این روزها همزمان است با رویدادهای مهم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. حماسه گردان عمار در تنگه ابوقریب، پذیرش قطعنامه۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل و تهاجم دوباره به مرزهای کشورمان فقط ۶ روز پس از امضای این قطعنامه یعنی وقوع عملیات مرصاد.
با وجودی که فوری چراغ ها را اسماعیل خاموش کرد ولی پیر مرد ول کن نبود. با غیظ و عصبانیت به طرف اسماعیل هجوم آورد. سرش را داخل ماشین کرد و در تاریکی با کف دست چند بار به صورت اسماعیل اشاره کرد.
فضای مجازی اینروزها جایی است برای اعلام مواضع و نگرش های افراد مختلف به موضوعات روز جامعه این اعلام مواضع درمیان قشرهای مختلف جامعه وجود دارد و از رئیس جمهور تا عده ای از وزرا و فعالان رسانه ای و فرهنگی نیز در شبکه های چون توئیتر و اینستاگرام فعال هستند.
پس از اجرای کنسرت یک خواننده که در کلیپ اخیر خودش به «دفاع مقدس» حمله کرده بود، کنسرت یک خواننده حامیفتنه نیز اجرا خواهد شد!
ما هشت سال جنگیده بودیم و نهایتاً با شرایطی که همه میدانیم جام زهر به امام نوشانده شد. حالا دشمن در یک نقض عهد آشکار، دوباره به ما حمله کرده بود و هدفش اشغال خرمشهر یا رسیدن به دروازههای اهواز بود.
نویسنده کتاب «صباح» درباره شباهت اثرش به کتاب «دا» میگوید: وقتی دو نفر با دو اعتقاد و رویکرد مشترک و در شرایط نسبتاً مشابه به روایت یک ماجرا می پردازند، طبیعی است که نقاط مشترک زیادی دیده می شود.
همانطور که میدانید یک سریال 12 قسمتی با موضوعی اقتباسی از یکی از قهرمانان ملی کشور به نام «بیبی مریم بختیاری» را در حال ساخت دارم که رو به پایان است.
حمله تروریستی اخیر ما را به یاد واقعه ۳۰ تیرماه ۱۳۹۷ در پاسگاه روستای مرزی دری از توابع مریوان انداخت که در آن واقعه نیز ۱۱ تن از بسیجیها و رزمندگان بومی منطقه به شهادت رسیدند.
سال ۷۹ نامزد و در نهم آبان ۸۱ عقد کردیم و تاریخ شهادت ایشان هم دقیقا ۹ آبان سال ۹۴ بود، یعنی تاریخ عقد و شهادت ایشان یکی شد.
شهید «جواد صراف» فرمانده گردان شهادت، رفتار جالبی را با جمعی از اسرای عراقی که تا لحظاتی پیش او و همرزمانش را با تانک هدف گرفته بودند نشان داد.
گروهی از خانواده معظم شهدا به همراه تنی چند از جانبازان هشت سال دفاع مقدس با تجمع در قطعه۲۷ گلزار شهدا ضمن حمایت از حجاب و عفاف از افزایش بی حجابی در گلزار شهدا اظهار گلایه کردند.
مادر شهید موسوی گفت: قبل از به دنیا آمدن «محمد» پسر جوانی را در خواب دیدم که به سمتم آمد و گفتند این پسر شماست، یکباره دیدم خورد زمین و شهید شد، بعد هم گفتند این شهید برای شماست...
شهید «ملاعلی جلالی زاده» از علمای اهل سنت خطه کردستان بود که در سال ۶۰ به دست ضد انقلاب و به همراه فرزندش مقابل درب خانهاش به شهادت رسید.
کت و شلوار را گرفت و رفت. پدرتوی جیبش هم مقداری پول، کادوی عروسی گذاشت. در دلش چه غوغا و بغضی بود، فقط خدا می دانست. بعدها همان جوان، هر از گاهی می آمد و سر می زد بهش.
خودم را به سرعت بالای سرش رساندم. او را از روی برانکارد بلند کردم و در آغوش گرفتم. کمی دقیق تر شدم. پسربچه ناله نمی کرد. فقط مدام می گفت: «خدا، خدا، خدا و...» یک نفر گفت: «روی مین رفته...»