شاعران جوان از میان گروه کثیری از علاقمندان بر اساس معیارهای مشخصی گزینش شدهاند و در کارگاههای متنوع، از برنامههای آموزشی با حضور استادان و شاعران سرشناسِ ملی در زمینه شعر بهرهمند میشوند.
وحید یامین پور ابتدا بابت نوشتن این رمان به سلمان کدیور تبریک گفت و افزود: این رمان حجیم، این قدرت را دارد که خواننده را پای خواندنش نگه دارد.
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده و شاعر مطرح کشوری در نشست نقد رمان «خانه مغایرت» گفت: رمان خانه مغایرت گزارشگر واقعی نوع زیست و شیوه زندگی مردمان دیار یزد است.
پس از بیست سال شرح روایی شخصیتی به نام «سلیم بن هشام» است که بعنوان آقازاده ای مشهور و معتبر در جوار معاویه زیست میکند و کنجکاو «عدالتخواهی» ابوذر میگردد و همین نهیب ها به روند اتفاقات جاری در داستان کمک میکند. نقش کلیدی ابوذر در چنین فضایی باعث میگردد تا عمده حوادث آن برهه از دریچه استانداردهای این صحابی پیامبر به چشم آید و کمتر حادثه ای باشد که حتی پس از مرگ ابوذر نیز به بازخوانی هشدارهای او نپردازد.
چنان زیرکانه از هوای «پشت برجها» سخن میگوید که مخاطب، ناخودآگاه به لبخندی تلخ میافتد. نیز آنگاه که از آرزوهای خود برای دویدن تا ته دشت حرف میزند، «حصار کوههای تهران» را عامدانه علم می کند تا...
این برنامه سهشنبه ۱۵ مرداد ۹۸ ساعت ۹:۳۰ صبح در محل کتابخانه عمومی دکتر جوادی یزدی واقع در صفائیه برگزار خواهد شد.
خرسندم که کتاب پس از بیست سال نوشته سلمان کدیور ، نویسنده جوان توسط شهرستان ادب منتشر شده است؛ پرداختی داستانی از یک واقعه مهم در تاریخ اسلام، فرصت هیجانانگیزی را برای همه فراهم کرده است.
این اثر بهعنوان اولین کار از خانم عبدالهیان نویدبخش حضور بانویی مستعد و باانگیزه درزمینه رمان ایرانی است که میتوان مشتاقانه منتظر روایتهای زنانهشان از زندگی باشیم.
«رمق» از گروهی میگوید که خستهاند از وطنفروشیها و ذلتپذیریهای شاه و میخواهند زهرچشمی از اسرائیل بگیرند، گروهی از بچههای مسجد؛ گروهی که تا همین چندیپیش رئوف هم آنجا بود و بهخاطر اختلافهایی که با سبحان داشت دیگر در جلسهها شرکت نکرد و نرفت. حالا زمانی میرسد که این گروه و آن ورزشگاه بههم گره میخورند و شاخکهای رئوف را میجنباند که اتفاقی دارد میافتد و او اگر سهمی در این اتفاقها ندارد، لااقل باید بداند که چهخبر است و دارد چه میشود.
میتوان کسانی را که به این جنبه از تاریخ معاصر علاقهمند هستند را به خواندن این کتاب و مراجعه و آگاهی از چالشِ دوران شریعتی و قلم و سخنش، دعوت کرد. تجربهای مطبوع و تأثیرگذار خواهد بود.
در آخر نباید از "نگاه زنانۀ مریم کرباسی" در "دعوتنامه" غافل شد، او اِبایی از پیدا و دیده شدن در متن ندارد، پنهان نمیشود و طوری سخن نمیگوید تا مخاطب را یه هیجان بیاورد.
رقیه رسالتش فریاد زدن نیست، زمزمه کردن است. نجواست. پرده برداشتن از راز کلیدهای زنگ زدهایست که سالهای سال به گردن زنان فلسطینی آویزان مانده.
صحن فیروزه آینه ای تمام نماست از مسائل روز مسلمانان در سراسر جهان، که در مقابل چشم مخاطب قرار میگرد و نارچار میکندش که فکر کند، به عقب برگردد و جویای حقیقت شود.
این رمان کمحجم در ۱۱۰صفحه به روایت زندگی دختر گرافیست و نقاشی به نام «بهار» میپردازد که به اقتضای تحصیل در تهران، از شهرستان به پایتخت آمده و در یک خانه مجردی زندگی میکند.
این داستان تجربهای جذاب و زیرپوستی از انتقال حس وحشت در قالب داستانی است که ویژگیهای این ژانر را ندارد؛ یعنی نه موجودات عجیب و ماوراءطبیعی وارد داستان میشوند و...
«سالهای بیترانگی» ششمین مجموعه شعر از محمدرضا ترکی است که در آن هم غزل میخوانیم، هم رباعی و هم شعرهای نو و نیمایی و گاه حتی تکبیتهایی که یکباره از ذوق سرشار او جوشیدهاند و چون چشمهای کوچک، به موجزترین شکل ممکن، معانی عمیقی را در ذهن خواننده جاری میکنند. شگفتا که سالهای بیترانگی ترکی، پرترانهتر و پر از ترانههای تر است.
سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران ۴ تا ۱۴ اردیبهشت ماه با "شعار خواندن توانستن است" در مصلی بزرگ امام خمینی(ره) در حال برگزاری است.
«هیاهو» حدود 30 شعر است از میان 90 شعر که محمد مهدی خانمحمدی آنها را گزینش کرده و به چاپ رسانده است. اشعار این کتاب شامل 25 غزل، 1 قصیده و 6 رباعی است. «هیاهو» مضامینی عاشقانه، حدیث نفس، اجتماعی، اعتراضی، آئینی و... را در بر دارد و محمد حسین نعمتی طراح جلد آن بوده و توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است.
بازار، ریۀ توسعه است. قاعدۀ بازار، قاعدۀ بازی است؛ یعنی قاعدۀ زندگی جدید، قاعدۀ شهرزیست. کتاب «حوای سرگردان» به قلم محمدقائم خانی که مجموعۀ 9 داستان کوتاه است، مدام دارد یک ترازو را برای مخاطب تصویر میکند: یک کفۀ این میزان، روستاست؛ جایی که آب و باغ و گیاه و گل و جنگل و زندگی در آن جریان دارد، اما زندگی آدمها، سخت میگذرد و یک کفۀ دیگر، شهر است؛ جایی که در آن سواد است و دانشگاه و امکانات و بازار و پول و مشتری و کافه و دکتر متخصص، اما زندگی آدمها میگذرد! هماره یک جادهای هست که روستا را به شهر میرساند و روستاییان، نمنمک باید اثاثکشی کنند به شهر، به شهرزیست، به قاعدۀ زندگی جدید، به بازار؛ که این همان مسیر و فرایند توسعه است....
رمان «من پناهنده نیستم»، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره - روستایی ساحلی است که در 49 کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده - را به تصویر می کشد که به علت حمله اسرائیلی ها از سرزمین خود کوچ می کنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف میکند.