حلقه وصل، نعمت الله سعیدی// میم الف: جناب سعیدی! باور کنید که شیعه بودن شما این همه فلسفه نداره!
چون فقط به خاطر این بوده که در ایران و در یک خانواده مذهبی شیعه به دنیا امدید.
من نمیگم حرف تون در مورد ضرورت تعیین جانشین از طرف محمد غلطه. نه ...
خب نمیشه یک رهبر سیاسی حتی اگر پیغمبر هم نباشه به فکر بعد از خودش نباشه. حتی اگر چنگیز و نرون باشه! که بدون رودربایسی این رو هم بگم ، من فرقی بین اونها و پیامبر شما نمی بینم! مگر در زنبارگی بیشتر!!!
خیلی علاقمندم که ببینم یک سنی چه جوابی به شما میده!؟
و عجیبه که این چند روز هیچ کدومشون آفتابی نشدند! (قبلا همیشه حضور داشتند و به رافضی ها گیر میدادند...)
و ما اتئیست ها مجبور شدیم از انها دفاع کنیم!
اما اتفاقا این هم یک دلیل دیگه است که اسلام نمیتونه یک دین الهی باشه!
چرا شما به این حالت و گزینه فکر نمیکیند؟!
من هرچی با خودم فکر میکنم ... نمیتونم باور کنم که آدم منطقی و باسوادی مثل شما این همه مشکلات در اسلام را نبینه و بیاد از نظام آخوندی دزد و جنایتکار هم دفاع کنه؟!
یعنی راستش رو بگم بهتون... این یکی رو دیگه نمیتونم از شما قبول کنم...
ی عده میگن شما اخوند هستید ی عده میگن نویسنده اید نمیدونم... به هرحال عجیبه برام از همه چی دفاع میکنید که نهایتا از این نظام دیکتاتوری فاسد دفاع کنید!!
سعیدی
اولا از اظهار لطف و نظر مثبت تان سپاس مندم.
و بنده هم نمیتوانم باور کنم انسان شریف و با ادبی چون شما این قدر راحت به مقدسات مخاطب خود توهین کند! فرق نقد و توهین را بارها خود بنده بحث کرده ام...
و باور نمیکنم تشخیص تفاوت این دو اصلا نیازی به بحث داشته باشد!
مثل این میماند که همین الان بنده هم خدای ناکرده ، خیلی راحت شروع کنم به پدر و مادر شما ناسزا و القاب بسیار زشت نسبت بدهم!
عجیب است انسان باهوشی مثل شما یادش برود که یک هموطن مسلمان او ، توهین به پیامبر صلی الله را به مراتب بدتر از توهین به پدر و مادر خودش میداند!
آن هم پیامبری که همه میدانیم در بخش عمده ای از سنین جوانی و میانسالی خود فقط یک همسر داشت...
و همه میدانیم که اکثر قریب به اتفاق همسران بعدی او بیوه و سن و سال دار بودند...
و میدانیم که در بافت زندگی قبیله ای آن دوره ، داماد یک قبیله بودن چقدر اهمیت سیاسی داشت. چه برای پیامبر ص و دین اسلام و چه برای آن قبایل...
(که معمولا اصرار داشتند به این موضوع و آنرا افتخار قبیله و عشیره خود به شمار می آوردند...)
و اصلا همه میدانیم که گذشته از تمام این حرفها ... ازدواج رسمی و قانونی را در هیچ فرهنگ و ملتی زنبارگی به حساب نمی آورند!
و این ادعاها را نمیتوان با دفاع سینه چاکانه برای آزادیهای جنسی و همجنسگرایی و این قبیل موارد جمع کرد!
و همه میدانیم تکرار یک مشت حرفهای کلیشه ای و طوطی وار چقدر بی ارزش است!
مخصوصا وقتی توهین مستقیم به اعتقادات مخاطب مان باشد...
درثانی، بنده بارها رسما و آشکارا اعلام کرده ام که اگر خداباوری به دین... دین به اسلام... اسلام به تشیع... و تشیع به ولایت فقیه نرسد...
برایم خیلی مهم نیست کسی شیعه باشد یا نباشد؛ مسلمان باشد یا نباشد؛ خداباور باشد یا نباشد...
گذشته از اینها ، بارها (مخصوصا در گروه های سیاسی) با انواع مخالفان بحث کرده ایم ... و دیده ایم که در حداقلی ترین نگاه منطقی و عقلانی و خیرخواهانه و وطن دوستانه...
وجود هر حکومتی از آنارشیسم بهتر است...
این اصل بدیهی و اساسی را کسی متوجه نشود و انکار کند... بنده نمیدانم چطور میتواند اسم خودش را موافق یا مخالف یک نظام سیاسی بداند؟!
و کشور ما به غیر از جمهوری اسلامی ... حتی در مخیله و روی کاغذ هم هیچ جایگزین و رقیب جدی ای ندارد! جایگزین این نظام فقط هرج و مرج و فروپاشی ملی و تجزیه کشور و ... ورود به چرخه ی بدون توقف و بدون راه نجاتی از جنگ داخلی و بربریت و ... تا انتهای پرتگاه نابودی ست!
وگرنه سازمان یافته ترین رقیب سیاسی این نظام همان سازمان منافقین است...
و پوپولیست ترین شان همان طرفداران ربع پهلوی!
که از این دو ضلع چنین پرتگاهی ... اولی منفور ترین گروه سیاسی ست و دومی مضحک ترین! (آن هم بعد از چهل سال سینه چاکی برای آزادی و حرف زدن بر علیه دیکتاتوری و استبداد و ... یک مشت از همین اتهامات واهی!)
و بدون رقیب بودن یک نظام سیاسی نمیتواند تقصیر خودش باشد!
این مخالفان آن نظام هستند که باید مشخص کنند چه نظامی را میخواهند جایگزین آن کنند!؟ و طبق کدام الگویی از یک حکومت ایده آل ... از یک الگوی حکومتی دیگر ایراد میگرند؟!
(ما تا تصوری از دیوار راست نداشته باشیم ، نمیتوانیم کج بودن دیواری دیگر را درک کنیم...)
در کجای دنیا ضعف و ناکارمدی مجریان یک نظام را به اصل چارچوبهای نظری آن ربط میدهند؟!
مثلا در فرانسه کی مردم بر علیه دمکراسی شورش کرده اند؟!
یا در امریکا بر علیه استقلال از انگلیس؟!
اگر ارزشها و آموزه های دینی و انقلابی را ناکارامد میدانید...
و از آن طرف با اصل وجود و موجودیت یک نظام مخالف ید...
چرا هر بار و در هر انتخاباتی به دینی ترین ، حزب الهی ترین و انقلابی ترین افراد رای نمیدهید که کار این نظام زودتر یکسره شود؟!
مگر میشود ارزشها و ملاکهای دیگری بارها رای بیاورد و مجلس و قوه مجریه ی یک کشور را دست بگیرد و ... هنگام پاسخگویی ، همان طیفی که حکومت کرده طلبکار شود؟!
شما از افرادی که در این شرایط و با وجود این همه به قول خودتان مفاسد و محرومیت و غیره ، از طیف سیاسی ای که بالاترین آرمان هایش فرستادن چند صد نفر خانم به یک استادیوم است ، توقع دارید در عمل چه شق القمری کند؟!
حزب الهی ها و انقلابیها که صف میکشند بروند سوریه و عراق برای امنیت همین مردم شهید بشوند! خبر دارید که در صندوق های رای همین رزمندگان جان بر کف ، مثل شهید حججی ها و بادپاها و سردار همدانی ها و مصطفی صدرها و ... همین مسئولان اجرایی نظام منفور و مغضوب شما حتی یک رای نیاورده اند؟!
حالا چرا باید این افراد و این طیف فکری بدهکار و پاسخگوی همان دولتهایی باشد که شما انتخاب شان میکنید؟!
و خودتان با پول بیت المال این کشور دکترا و مهندسی میگیرید و جلوی سفارتخانه های اروپایی صف میکشید برای پناهنده شدن!
چرا نمی مانید در همین کشوری که مسئولانش را خودتان انتخاب میکنید زندگی کنید؟!
هفت سال سیاست تنش زدایی و مذاکره با امپریالیسم نتیجه اش چه شد؟!
مسئولیت این انتخاب را چه کسانی باید برعهده بگیرند؟!
چرا توضیح نمیدهید و تبیین نمی کنید که چگونه امریکا و اروپا دارند برای شکوفا کردن اقتصاد این کشور از هم سبقت میگیرند و هر خدمتی که از دست شان بربیاید مضایقه نمیکنند؟! (همان ادعای مضحکی که پشتوانه ی این سیاست مثلا تعاملی بود!)
بگذریم. نخیر بنده یک مسلمان معمولی هستم. و البته تمام مسلمانان در اصول دین شان تقلید نمیکنند. و میتوانند در این موارد پاسخ مخالفان را بدهند.
حالا یکی بهتر میتواند توضیح بدهد و یکی نه. مهم نیست.
میم الف
جناب سعیدی عزیز! من شجاعت این را دارم که از شما عذرخواهی کنم.
شما هم شجاعانه قبول کنید که اگر در اسرائیل به دنیا آمده بودید ، الان داشتید از صهیونیسم دفاع جانانه میکردید و با لفاظی واقعیت را وارونه نشان میدادید...
حالا میخواهید قبول کنید یا میخواهید نکنید به خودتان مربوط است
شما میتوانید الفاظ را به راحتی در استخدام خودتان در بیاورید و همه را سفسطه پیچ کنید...
اما تا وقتی امثال شما قبول نکنند جمهوری اسلامی صد در صد در تمام کارکردهایش شکست خورده و ناکارامد بوده... راهی برای پیدا کردن یک جایگزین باز نمیشود.
بله. آخوندها خوب میتوانند بین مخالفان تفرقه بیندازند و حکومت کنند. چون معلمی مثل انگلیس داشته اند جناب سعیدی!
خوشحالم میبینم به گروه زیر دوهزار نفره ی ما هم افتخار داده اید و حضور دادید!
(خودم چند وقت پیش دعوت تان کردم و گفتید در گروه های زیر چهار هزار نفر گفتگو نمیکنید!)
بیشتر از این مزاحم تان نمیشوم که در این گروه بمانید. ما خوشبختانه اینجا اعضای فیک و اکانتهای ساختگی نداریم.
سعیدی
شجاعت های شما هم انگار تا خرخره با شبهات پیوند خورده!
اما اولا عرض کردم که در گروه های زیر چهار هزار نفر نمیتوانم عضو بمانم ، چون تعداد گروه هایی که دارم زیاد است. (نمیرسم همین ها را هم هفته ای یکبار حتی باز کنم. که تعداد پیامها از ده هزار تا بالاتر نرود و تلگرامم هنگ نکند! بگذریم)
درثانی چطور این به قول شما آخوندهای فاسد ، میتوانند تمام مخالفان را از دور کنترل کنند و نگذارند با هم متحد شوند؟! این تعریف و تمجید از قدرت آخوندها بود یا انتقاد؟!
مخالفانی که حکومت را عوض نکرده ، نمیتوانند در برابر این دشمن مشترک به یک جمع بندی (حداقل روی کاغذ یا در ذهن شان!) برسند...
اگر واقعا نظام سقوط کند و بوی قدرت به مشام هر کدام شان برسد ، چه بلایی سر خودشان و مردم می آورند؟!
چرا این قدر ساده انگارنه به مسائل سیاسی نگاه میکنید؟!
انقلاب اسلامی ایران وقتی پیروز شد که تقریبا تمام ابرگفتمان های موجود دنیای معاصر ، بخت و اقبال شان را برای حکومت کردن و اصلاح عقب افتادگی ها و ... امتحان کردند. و رسما شکست خوردند! از ملی گراهای دولت مصدق گرفته تا کارشناسان لیبرال مسلکی که در زمان پهلوی در تمام ارکان حکومت حضور داشتند و در هم می لولیدند!
اما همه امتحان خودشان را پس دادند و نتوانستند حتی موجودیت خود را حفظ کنند...
فقط مانده بود گفتمان کمونیسم –مارکسیسم ... که اگر مذهبی ها ورود نمیکردند ، تمام شواهد تاریخی گواهی میدهند که دیر یا زود دست به یک انقلاب مسلحانه خونبار و ویرانگر میزدند!
و اتوپیا و آرمان شهری غیر از امثال کره شمالی شدن نداشتند! (تازه اگر بعد از کشتار میلیونها نفر از مردم ... مثل دیگر انقلابهای کمونیستی آسیا... موفق میشدند!)
نظام مقدس جمهوری اسلامی نه در عمل جایگزین دارد و نه در نظر!
و بپذیرید که تمام طیفهای مخالف این نظام ، غیر از یک مشت حرفهای سلبی ، آن هم بر اساس توقعاتی تخیلی و غیرواقعی ، حرفی برای گفتن ندارند!
و امثال شما اگر واقعا از انگلیس و امریکا متنفر ید ، خیلی تیزهوشی سیاسی نمیخواهد که طیفهای خودباخته و مرید این قدرتهای خبیث سیاسی را بین دشمنان همین نظام پیدا کنید...
میم الف
من شانس خودم را در بحث سیاسی قبلا با شما امتحان کرده ام.
حق با شماست. تا وقتی خرافه ای به نام اسلام و تشیع در این کشور خرش چهار نعل میرود ... این نظام هیچ آلترناتیوی ندارد!
همان خرافه ای که دارید تلاش میکنید با پیش کشیدن بحث سیاسی از پاسخ به واقعیت آن فرار کنید!
همان خرافاتی که اگر شما در عربستان به دنیا می آمدید ، الان از نوع وهابی اش را تحویل ما میدادید و اگر در اسرائیل از نوع یهودی اش را!
سعیدی
شما هم ماشالله خوب الفاظ را به استخدام خود در می آورید! اما حواس تان باشد که آنها را قبل از استخدام خوب گزینش کنید! تا بعد از مدتی همین الفاظ تخصصی سر از اختلاسها و دزدیها میلیاردی در نیاورند! سال ها به خورد ما دادند که تخصص مهمتر است ... که همین متخصصین اختلاسگر متبحر در کار خود را سوار گرده ی این مردم کنند! اما کلمات اختلاسگر سرنوشت ابدی افراد را به باد فنا خواهند داد. و خودشان هم به کانادا فرار نمیکنند! بیخ ریش صاحبش می مانند تا ... خالدین فیها! بگذریم.
اما چند دقیقه پیش به یکی از دوستان هم توضیح دادم که بحث ما جبر جغرافیایی نیست!
عزیزان همگی دقت کنید! (برای چندمین بار عرض میکنم!) اگر خودمان را خردگرا و اهل تفکر میدانیم ، قاعدتا قبول داریم که متفکرین و عقلای عالم برای کم کردن اختلافات بین خودشان و رسیدن به راه حل مشترک و تفاهم متقابل گفتگو میکنند...
نه مثلا مانند هواداران فوتبال برای کری خوانی و دفاع متعصبانه از تیم شان!
گفتگوی اهل تفکر برای رسیدن به تفاهم و اشتراک نظر و راه حل بهتر و ... صلح است...
اما گفتگوی غیر اهل تفکر مقدمه ی درگیری و اختلاف و نزاع بیشتر است! (و احتمال فحشهای ناجور... حتی در حضور بانوان در داخل استادیوم فوتبال!)
حالا: نخستین قدم برای رسیدن به این اشتراک و تفاهم ، تفاهم و اشتراک در خود سوال و موضوع گفتگو ست. درست است؟
دو نفری که نتوانند حتی در سوال مشخص بین خودشان به اشتراک برسند... چطور ممکن است در ادامه به چنین اشتراکی برسند؟!
خب حالا سوال اصلی و موضوع مشترک بحث ما چه بود؟!
پاسخ: فلسفه و ضرورت وجودی امام و جانشین برای پیامبر خاتم صلی الله ، حداقل از نظر سیاسی. درست است؟
حالا اگر همه متوجه ضرورت بدیهی چنین مطلبی شده ایم ، باید شجاعانه این را اول اعلام کنیم! (که البته یکی دو نفر از دوستان بالاخره به این واقعیت تلویحا و یا مستقیم اعتراف کردند)
این گام نخست باید تثبیت و محکم شود که بعدها مجبور نشویم وسط بحث های روایی و قرانی و تاریخی ... دوباره به همین مطلب برگردیم!
همین گامهای حداقلی ثمره اصلی یک گفتگوی منطقی و عقلانی ست...
این نه تنها غیر منطقی و غیر عقلانی ست که وسط چنین بحثی ، بدون مقدمه و کاملا بی دلیل ، به سراغ موضوعاتی چون جبر جغرافیایی و غیره برویم ...
بلکه واقعا زشت است!
اسم این کار «جرزنی» علنی ست!
وگرنه روزهای قبل مگر در مورد جبر جغرافیایی بحث نکرده ایم؟! چرا شما آنجا حرفی برای گفتن نداشتید؟! (خود شما در یکی از آنها رفتید سراغ ارتداد! برخی رفتند سراغ فلسفه معاد! برخی رفتند سراغ همین بحث تشیع! درصورتی که بحثمان جبر جغرافیایی بود!)
چرا تصور میکنید تکرار یک ادعا باعث اثبات آن میشود؟!
چرا دارید عادت میکنید به بی انصافی های دسته جمعی؟!
چرا خودتان به خودتان تذکر نمیدهید ... که هیچ... یکدیگر را تشویق هم میکنید!!؟
شما که صبح تا شب ادعا میکنید دین تان انسانیت است و برای اخلاقی رفتار کردن نیازی به دین الهی ندارید و چه و چه...
حداقل در همین حرف زدن رعایت ساده ترین اخلاق ها و قواعد گفتگو را نباید بکنید؟!
از توهین و پرخشگرایی های وقت و بی وقت نیمی از دوستان که بگذریم ، بعد از این همه بحث نباید متوجه باشیم که موضوع مشترک و سوال واحد بحث مان چیست؟!
بنده چند بار تاکید کردم که نعوذا بالله ، حتی فرض کنیم خدا و پیامبر حق نیست! اما حضرت رسول اکرم ص یک انسان و سیاستمدار عادی که بوده دیگر؟!!
هفته های آخر عمرشان همه میدانیم که کسالت شدید داشته و روز به روز حال مبارک شان بدتر میشده. مگر میشود ادعا کنیم از مرگ غفلت کرده و نگران سرنوشت امت نوپای اسلامی نبوده است؟!
فکر نمیکرده اجل سر میرسد یعنی چی؟! (آن هم پیامبر معصوم خدا ... و کسی که آن همه روایت در مورد معاد و عالم برزخ و ... از ایشان نقل شده! چنین آدمی چطور ممکن است از مرگ غفلت کرده باشند؟!)
این حرفها را یک اهل سنت میزند؟!
باز هم باید تکرار کنم که شما در این بحث نماینده کدام طرف هستید؟!
این همه پراکنده گویی و حاشیه رفتن و انکار ساده ترین مبانی و قواعد و الزامات چنین بحثی واقعا حیرت انگیز است! شما واقعا با خودتان چطور کنار می آیید؟!
بنده حدس میزدم که منکران خدا خودشان هم میدانند که دارند بدیهیات را انکار میکنند. و خودشان هم میدانند که دارند خشم خدا و دوزخ را انتخاب میکنند!
اما واقعا تصور نمیکردم تا به این حد آشکار و واضح باشد؟! بگذریم.
حالا میدانم که سراغ بحث جبر جغرافیایی یا هر موضوع دیگری برویم ، باز هم وسط آن بحثها برمیگردید سراغ بحث شیعه و سنی و غیره.
این همه اصرار میکردید که چرا حقیر جرات نمیکنم در مورد تشیع بحث کنم و چه و چه! و هی خط و نشان می کشیدید! اما حالا دوباره میخواهید بحث را عوض کنید...
البته ناگفته نماند که تا حدود زیادی ، ما داریم برای همفکران خودمان گفتگو میکنیم. امیدوارم تا همین مقدار نیز همفکران هر کدام از طرفین متوجه شده باشند اوضاع از چه قرار است...
نه دوست عزیز! جبر جغرافیایی یک تصور غلط ، بر اساس بی پایه ترین فرضیات توهمی اولیه است! «تو اگر در اسرائیل به دنیا می امدی ...» یعنی چه؟!
من برای اینکه در اسرائیل به دنیا بیایم ، باید پدر و مادرم نیز یهودی بودند. و پدر بزرگ و مادر بزرگم؛ و اجدادم ... تا برو تا خود حضرت مهبانگ و بیگ بنگ!
از همان بیگ بنگ مشخص بوده که من باید در همین جا به دنیا می آمدم. اصل فرض سوال تان غلط است! (باقی بحث را برایتان لینک میفرستم مطالعه کنید. ویرایش و جمع آوری شده ی همین بحث ها در چند گروه است...)
{تداوم بحث در گروه قبلی}
ARASH.ZB]
اخه شما فقط تاکید روی پیامبر داشتین. اینجور که معلومه الله اصلا به فکرش نبوده که هیچ آیه صریحی نفرستاده.
سعیدی
عرض کردم خدا و رسول ص. و بارها توضیح دادیم که چرا چنین غفلتی حتی از یک سیاستمدار معمولی نیز بسیار بعید و غیرممکن است! بحث امامت یک موضوع سیاسی است. (یا حداقل اینکه جنبه های سیاسی آن بسیار قوی ست)
آیا از نظر سیاسی این تصریح (اسم بردن مستقیم) ضرورت داشته؟ مثلا اگر اسم میبرد و باعث تحریف قران میشد چه؟ متوجه اید؟ شما فعلا آن بحث بدیهی تحلیلی را دقت کنید... در بحث ایات و روایات خواهیم دید که ماجرا اصلا این قدر پیچیده نیست
Behroz]
خیلی ساده س شما پیچیده کردین. نمیدونست اجل رسیده . فرمانده لشکر رو همان زمان یه جوان انتخاب میکنه. بعلت بیماری ابابکر رو به عنوان پیشنماز معرفی میکنه. در واقعه غدیر خم هم باید اتفاقاتی که قبلش افتاده در نظر بگیرید. شما دلایل خودتون رو بفرمایید تا نقد بشه
سعیدی
برای شما که اعتقادی به عصمت و مقام پیامبر ص ندارید ... (چون فرق خاصی هم برایتان نخواهد کرد!) شاید چنین تصورات ذهنی ای بتواند منطقی فرض شود!
اما برای کسی که با حداقل های درک و شعور سیاسی و مصلحت سنجی و خیر خواهی و ضرورت کامل بودن دین و ... نگاه میکند خیر!
چون این کار را رئیس یک قبیله افریقایی هم در حق قبیله اش نمیکند!
هیچ کدام از خلفای بعدی نیز از این امر مهم غافل نبوده اند! (ظاهرا فقط خدا و رسول ص نعوذا بالله متوجه اهمیت موضوع نبوده اند!!)
ابوبکر را به عنوان فرمانده لشکری انتخاب می فرماید که بنا بود صدها فرسنگ دورتر از مدینه ، به جنگ کفار برود. (پس اصلا نباید در آن لحظات حساس در مدینه حضور میداشت!) نه به عنوان صرفا پیش نماز! (باید پیش نماز افراد همان لشکر میبود!)
به واقعه غدیر هم میرسیم...
الان شما اگر مخالف آن مقدمه بدیهی هستید باید دلایل تان را بفرمایید نقد شود. نه بنده! (بنده دهها بار و با ادبیات مختلف دلایلم را گفتم؛ غیرممکن است تعیین تکلیف نشده باشد! شما میگویید نیست ، بفرمایید توضیح بدهید!)
جیم
درود بر تو مزدور کثیف رژیم آخوندی
سعیدی
و درود علیکم مزدور تمییز
Shahab]
هر وقت تونستين دراين مورد منبع يا كتاب ارائه بدين. بحث خوبی بود. سنی های گروه باید جواب بدهند
Behroz]
محمد احتمال مرگ خودش رو نمیداده در آن مقطع. شما دلایل تون رو بفرمایید
سعیدی
شما ادعا میکنید پیامبر نعوذا بالله این طور بوده ، بنده دلایل خودم را بفرمایم؟!
مگر خلفای بعدی این احتمال را میداده اند؟
متاسفانه داریم به تکرار مکررات دچار میشیم. پیامبری که از مرگ و معاد غافل باشد ، پیامبر نیست. و یک اهل سنت چنین خبط و جسارتی نمیکند.
مگر اینکه قبول کنید یک اهل سنت نمیتواند مسلمان باشد و شیعه نباشد. که در این صورت بحث ما تمام شده است. دقت فرمودید؟
میخواهید بالاخره متوجه موضع و جایگاه خودتان باشید؟!
داریم فرض میکنیم شما نماینده اهل سنت هستید. وگرنه این بحث چه ضرورتی دارد؟ (باید با شما مثلا از توحید و نبوت آغاز کرد...)
ACHILLES °•.]
البته همین پیام شما اقراری هست به اینکه در قران هیچ اشاره صریحی به امامت وجود نداره
چون اگر وجود داشت جنابعالی همون اول به جای این شرح و تفصیل ها ، خیلی محکم میگفتین بله در فلان ایه صراحتا به امامت اشاره شده و ایه رو میاوردین . دقیقا شاهد بنده همون سخنیه که عرض کردم
که هر کسی صرفا با فهم زبان عربی میتونه از طریق روخوانی ایات قران بفهمه که محمد پیامبری از جانب خدا بوده و امر نبوت براش بدون هیچ شک و شبهه ای از نص قران قابل تشخیصه . (برای همین فردی را مثال زدم که تمام عمر قرنطینه شده باشد و عربی بلد باشد و قران را بتواند بخواند...)
این همه حاشیه رفتنها و سراغ نداشتن حتی یک جمله در قران که بر امامت دلالت کنه تکلیف ما رو با شما مشخص کرده. پس موضوع امامت در قران چیزیه که بر خلاف سه اصل اولیه دین اسلام ، نیاز به تفسیر و شان نزول و روایت و ... داره . یعنی کمک گرفتن از منابعی غیر از قران . پس سر و کار ما با ایات متشابه میفته .. . اما مورد بعدی که میخوام مطرح کنم اینه: به لطف و حکمت خدا اشاره کردین . به دلسوزی محمد برای امت ... اوکی. این خیرخواهی خدا و دلسوزی محمد چه ارتباطی با امر امامت پیدا میکنه جناب سعیدی ؟
سعیدی
نخیر! جسارتا این تلاش شما ست که فورا بحث را روایی کنید و ... بگویید چرا اهل سنت به صراحت روایت بر حقانیت شیعه ندارند؟! و هنوز هم اهل سنت ند؟!! (کاری که به نظرم در آن مهارت خوبی هم پیدا کرده اید!)
وگرنه بنده هنوز با شما در مورد شواهد قرانی و روایات در این مورد اصلا بحثی نکرده ام. کرده ام؟! پس جسارتا دچار مغالطه مصادره به مطلوب نشوید!
بلکه فعلا بحث بنده (با اهل سنت) حتی به یک نوعی برون دینی ست. یعنی میپرسم چنین خدا و رسولی که چنین موضوع مهم و اساسی ای را مغفول گذاشته باشند... چطور ممکن است حق باشند؟! متوجه اید؟ (واقعا پرسش ساده ای ست!)
و اگر همین مطلب بدیهی را قبول کنیم و بیش از این برای فرار از پاسخ آن حاشیه نرویم ... در ادامه نیز خواهیم دید (و شما نیز اطلاع دارید) که چه تعداد آیه و روایت برای این مدعای کاملا بدیهی وجود دارد...
پس جسارتا به نظرم این شما و دوستان تان هستید که دارید از زیر یک پرسش ساده و بدیهی حاشیه میروید!
اول این موضوع تحلیلی را تعیین تکلیف کنید که برسیم به ایات... (و شما هم بتوانید آن دانش های خودتان را خرج کنید) اما با این مقدمه تحلیلی و بدیهی ساده که: غیر ممکن است در این مورد تعیین تکلیف نشده باشد...
چطور ممکن است ادعا کنیم اسلام یک دین کامل است ، اما در این مورد ناقص باشد؟!
وگرنه عجله ای نداریم. بنده منتظرم متقاعدم کنید که چطور چنین موضوع بدیهی و سرنوشت سازی مغفول مانده؟!
دلسوزی و خیر خواهی را هم بارها توضیح دادم. موضوعی که هر آدمی با حداقلهای درک و شعور سیاسی و خیرخواهی منطقی متوجه آن میشود. (که غیر ممکن است امامت و جانشینی کاملا و بدون هیچ ابهامی روشن نشده باشد...)
شما دارید تلاش میکنید خیلی زیرکانه (با مثال زدن انسانهایی قرنطینه ای و تارازان بازی!) سوال بدیهی بنده را (در مورد ضرورت بدیهی امامت) با این سوال عوض میکنید که : چرا در قران اسم ائمه ع نیامده؟!
و چند بار توضیح دادم خدمت تان که: قبل از اینکه این سوال را بپرسید ، باید ثابت کنید چنین چیزی ضرورت داشته. بفرمایید اثبات کنید!
در مورد اصول دین در قران هم کلا دارد یک مغالطه مضحک اتفاق می افتد!
مثلا در قران کریم نام و داستان بنی اسرائیل هم زیاد تکرار شده...
آیا اینها هم جزو اصول دین است؟!
در مورد بهار و روز و شب و خورشید و ماه و ... نیز آیات زیادی وجود دارد. آیا اینها ثابت میکند که اعتقاد به بهار و خورشید هم جزو اصول دین است؟!
اثبات شیء نفی ما اعداء نمیکند جناب آشیل عزیز! درست است؟