به گزارش حلقه وصل، «محمدهادی صحرایی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
امام صادق علیهالسلام فرمود سه چیز نشانه عقل است: فرستاده و هدیه و کتاب.۱ این حدیث شریف و رهگشا اگرچه ماهیت مدیریتی نیز دارد ولی برای عموم قابل استفاده است و برکتش به همینها هم منحصر نمیشود. فرستاده و هدیه و کتاب یا نامه، سه اموری هستند که نشانه شخصیت و نبوغ و فهم صاحبانشان است و میتوان از آنها میزان بلندهمتی و کرامت و عزت نفس و صدالبته عقل فرستنده و اهداکننده و نویسنده آنها را فهمید. آثار به جا مانده از بزرگان هرکدام ارزش و عیاری دارند که میتوانند ما را در مسیر آدمیت و آرمانگرایی کمک کنند و رسیدنمان به مقصود را هموار نمایند. در میان آثار بزرگان، میراث اهل بیت علیهمالسلام از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار است و این با نگاه متعصبانه تنافر دارد و امری است که اعتراف بزرگان فن از مکاتب و مذاهب مختلف را پشتوانه دارد و آنها که مانده، در دستان ما و در دسترس هر نقاد و اهل فنی است تا در موردشان قضاوت کند.
اگر قرآن که سخن خدا و فوق تاب و طاقت علم و عقل و هنر بشری است را کنار بگذاریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجات کمیل، ندبه، عاشورا، شعبان و... و دعای عرفه امام حسین حاوی نکات علمی، هنری و اخلاقی است که هر ذهن خلاق و فعال و کنجکاو و باهوشی را مدهوش و معطوف خود میکند. ویژگیها و امتیازات دعای عرفه بسیار است ولی آنچه آن را از سایر نوشتهها جدا میکند آن است که از زبان کسی گفته شده که ماندگارترین و بینظیرترین و زیباترین و عاشقانهترین جلوههای بندگی و ایثار و اخلاص و اخلاق و جوانمردی و خانواده دوستی را به تصویر کشیده است و تأیید همه انبیاء و اولیاء و ائمه قبل و بعد خود را به حماسهاش اختصاص داده است. ویژگیهای همه ائمه اطهار علیهم صلوات الله منحصر به فردند ولی همگی، امام حسین را منحصر به فردترین دانستهاند و هرکدام به شیوه خود و مقدورات زمانشان، به تکریم و تقدیس و تأییدش پرداختهاند و او را حافظ دین خدا و بندگان خدا دانستهاند. و حسین مؤید به نصرت الهی است و خدا برکت را به حسین سپرده و او را جلوه داده است.
دعای عرفه سیدالشهداء از زبان کسی است که معارفش را از کنج مکتب و کتابخانه و تجربه دیگران نیاموخته است. او نواده رسول خدا و فرزند علی مرتضی و تربیت شده فاطمه زهراست و در کنار برادرش، اسلام ناب را از گفتار و رفتار نبیالله و ولیالله و عصمتالله گرفته است و در خانهای بزرگ شده است که محل رفت و آمد جبرئیل و ملائکه بوده است و به همین نیز اکتفا نشده و حسین، جان شیرین خود را بر سر دفاع از همان معارف ناب، به گونهای فدا کرده که خدا از قتلش، حرارتی در قلوب اهل عقل و ایمان گذاشته که تا قیامت هرگز خنک نخواهد شد. عزاداری ۱۴۰۰ ساله میلیونها نفر برای یک کشتار ناجوانمردانهای که ممکن است بارها در تاریخ اتفاق افتاده باشد، طبیعی نیست و حتماً این کشتار با سایرین متفاوت بوده که اینگونه دوام آورده و از برکت نیفتاده و هر روز بیش از پیش گداختهتر و منتشرتر شده و در طول این قرون، صدها هزار نفر برای هدف حسین، جان خود را فدا کردهاند و به همین خاطر است که اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند.
دعای عرفه از کسی است که صداقت ادعاهایش را به بهترین وجهی ثابت کرد و اگرچه یزیدیان جنایاتشان در کربلا را به بدترین وجهی انجام دادند و لعنت ابدی را نصیب خود کردند و از آن دشت سوزان رو به جهنم گدازان برای خود دَری گشودند ولی برای حسین و یارانش بهتر و زیباتر از آنچه در کربلا شد نمیشد. اینکه بانویمان فرمود «مارأیتُ إلا جمیلاً» همین است. صحنه شهادت معصومین و مردان خدا اگرچه دردناک است ولی چون مدخل بهشت و سعادت ابدی و مشوق آزادگان است، حماسه است. روشنفکران، لغز و کنایه نگویند و سادگی نکنند و به دست «هُمَزَهًْ لُمَزَه»۲ بهانه ندهند که چرا «به جای افکار حسین زخمهای تنش را برایمان میشمارند»، اصلاً زخمهای تن حسین به خاطر اهداف اوست و اگر فکر او نیز مثل ابن زبیر و ابن عمر و دیگران بود و اهل کنار آمدن با یزید بود کسی با او کاری نداشت. اتفاقاً هم اهداف حسین حماسه است و هم زخمهای تنش. حسین، هم تشنه لبیک بود و هم حرمش تشنه آب. تاریخ ثابت کرده آنها که برای تنهایی و عطش و زخمهای حسین گریه کردهاند، جزء اولین لبیکگویان و قربانیان راه او بودهاند و در عوض کسانی که با حساب بُرد بُرد، قیام حسین را محاسبه کرده و میکنند، به جای دست حسین و امثال او، شبانه با پای حجاج و امثال او بیعت کرده و میکنند و هنوز محو اماننامه شمرند.
ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع میکند که «ستایش مخصوص خدایی است که قضا و حکمش را جلوگیریکنندهای نیست و برای عطا و بخشایش او مانعی. و هیچ سازندهای مانند ساخت او را نساخته... او دعاها را شنواست... گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشهکن سازد...»۳ گواهی میدهد به آنچه در ضمیر دارد که «خدایا من بهسویت مشتاقم و به پروردگاری تو گواهی میدهم. اقرار دارم به اینکه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست...»۴ و خدا را میستاید برای نعمت هدایت و «از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی... شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمانها و زمینت آفریدی... »۵ و به ما شیوه سپاسگزاری میآموزد که «راضی نشدی از نعمتی بهرهمند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمتهایت روزیام دادی تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردی و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختی»۶.
دعای عرفه نامهای است که انشاءکنندهاش در نهایت عقل است و شناخت. و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانهای است از عاشقی واقعی به معشوقی بینظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد.
آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدانها از جمل و صفین تا کربلا کرده است ولی اگر کسی میخواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. «معبودم کدام یک از نعمتهایت را بشمارم و یاد کنم یا برای کدامیک از عطاهایت سپاسگزاری کنم در صورتی که آنها بیش از آن است که به حساب آید... خدایا آنچه را از سختی و گرفتاری از من دور کرده و بازداشتی بیش از آنچه برایم آشکار شد بوده است... »۷ و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگیندلی بودهاند.
و دعای عرفه پیش میرود و حسین یکییکی به نعمات خدا گواهی میدهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمیشمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. «گواهی میدهم خدایا به حقیقت ایمانم و دید چشمانم و خطوط پیشانیام و راههای نفسم و پردههای بینیام و راههای گوشم و لبانم و حرکتهای زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگهای گردنم و آنچه درون قفسه سینه دارم و رگهای قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوانهای دنده دارم و مفاصل استخوانهایم و... و گوشتم و خونم و موی بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگها و تمام اعضاء و جوارحم... و گواهی میدهم که اگر تصمیم بگیرم و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمری بکنم و بخواهم شکر یکی از نعمتهای تو را بهجا آورم نخواهم توانست...»۸.
و تو ای رفیق خوبیها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین میگوید، بیشتر متحیرمان میکند و در خودمان غرق میشویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات میکند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد میبرد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمیماند. عاشق حسین، فقط حسین را میخواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و... بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را میخواهد و ما از خدا حسین را میخواهیم. چون خدا همین را میخواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بیرهبر و ولی و امام رها نشود.