خوابزدهها، یک انتقام جدی و دهشتناک از مخاطب ایرانی سینما و مخاطب سینمای ایرانی است و البته در سیاهچال و مرداب مهوع، این حجم از زمختی و بدترکیبی و بیهویتی و بیحوصلگی و درهم برهم بودن که در اجزا و عناصر مختلف این فیلم موج میزند.
در تصویری که طی این سالها از روحانیت در سینمای ایران سراغ داشتهایم، این عنصر که از آن به «روحانی تراز انقلاب اسلامی» یاد میشود، چندان اثری نیست و این سوال بزرگی است که چرا؟ اینکه روحانیت در سینمای ما در محدودهای از یک کاراکتر اخلاقی آن هم اخلاق فردی با رویکردهایی شخصی تعریف و تصویر شود به چه علت است؟