به گزارش حلقه وصل، علیرغم آنکه اصلاحطلبان حضور روشنی در ثبتنام انتخابات مجلس یازدهم داشتهاند، اما نزاعهای پس از ثبتنام برخی عناصر این جناح نشان میدهد که با مسائل عدیدهای روبرو هستند.
بلافاصله پس از پایان ثبتنامها آقای محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران نوشت که حتی از ناراحتی نتوانسته برای روزنامهاش تیتر بزند! او در مطلبی که در اینستاگرامش منتشر کرد عملاً آقای عارف را مسئول این نابسامانی در اصلاحطلبان توصیف کرد و نوشت که آنچه در ثبتنامها بر اصلاحطلبان گذشته را حاصل «بیکفایتی شورای عالی اصلاح طلبان» در راهبری انتخاباتی آنان میداند.
با این حال اختلافات جدی و بنیادی دربارهی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به همین دوره انتخابات مربوط نیست و آنچنانکه در گزارش فوقالذکر هم اشاره شد طیفهای مختلفی در اصلاحطلبان هستند که این شورا را به رسمیت نمیشناسند و محوریت آن را قبول ندارند؛ این شورا هم به واسطهی حمایت آقای خاتمی و برخی طیفهای دیگر اصلاحات همچنان به کار خود ادامه میدهد. در این باره حتی میان محمدرضا خاتمی و محمد خاتمی هم اختلاف نظر وجود دارد چه آنکه آقای محمدرضا خاتمی پیشتر به دلیل انتقاد به این شورا از آن رسماً کنارهگیری کرد.
اما پرسش آن است که چرا اصلاحطلبان به چنین روزی افتادند؟ روشنتر آن که اصلاحطلبان وضعیتی را تجربه میکنند که نه در خود انتخابات و مسئلهی انتخاب شدن، بلکه حتی در موضوع ثبتنام هم دچار اختلافات جدی شدهاند، به نحوی که فردای نوشتهی قوچانی، گروه رسانهای امید وابسته به آقای عارف متنی منتشر کرد که نشاندهندهی سطح درگیری طرفین بود. در این متن خطاب به قوچانی نوشته شده بود: "اگر بتوان یک انتخاب درست و هدفمند از سوی رئیس دفتر را نام برد، انصاف حکم می کند نام قوچانی را در صدر نشانید. رئیس دفتری که انقدر قد خود را در سیاست، اجتماع و بدنه ی اجتماعی حامی اصلاحات، کوتاه یافته است که برای بلند جلوه دادن خود، ژورنالیست پراکنده گو را در خدمت دفتر و دستک خود برای تقابل با اصلاحطلبی، به خدمت میگیرد."
به نظر میرسد تبعات عملگرایی حادّ اصلاحطلبان در انتخابات ۹۲ که آنها را به حمایت از روحانی کشاند و همچنین عدم مسئولیتپذیری آنان درباره عملکرد شش ساله خود همچنان که انتقادات جدی را از بیرون نثار اصلاحطلبان کرده، آنها را در درون نیز با اختلافات و تشتتهای جدی روبرو ساخته است.
دربارهی عواقب عملگرایی حاد اصلاحطلبان که حتی برخی از صاحبنظران در این جناح نیز صراحتاً از آن به عنوان فرصتطلبی استفاده کردند تاکنون بسیار صحبت شده است. اصلاحطلبان در حالی که به عقیدهی برخی تحلیلگرانشان هیچ ویژگی مشخصی برای ریاست جمهوری در آقای روحانی نمیدیدند و سابقهی اصلاحطلبی در او سراغ نداشتند امّا برای دستیافتن به قدرت حتی کاندیدای اصلی خود آقای عارف را هم کنار زدند تا به قول آقای حجاریان دندانههای کلیدش باشند و به قول یکی دیگر از شخصیتهای این جناح، دولت رحماجارهای آنها برای بازگشت به بقا باشد. اما همین فرصتطلبی موجب بروز شکافهای جدی میان شخصیتها و بدنهی اجتماعی این جریان شد که آنها را متهم به عبور از هویت اصلاحطلبی میکردند و البته این اتهام توسط برخی تحلیلگران این جناح مانند آقای تاجیک هم تایید میشد.
با این حال در موضوع مسئولیت ناپذیری، بخشی از اصلاحطلبان مانند کارگزاران معتقد بود که باید مسئولیت دولت آقای روحانی و کارنامهی مجلس فعلی پذیرفته و راجع به آن حتی عذرخواهی شود امّا بخشی دیگر معتقد بودند که اساساً هیچ نیازی به مسئولیت پذیری نیست و بخشی دیگر مانند آقای عارف خود به واسطهی حضور به عنوان راس فراکسیون امید در مجلس، جزئی از همین مسئولیت بودند!
در واقع مسئولیت ناپذیری بیرونی اصلاحطلبان به درون آنها هم کشیده شده است. اصلاحطلبان در درون خود میگویند شورای عالی سیاستگذاری باید بابت مجلسی که بسته و شورای شهری که عملاً منتظر باد است و صرفاً به فکر نامگذاری! را بپذیرد و بداند که محوریت او در قبال تعیین لیست و مسائل ثبتنامی اصلاحطلبان پذیرفته نیست؛ اما این شورای عالی دقیقاً همانگونه با طیفهای منتقد اصلاحطلب مواجه میشود که اصلاحطلبان با سیستم و مردم مواجهند! یعنی عدم مسئولیتپذیری! و همین مسئله موجب شده است که این جناح دچار یک به هم ریختگی بیسابقه در درون خود شوند.
برخی اصلاحطلبان معتقد بودند جامعه به سمت فروپاشی میرود و برای جلوگیری از این امر باید به راهبردهای اصلاحطلبان تمسک جسته شود؛ به نظر میرسد حالا سازمان سیاسی اصلاحطلبان در معرض فروپاشی است و راهکاری جز آغاز مسئولیت پذیری از درون برای آنها متصور نیست.