 35 و گلوبال هاوک و تانک مرکاوا و غیره است که بارها از جبهه های مقاومت شکست خورده اند و قدم به قدم عقب نشسته اند. باید به همان قدرتی ایمان آورد که در شرایط تحریم صددرصدی نظامی فرزندان این ملت را به این درجه از شکوفایی تکنولوژیک و خودکفایی صنایع دفاعی و افتخار آفرینی رسانده است. همان دستآوردهایی که نباید فراموش کنیم چند ماه پیش ، تمام حیثیت نیروی هوایی امریکا را در آسمان هرمزگان منهدم کرد...