اگر واقعاً نظام- آنگونه که شما تصور میکنید- نسبت به آرای مردم حساس نبود و به راحتی اعداد را دستکاری میکرد، چرا باید عدد مشارکت را کمتر از دو انتخابات قبلی اعلام کند؟
اختلاف از زمانی آغاز شد که ایران امتیاز دریایی را به شرکت نفت انگلیس و ایران اعطا کرد؛ در حالی که کویت این امتیاز را به شرکت رویال داچ شل اعطا کرد. این دو امتیاز در بخش شمالی میدان همپوشانی دارند.
غربگرایان این روزها دیگر شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیدهند، چون با توجه به فضای ضد صهیونیستی در ایران و جهان نمیتوانند چنین شعاری بدهند! در عوض به نظر میرسد این شعار را با کمی دستکاری به شکل تازهای مطرح میکنند: «هم غزه، هم اسرائیل».
دریافتکننده جایزه صلح نوبل و حامیانش که به جنایات بیشمار علیه انسانیت و بشریت شهره آفاق هستند، سند غیرقابل انکاری از انسانیت و بشردوستی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشوند.
اگر فلان استاد در فلان دانشگاه آمریکا یا اروپا به جرم اعتراض به رژیم صهیونیستی اخراج شده است، این چند به اصطلاح استاد! با اجرای دستورالعمل صهیونیستها علیه مردم کشورشان همراه بودهاند.
این روزها 2 برچسب «خالصسازی» و «خودبراندازی» ابزار کار طیف روزنامهنگار و مفسر سیاسی اصلاحطلب و اعتدالگرا(میانهگیر) در هجمه به نظام و ارکان آن شده و کمتر متنی میتوان از عناصر این طیف سراغ گرفت که به نحو تلویحی یا تصریحی به این 2 برچسب نپرداخته باشد.
امثال عبدی اگر صداقت و شرافت داشتند باید بر اساس اعتراف قبلی خود، اکنون از دولت رئیسی قدرشناسی می کردند که لا اقل بخشی از میراث خسارتبار روحانی را مهار کرده و در مصاف جدی با بقیه آن میراث هستند.
حضور در مراسم تشییع یا ختم شخصیت ها که معمولا با شرکت چهره های موجه همراه است، خاتمی را از خیانت هایی که در دولت خود و سپس فتنه های سیاسی متعدد مرتکب شده، تبرئه نمی کند.
مشکل شما مدعیان اصلاحات دفاع از حاکمیت ملی نیست! انکار نکنید. شما در بیانیه اخیر خود بر توازن در سیاست خارجی تأکید کردهاید ولی در همان حال از مقابله ایران با جنایات فراوان آمریکا با عنوان غربستیزی افراطی(!) یاد کردهاید.
حمید رسایی در برنامه وارونگی شبکه افق گفت: موسوی و رهنورد اسلام را مطابق میل خودشان می خواهند؛ بعد از انقلاب بازار موضوع حجاب داغ بود لذا کتابهای مختلف درباره حجاب نوشتند ولی امروز به خاطر منافع خود تغییر موضع داده و بیانیه ضدحکومیتی میدهند.
شاید مهمترین خسارت فتنه سال 88 را باید ضربهای دانست که به جامعه ایران وارد شد که آغازی بر برخی دودستگیها بود. پیامد مهم فتنه 88 در ریزش نیروها، به کسانی برمیگردد که با گذشت 14 سال، هنوز سایه تردید را از خود دور نکردند.
دیگر همه میدانند که دکتر ظریف وزیر خارجه سابق ایران روحیه و خلق خاصی دارد و دوست ندارد به سوالات جدی و غیر کلیشهای درباره عملکردش پاسخ دهد.
در آستانه چهاردهمین سال از برگزاری انتخابات سال 1388 هستیم. حساسترین انتخابات ریاستجمهوری که آبستن اتفاقات مختلفی شد. فتنه سال 88 را باید اصلیترین عارضه این واقعه سیاسی دانست که طی آن عظیمترین گسست اجتماعی در کشور ایجاد شد.
سران کاخ سفید همکاری راهبردی ایران و آمریکا بعد از انقلاب را در بهمن 1380 نابود کردند. همین اتفاق در واقعه بحران گروگان های لبنان (اواخر دهه ۶۰ ه.ش) و توافق هستهای ایران و ۵+۱ (دهه ۹۰ ه.ش) نیز تکرار شد.
در تاریخ ثبت است که نقش عمار در سپاه امیرالمومنین روشنگری و نشاندن غبار صفین بود تا حق از باطل تمییز داده شود. عمار فتنهشکن بود.
برخی از گردانندگان و عناصر اصلی جریان اصلاحات به خصوص طیف حامی فتنه، نسبت به این که نظام اسلامی دنبال جذب حداکثری است و به دنبال پیاده کردن هیچ کس از قطار انقلاب نیست، دچار سوءبرداشت و سوء تفاهم شده است.
ادبیات حاکم بر بیانیه میرحسین موسوی حاکی از وجود بازیگران پشتصحنهای است که میخواهند از فتنهگران استفاده ابزاری کرده و آنها را به شیپور داعش و اسرائیل در داخل بدل کنند.
در عاشورای ۱۳۸۸، در حالی که عاشقان حسینی(ع) مشغول عزاداری بودند، عناصر وابسته به جریان فتنه، با سردادن شعارهای ساختارشکنانه و هتک حرمت به عاشورا و عزداران امام حسین(ع)، چهره واقعی جریان فتنه را به همه نشان دادند.
مشکل اصلی اصلاح طلبان، بی صداقتی این طیف با مردم است. گویا غارتگری از عواطف مردم و ماهیگیری سیاسی برای تأمین منافع شخصی و قبیله ای، به یک روال عادی در رفتار اصلاح طلبان تبدیل شده است.
دوم خرداد سالگرد قدرتگیری یک جریان سیاسی در کشور است که تمام هست و نیست خود را وابسته به بحرانسازی میداند.